احمد مازنی نوشت: مردم ایران به ویژه جوانان این مرز و بوم از سوء مدیریت مدعیان به ستوه آمدهاند. از خلف وعدهها، از گرانیهای کمرشکن، از تورم جانکاه، از بیکاری، از حذف نیروهای توانمند از چرخه اداره کشور، از هزینه کردن ارزشهای دینی و ملی برای اهداف جناحی، از محدودیتها در استفاده از اینترنت.
احمد مازنی در یادداشتی با عنوان «مدیریت بحران» برای اعتماد نوشت: این روزها کشور ما با اجتماعات و تظاهرات مردمی مواجه است. این تجمعات در دانشگاهها و خیابانها و با حضور جوانان در اعتراض به درگذشت خانم مهسا امینی دختر ۲۲ساله سقزی در مقر پلیس امنیت اخلاقی برگذار میشود. در برخی از این اجتماعات شاهد رفتاری هستیم که میتوان آن را انحراف از مطالبات اصلی دانست.
مطالبات مردم عبارتست از: «اعتراض به مرگ مشکوک مهسا امینی»، «اعتراض به رفتار گشت ارشاد»، «اعتراض به مداخلات افراطی نهادهای حاکمیتی در زندگی خصوصی جامعه به ویژه زنان.»، اما در این میان گفته میشود «مهسا بهانه است» و در ادامه هر کس شعار و رفتاری را به آن اضافه میکند؛ و در مواردی اعمالی از قبیل هتک حرمت زنان چادری، هتک حرمت و جسارت نسبت به مقدسات دینی و ملی، اهانت و ضرب و شتم نیروهای پلیس و حافظان امنیت حاضر در محیط، تخریب اموال عمومی و... مشاهده شده است. به نظر میرسد برای مدیریت بحران جاری توجه به چند نکته لازم است:
۱- تقلیل صورت مساله به موضوع درگذشت مهسا امینی نوعی خودفریبی است، شعار «مهسا بهانه است» با هر مبنایی گفته شود قابل توجه است، اینکه دشمنان اسلام و ایران با هر هدفی در پی دنباله این شعار باشند بسیار طبیعی است چرا که آنان به اقتضای دشمنی به وظیفه خود عمل میکنند، کار دشمن، دشمنی است. نیش عقرب نه از ره کین است/ اقتضای طبیعتش این است. بنا بر این از دولت امریکا و رسانههای آن و از شبکههای فارسی زبان بیگانه و از تروریستهای منافق و وطنفروشان خائن انتظار دیگری نمیتوان داشت.
اما آیا جوانان معترض که در مواردی از سر عصبانیت دست به اقدامات خشن میزنند عوامل این بیگانگان و بیگانهپرست هستند؟ هیهات که چنین نسبتی در شأن جوانان ایرانی باشد! مردم ایران به ویژه جوانان این مرز و بوم از سوء مدیریت مدعیان به ستوه آمدهاند. از خلف وعدهها، از گرانیهای کمرشکن، از تورم جانکاه، از بیکاری، از حذف نیروهای توانمند از چرخه اداره کشور، از هزینه کردن ارزشهای دینی و ملی برای اهداف جناحی، از محدودیتها در استفاده از اینترنت، از تفسیر به رای اصول قانون اساسی، از اختلاسها و سوءاستفاده از بیتالمال و بسیاری از مسائلی که از سوی نهادهای حکومتی یا بهنام حاکمیت بر مردم تحمیل شده و نخبگان را وادار به مهاجرت کرده است.
اگر دنبال خواستهها و مطالبات واقعی مردم هستید نگاهی به این فهرست که مشتی نمونه خروار است بیندازید و عقل را قاضی قرار دهید که در چنین شرایطی به مو و لباس دختران گیر دادن و از درون این گیر دادنها جنازه دختری را به پدر و مادرش تحویل دادن در آتش خشم مردم دمیدن نیست؛ پس چیست؟ آری مردم برای نشان دادن نارضایتی خویش که گوش شنوایی برای آن نیافتند از مرگ این دختر جوان فرصتی ساختند تا عدم رضایت خویش را اعلام کنند.
۲- اصل بیست و هفتم قانون اساسی هر گونه تجمع و راهپیمایی را به شرط آنکه مخل مبانی اسلام و مسلحانه نباشد آزاد اعلام کرده و برای برگزاری چنین تجمعی اجازه را لازم ندانسته، اما پس از ۴۴ سال از پیروزی انقلاب اسلامی و تصویب قانون اساسی هر بار که این خواسته قانونی و حق طبیعی مردم مطرح شد به بهانه برهه حساس کنونی مانع تحقق آن شدند و تلاش ما در مجلس دهم که مورد حمایت همه نهادهای کشوری، لشکری و امنیتی برای اجرای این اصل بود به همین بهانه ناکام ماند! پرسش مردم این است: این برهه حساس کنونی کی به پایان میرسد تا مردم بتوانند به صورت قانونی و آرام و با حمایت نیروهای انتظامی و امنیتی راهپیمایی و تجمع برگزار کنند و مطالباتشان را بدون ترس از مداخله بیگانهپرستان و سوءتدبیر مسوولان فریاد کنند؟
۳- یکی از نکتههای مهم در این بحران مراقبت بر حفظ اقتدار پلیس و جلوگیری از تضییع حق نیروهای خدوم فراجا است. اما اعتراض مردم به درگذشت مهسا امینی در یکی از مراکز پلیس میتوانست با عذرخواهی و احیانا استعفای مقام مربوط تا حدودی کنترل شود، اما ادبیات حاکم بر گفتار برخی فرماندهان حاکی از درک حساسیت این حادثه نیست. این که انتقادات مردم ولو از سر عصبانیت را به پل صراط احاله میدهند حاکی از درک بالای متناسب با این جایگاه نیست! و از آن بدتر برنامههای صدا و سیما است که در دفاع از خدمتگزاران پلیس گزارشهایی از خدمات این نهاد زحمتکش و حافظ امنیت تهیه و پخش میکند! چه کسی است که نداند نیروهای فراجا در آنجا که باید ظاهر شوند به شایستگی انجام وظیفه کردند و در این راه شهدا و ایثارگران بسیاری را تقدیم کردهاند، اما وقتی پلیس را برای انجام کاری که دیگر نهادها در انجام وظیفه خویش کوتاهی کردهاند در مقابل مردم قرار میدهند جای به رخ کشیدن آن خدمات نیست بلکه جای پذیرفتن مسوولیت و عذرخواهی است، پس تا دیر نشده این رویه را اصلاح کنید.
۴- نکته جالب توجه دیگر ایناست که بهجای ایجاد فرصت برای طرح مطالبات مردم از طریق فضای مجازی و رسانههای عمومی و بهجای طرح مشکلات مردم از طریق رسانه ملی برخی گناه این حوادث را به گردن فضای مجازی میاندازند! لابد فکر میکنند با بستن شبکههای اجتماعی در فضای مجازی مردم مینشینند پایگیرندههای تلویزیون جمهوری اسلامی و از این رسانه دلسوز و مردمی تشکر میکنند که آنان را از فریب خوردن و افتادن در دام شبکههای منحرف و گروههای ضاله در فضای مجازی نجات دادهاند، غافل از اینکه بر اساس قاعده «الانسان حریص علی ما منع» مردم به رسانههای بیگانه پناه میبرند تا بفهمند شما چه چیزی را از آنها پنهان کردهاید؟ و در نهایت نهتنها اعتماد مردم را به نظام افزایش نمیدهد بلکه موجب کاهش بیشتر اعتماد عمومی میشود و این سلب اعتماد به نقطهای میرسد که آن وقت دیگر برای اصلاح امور خیلی دیر میشود!
اگر میخواهید فضای مجازی و اینترنت را کنترل کنید ابتدا مجوز ایجاد شبکههای رادیویی و تلویزیونی مستقل را صادر کنید و به احزاب، صنوف و گروههای مختلف اجازه راهاندازی رادیو و تلویزیون خصوصی بدهید و البته فکری هم برای توسعه سریع دانش و فناوری اینترنت بکنید تا با وضع قانون و ایجاد محدودیت برای اینترنت به سرنوشت ویدئو و ماهواره دچار نشوید بعد هر کاری میخواهید بکنید.
پس نگویید همه کشورها برای کنترل و نظارت بر اینترنت قانون محدودکننده دارند، بله آن کشورها آزادی بیان و پس از بیانشان را از طریق رسانههای آزاد تضمین کردهاند. راستی یک نگاهی به صدا و سیما بکنید؛ کجایش به رسانهای در طراز جامعه آزاد با پیشینه تاریخ، فرهنگ و تمدن کهن و فراگیرترین انقلاب قرون و اعصار شبیه است؟ بنا بر این راهحل ریشهای بحران در ایجاد فضای امن و آزاد برای گفتگو و تضارب آرا است نه بستن. اگر از بستن ویدئو و ماهواره نتیجه گرفتید از این روشها هم نتیجه خواهید گرفت.
۵- بارها بر این نکته تاکید کردهام که حقوق زنان و از جمله مساله حجاب مانند تیغ دو دم است. تاریخ ایران پر است از وقایع و حوادث مربوط به دفاع مردان و زنان مسلمان از پوشش اسلامی که نمونههای آن را در غائله مسجد گوهرشاد و تقابل مردم با رفتار خشن پهلوی اول با حجاب اسلامی است. انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ نیز بیش از هر چیز مدیون زنان محجبه در دفاع از حقوق زنان و مقابله با بیبند و باری جنسی بهنام ترقی و توسعه کشور است.
نگاهی به تظاهرات میلیونی مردم ایران در اواخر سال ۱۳۵۶ تا بهمن ۱۳۵۷ شاهد حضور پررنگ و در مواردی ایفای نقش رهبری توسط بانوان محجبه است، هر چند در جریان انقلاب فراگیر ملت ایران همه طبقات و اقشار مردم، از جمله دختران و زنان بیحجاب نیز به ملت پیوستند و شانه به شانه زنان محجبه برای استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی مبارزه کردهاند، اما مطالبات تاریخی و اعتقادی مردم ایران همواره در مسیر دفاع از حجاب، ناموس و عفت زنان بوده است. بنا بر این از رهبران متدین جناحهای سیاسی و شخصیتهای تاثیرگذار اجتماعی انتظار میرود مراقب این پوست خربزه جلوی پایشان باشند و دمیدن در معضل حجاب اجباری و آزادی پوشش زنان را با رعایت حساسیت متدینین و بانوان محجبه مطرح کنند.
مسالهای که متاسفانه توسط برخی چهرههای برجسته اصلاحطلب و فعالان اجتماعی متدین چنان مطرح شد که به این حساسیت مردان و زنان ایرانی از جمله خانوادههای معزز شهدا و ایثارگران توجهی نشده و زمینه سوءاستفاده مدعیان دین و ارزشها را فراهم ساخته و چهرههای اصیل و دلسوز اصلاحطلب را در ردیف مزدبگیران فاسد خارجنشین قرار دادهاند. بنا بر این ما به تمام ارزشهای اسلامی از جمله عفاف و حجاب اعتقاد داریم و بر التزام عملی به این ارزشها نیز تاکید داریم. اما به هیچوجه تحقق این ارزشها را با روشهای غیراصولی نمیپسندیم و به قول پرویز پرستویی در نقش مارمولک «اینقدر برای فرستادن مردم به بهشت فشار میآورید که سر از جهنم در میآورند!»
۶- یکی از روشهای مقابله با مطالبات مردم برگزاری اجتماعات و راهپیماییهای مردمی، معمولا بعد از نماز جمعه و نسبت دادن تجمعات مردمی به امریکا، انگلیس و اسراییل است. هر چند دشمنان اسلام و ایران از هر حرکت مردمی سوءاستفاده میکنند، اما راهحل کنترل بحران این نیست که مردم را به دو دسته یا دو قطب مخالف تقسیم کنیم و تجمعات یک قطب را با حمایتهای رسانهای و بسیج امکانات به حامیان نظام نسبت دهیم و بقیه را غیر خودی و فریب خوردگان استکبار بدانیم.
درست این است که رهبران نظام سیاسی باید خود را پدر دلسوز همه قشرها بدانند، چنان که جناب آقای رییسی در تماس تلفنی با خانواده مهسا امینی از او، چون دختر خودش یاد کرد. گویا در ادامه اجتماعات نماز جمعهها یکی از سوالات گزینشها این خواهد بود که در اجتماعات اول مهر ۱۴۰۱ کجا بودید؟ چنین روشهایی عملا جامعه را به دو قطب موافق و مخالف نظام تقسیم میکند و زمینه را برای ریاکاری و دروغگویی مساعد میسازد.
مسوولان و مقامات ارشد پدر و خادم همه مردمند نه فقط افراد نزدیک به مواضع خود. این پیام مولا علی (ع) است که «ای مالک؛ دلت را از محبت و رحمت نسبت به مردم مالامال کن؛ چرا که آنان یا در دین با تو شریکند یا در خلقت همانند تو انسانند» بدیهی است برای مدیریت بحران باید از صاحبنظران رشتههای مرتبط کمک بگیرید و در یک فرآیند گفتگو محور در جهت فهم و ادراک صحیح مطالبات مردم اقدام کنید و از بین راهحلهای ممکن، بهترین راهحل را که به نظر اکثریت مردم و تامین حقوق اقلیت نزدیک است را با یاری مردم پیاده کنید؛ و در گام نخست برای نشان دادن حسن نیت گشت ارشاد را منحل کنید. اینها نکتههایی بود که برای حل مشکلات جاری و شاید در مواردی برای حل مشکلات دیگر مفید باشد.
ان ارید الا الاصلاح ماستطعت...