با رئیسجمهورشدن بنیصدر، ارتباط او با مسعود رجوی و شماری از اعضای سازمان منافقین گستردهتر شد و بنیصدر عملا به پلی تبدیل شد برای نفوذ اعضای این سازمان به بدنه دولت و نهادها تا حدی که عناصر منافقین در نهایت توانستند دفتر رئیسجمهور را در آن دوران در اختیار خود بگیرند. از ابتدای تابستان سال ۱۳۵۹ درگیری بنیصدر با اعضای محوری حزب جمهوری اسلامی شروع شد.
کانال تلگرامی مرکز اسناد انقلاب اسلامی سندی از همکاری بنیصدر و رجوی در سال ۱۳۵۹ را منتشر کرده است. در یکی از این اسناد به تاریخ ۳۱ فروردین ۱۳۵۹ بنیصدر با درخواست رجوی برای تأمین حفاظت و سلاح منافقین موافقت میکند.
در نامه رجوی به بنیصدر آمده است: «جناب آقای دکتر بنیصدر ریاستجمهوری و فرمانده کل قوا، محترما به خاطر کثرت مشکلات و خطرات ایمنی که متوجه جان و سلامتی اینجانبان مسعود رجوی، مهدی ابریشمچی، موسی خیابانی و عباسعلی داوری و علی زرکش است؛ مستدعی است مجاز فرمایید اینجانبان هریک با یک برادر و یا (نفر) محافظ حق حمل سلاح برای حفاظت شخصی داشته باشیم. [ناخوانا]مدارک مخاطرات مزبور قبلا به دفتر ریاستجمهوری تقدیم شده است. با تشکر. مسعود رجوی ۳۱/۱/۵۹». بنیصدر هم ذیل همین نامه بهسرعت و در همان روز نوشت که «موافقت میشود».
ردپای منافقین در اختلافات بنیصدر با حزب جمهوری اسلامی
پیشینه ارتباط بنیصدر و مجاهدین به چه زمانی بازمیگردد؟ با رئیسجمهورشدن بنیصدر، ارتباط او با مسعود رجوی و شماری از اعضای سازمان منافقین نیز گستردهتر شد و بنیصدر عملا به پلی تبدیل شد برای نفوذ اعضای این سازمان به بدنه دولت و نهادها تا حدی که عناصر منافقین در نهایت توانستند دفتر رئیسجمهور را در آن دوران در اختیار خود بگیرند. از ابتدای تابستان سال ۱۳۵۹ درگیری بنیصدر با اعضای محوری حزب جمهوری اسلامی شروع شد (این حزب در ۲۹ اسفند ۱۳۵۷ اعلام موجودیت کرد و در ۱۱ خرداد ۱۳۶۶ فعالیتهای خود را تعطیل کرد).
متهمکردن آیتالله بهشتی، دبیر کل حزب جمهوری اسلامی، به طرح توطئه براندازی و پافشاری در عدم پذیرش نخستوزیری محمدعلی رجایی تا سرحد امکان، فقط بخشی از چالش او با شخصیتهای انقلابی بود که پیروان امام خوانده میشدند. در درگیریهای بنیصدر با حزب جمهوری اسلامی که دیگر به صحنه تجمعات و سخنرانیهای خیابانی تبدیل شده بود، ردپای اعضای سازمان منافقین نیز به چشم میخورد.
رد صلاحیت رجوی در انتخابات ریاستجمهوری
سران و عناصر مجاهدین خلق که با تحریم رفراندوم ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ در واقع به قانون اساسی رأی نداده بودند، زمانی که قصد داشتند مسعود رجوی را بهعنوان نامزد خود در انتخابات ریاستجمهوری معرفی کنند، با مخالفت امام خمینی (ره) روبهرو شدند؛ امام دستور داده بود کسانی که به قانون اساسی رأی ندادهاند، حق شرکت در انتخابات را ندارند. سرانجام تلاقی جریانات مخالف خط امام به ۱۴ اسفند سال ۱۳۵۹ در دانشگاه تهران رسید؛ جایی که به صحنه بزرگترین رویارویی جبهه متحد مخالف انقلاب با تودههای انقلاب و مدافع امام تبدیل شد. اینبار دیگر همه آمده بودند؛ جمعیتی عظیم که مانند انبار باروت هر لحظه احتمال انفجار داشت. جوانان دختر و پسر جلوی محل سخنرانی بنیصدر به هدایت شعارهای طرفداران بنیصدر میپرداختند. نظم و هماهنگی در شعارها و بعضا لباسهای متحدالشکل آنها نشاندهنده انسجام تشکیلاتی بود.
تجمعی که بنیصدر قبلتر از آن یعنی ۲۲ بهمن ۱۳۵۹ وعده آن را داده بود، با فرمان او برای مجازات مخالفان که آنها را اغتشاشگر مینامید، به درگیری عظیمی تبدیل شد. چنین وضعیتی ادامه داشت تا آنکه براساس گزارش هیئت سهنفره متشکل از آقایان اشراقی، مهدویکنی و یزدی مبنی بر عدم حمایت بنیصدر از جبهههای جنگ تحمیلی در نهایت سبب شد امام در حکمی خطاب به ستاد مشترک ارتش، بنیصدر را از فرماندهی کل نیروهای مسلح برکنار کند.
حمایت منافقین از کاندیداتوری بنیصدر
در اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی هرجومرج در کشور حاکم شده بود، اتفاقی که برای یک انقلاب مردمی طبیعی بود. پس از تشکیل دولت موقت و تصمیمگیری درباره وضعیت ارتش، چگونگی برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی سومین بحث مورد توجه در بهمن و اسفند ۱۳۵۷ بود؛ شکل اساسی برگزاری رفراندوم که از سوی امام تعیین شده بود، مورد اعتراض برخی گروههای سیاسی چپ، از جمله سازمان منافقین قرار گرفت.
گروههای مخالف اغلب خواهان افزودن گزینه «دموکراتیک» به جمهوری اسلامی در رفراندوم بودند، درحالیکه امام فقط بر «جمهوری اسلامی» تأکید میکرد. مجاهدین که نمیتوانستند برای انتخابات ریاستجمهوری نامزد معرفی کنند، به حمایت از ابوالحسن بنیصدر پرداختند و بعد از رئیسجمهور شدنش توانستند در او نفوذ کنند و به اختلافاتش با دیگر مسئولان نظام از جمله اعضای حزب جمهوری اسلامی دامن بزنند.
۳۰ خرداد ۶۰ و اوجگیری مناقشات
جدیترین تاکتیک سازمان برای آمادهسازی براندازی حاکمیت جمهوری اسلامی، ایجاد خط نفوذ در نهادهای حساس و تعیینکننده نظام انقلاب اسلامی از قبیل ریاستجمهوری، سپاه پاسداران، کمیتههای انقلاب اسلامی، وزارتخانههای مهم، نخستوزیری و حتی شورای امنیت بود. در بهمن و اسفند ۱۳۵۸ سازمان منافقین در تمامی شهرها نامزدهای را خود برای انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی معرفی کرد که با وجود تبلیغات گسترده، هیچکدام از نمایندگان مجاهدین به مجلس راه پیدا نکردند.
ناکامیهای پیدرپی سازمان در دستیابی به قدرت، واکنشهای رادیکالتری از گروه را برانگیخت؛ بهحدی که نزاعهای خیابانی و اقدامات خشونتآمیز به حذف فیزیکی و اقدامات مسلحانه موردی این سازمان تبدیل شد؛ در چنین شرایطی نفوذهای تشکیلاتی و سازمانیافته مجاهدین خلق در نهادهای انقلابی، مراکز کارگری، دانشگاهی و دانشآموزی بهشدت مورد حضور یافتند. دهها هزار میلیشیا یا همان چریکهای نیمهوقت، انبارهای بزرگ اسلحه، تهدید به قیام مسلحانه و راهپیماییهای بدون مجوز که اغلب با خشونت همراه بود، خبر از وضعیت بحرانی در کشور میداد.
امام در سخنرانیهای پیدرپی به بنیصدر که دیگر اصلیترین متحد منافقین محسوب میشد، هشدار میداد و بر پایبندی به قانون تأکید میکرد؛ سخنرانی ۱۸ خرداد ۱۳۶۰ امام درباره اقدامات بنیصدر و موئتلفان او آخرین اتمامحجت بود، اما این سخنرانی هم برای بنیصدر و مجاهدین خلق کارساز نبود و آنها کار خود را ادامه دادند.
بسیاری از شهرهای بزرگ کشور در ۱۸ و ۱۹ خرداد ۱۳۶۰ شاهد راهپیماییهای طرفداران منافقین بود که در رویارویی عناصر این سازمان با مردم به خشونت خونین انجامید. سرانجام در ۲۰ خرداد سال ۱۳۶۰ حکم امام مبنی بر عزل بنیصدر از فرماندهی نیروهای مسلح صادر شد و بهدنبال آن بنیصدر که در خانههای تیمی منافقین مخفی شده بود، در روز بههمراه مسعود رجوی و بهصورت مخفیانه ایران را به مقصد پاریس ترک کرد؛ اتفاقی که تأثیر مهمی بر تغییر رفتار علنی منافقین و شرایط سیاسی-امنیتی کشور گذاشت. رجوی و بنیصدر در فرانسه گروه موسوم به «شورای ملی مقاومت» را تشکیل دادند، اما همکاری آنها در فرانسه از دو سال تجاوز نکرد.
فرار بنیصدر و رجوی از کشور
با فرار رجوی و بنیصدر به فرانسه، طولی نکشید که دختر ۱۸ ساله بنیصدر به نام فیروزه به عقد مسعود رجوی درآمد. رجوی حدود یک سال پیش از ازدواج با دختر بنیصدر همسر خود یعنی اشرف ربیعی را در درگیری نیروهای سپاه با باقیمانده سران منافقین در ایران از دست داده بود. چندی از ازدواج مسعود و فیروزه نگذشته بود که آنها از یکدیگر جدا شدند.
دختر بنیصدر بعد از جدایی در گفتوگویی علت طلاقش از رجوی را اینگونه بیان کرد: «روابط نامشروع مسعود با رئیس دفترش مریم عضدانلو که در آن زمان همسر مهدی ابریشمچی بود و تعدادی از دختران اعضای مجاهدین من را وادار به گرفتن تصمیم طلاق از مسعود رجوی کرد». فیروزه بنیصدر همچنین با بیان اینکه عامل طلاق او از رجوی تفکرات دگم، هیستریک و روحیه قدرتطلبانه رجوی بوده، درعینحال برای توجیه ازدواج خود با رجوی تأکید کرده که ازدواج او معمولی بوده و هیچ ربطی به توجیههای ایدئولوژیک نداشته است.
علل اختلاف بنیصدر با رجوی در خارج از کشور
تبدیلشدن شورای ملی مقاومت به آلت دست سازمان مجاهدین خلق از یک طرف و رفتار دیکتاتورمآبانه رجوی باعث افزایش اختلافهای داخلی شورا و در نتیجه کنارهگیری بعضی گروهها و اعضای اصلی آن مانند بنیصدر و اطرافیانش، حزب دموکرات کردستان و دیگر گروهها شد.
عمده دلایل این تشتت و انشعابها عبارت بودند از ملاقات رجوی با طارق عزیز، وزیر خارجه رژیم بعث عراق در فرانسه که در نهایت به عزیمت سازمان و شورا به داخل خاک عراق منجر شد، مذاکرات حزب دموکرات کردستان با جمهوری اسلامی ایران، ازدواج مسعود رجوی و مریم عضدانلو، همسر مهدی ابریشمچی و ایجاد دیکتاتوری رسمی و آشکار توسط رجوی در شورا. اینگونه بود که ارتباط بنیصدر با منافقین پس از خروج از کشور به آرامی رو به سردی نهاد تا حدی که دیگر بنیصدر با نیروهای منافقین عملا ارتباطی نداشت.
بعد از 40 سال
مثل توئیتر و ... که فقط برای خودشون روا می دونند!