«جمهوری اسلامی هم در داخل دارای نظام مستحکمی است و هم در منطقه قدرت بالایی دارد. پس هیچ دولتی در آمریکا نمیتواند جمهوری اسلامی را در معادلات خودش لحاظ نکند. زمان ترک مخاصمه با آمریکا فرا رسیده. رئیسجمهور میتواند با پیادهسازی گفتمان وفاق و همراهی حاکمیت با آمریکا در موضوع آتشبس جنگ غزه همکاری کند و اولین قدمها را برای ترک مخاصمه بین دو کشور بردارد.»
حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران در روزنامه سازندگی نوشت: انتخابات آمریکا و روی کار آمدن ترامپ را از چند جهت میتوان بررسی کرد. نخست، مسائل داخلی آمریکا و حوادثی است که طی ۴ سال گذشته رخ داده است. از اعتراض دونالد ترامپ و هوادارانش به نتایج انتخابات و حمله به کنگره تا تشکیل دهها پرونده در مسائل مختلف کیفری علیه ایشان، هیچکدام نتوانست مانع حضور او در انتخابات و کسب پیروزی شود.
در آمریکا، رئیسجمهور بالاترین مقام کشور است و اساساً مقامی صوری یا نمادین نیست. ممکن است برخی در ایران پرسششان این باشد که چرا جامعهای اعم از جمهوریخواهان و کسانی که در انتخاباتی با مشارکت بیش از ۷۰ درصد شرکت کردهاند، حواشی آقای ترامپ برایشان مهم نبوده است؟ و چرا این مسائل مانع نشد تا ترامپ از شرکت در انتخابات بازدارنده شود؟
ممکن است بسیاری در ایران فکر کنند این اتفاق که آدمی با دهها پرونده توانسته در انتخابات شرکت کند، خصوصیت مثبتی قلمداد شود زیرا جامعه از آنجایی که انتخابات کشور برایش مهم است به اتهاماتی چون انحرافات و اتهامات ترامپ توجه نکرد. ضمن اینکه قوانین و مقررات آمریکا این اجازه را میدهد که فردی با این حد از اتهامات بتواند در انتخابات شرکت کند.
به هر حال ممکن است که در ایران از چنین وضعیتی برداشت مثبت نشود. اما به هر حال عامه مردم آمریکا به هیچوجه آزادی خودشان در انتخاب رئیسجمهور را محدود نمیکنند. یعنی وقتی به نقطهای میرسند که دست به انتخاب بزنند، این انتخاب با هیچ قانون و هیچ حجمی از تخلفات و اتهامات محدود نخواهد شد. این نکته مهمی است که باید به آن توجه کرد. این مساله همچنین نشان میدهد که آزادی درون آمریکا آنقدر برای مردم این کشور اهمیت دارد که هیچ اتهامی نمیتواند فردی را از معرض انتخاب مردم دور کند.
نکته دوم، بحث رقابتهای جدی انتخاباتی در آمریکا و توجه جامعه این کشور به واقعیتهاست. مردم به کسی که توانست همهگیری کرونا در گذشته را کنترل کند، تورم را کاهش دهد و رفاه بدون تورم را محقق کند و مدیریت اقتصاد را به دست بگیرد، رای دادند. البته این مساله عمدتاً بدینمعنا نیست که انتخاب آقای ترامپ به سیاستهای بینالمللی او مربوط نمیشود، خیر.
عمدهترین دلیل برای انتخاب ترامپ و انتخاب مجدد او تمرکز مردم بر مساله کاهش تورم و حفظ رفاه یا افزایش رفاهشان بوده است. ضمن اینکه در بخش جامعه مسلمانهای آمریکا برای اولین بار مسلمانها از عملکرد یک سالواندی دولت آقای بایدن و دموکراتها در مساله فلسطین به شدت ناراضی بودند و به آقای ترامپ رای دادند. اما درخصوص مناسبات ایران و آمریکا وضعیت چگونه است؟
ما تجربه ترامپ را داریم. در مورد این مساله میتوان بر این مهم تاکید کرد که ما تفاوت برخورد آقای ترامپ با ایران در دوره قبل با برخورد آقای بایدن با کشورمان را خوب درک میکنیم. بالاخره آقای ترامپ وقتی تصمیم گرفت، فشار حداکثری را به ایران وارد کند، صادرات نفت ایران را به زیر ۲۰۰ هزار بشکه کاهش داد. اما ما در دوره آقای بایدن توانستیم نفت و میعاناتمان را تا ۵/۱ میلیون شبکه صادر کنیم و نسبتاً ثباتی در اقتصاد به دست بیاوریم.
به همین دلیل حتماً برای ما و کشورمان بین دولت بایدن و دولت ترامپ، تفاوت بسیاری وجود دارد اما این تفاوتها چیزی نیست که در واقع جمهوری اسلامی را بتواند وادار به عقبنشینی کند. جمهوری اسلامی هم در داخل دارای نظام مستحکمی است و هم در منطقه قدرت بالایی دارد. پس هیچ دولتی در آمریکا نمیتواند جمهوری اسلامی را در معادلات خودش لحاظ نکند.
زمان ترک مخاصمه با آمریکا فرا رسیده. رئیسجمهور میتواند با پیادهسازی گفتمان وفاق و همراهی حاکمیت با آمریکا در موضوع آتشبس جنگ غزه همکاری کند و اولین قدمها را برای ترک مخاصمه بین دو کشور بردارد.
نکته سوم و حائز اهمیت این است که اصولاً دلیلی ندارد که یک نظام سیاسی خودش، کشور، دولت یا ملتش را در یک منطقه امن مستقر نکند. دلیلی ندارد که ما با یک کشوری مثل آمریکا که بالاخره دارای قدرت اقتصادی دنیاست، تکنولوژیهای برتر دنیا را در اختیار دارد، بازار بسیار بزرگی دارد، نسبت به تمام کشورها قدرت نظامی برتری دارد و در منطقه خاورمیانه هم اثرگذار است، برای همیشه درحال مخاصمه باشیم. ما میتوانستیم در گذشته به یک ترک مخاصمهای برسیم.
اکنون نیز لازم نیست که روابطمان را با آمریکاییها برقرار کنیم و کار سنگین و درازمدت با آنها انجام دهیم اما دلیلی هم ندارد که این همه درحال مخاصمه باشیم. از گذشته تاکنون در منطقه خاورمیانه، در بعضی از مسائل مواضع ما با آمریکاییها نزدیک بوده. مثلاً حذف صدام و حزب بعث در عراق. وقتی آمریکاییها تصمیم گرفتند پس از حمله عراق به کویت، صدام را سرنگون کنند، ما در آنجا با آمریکا همجهت بودیم و منافع ما با منافع آنان همجهت بود.
بعد از آن نیز چنین بود، آنها در عراق به دنبال یک دولت متکی به رای مردم بودند. ما نیز که دوستان کرد و دوستان شیعه در عراق داشتیم و همگی اکثریت قاطع را تشکیل میدادند، منافع داشتیم. مرزهای ایران و عراق قرنها، چه در زمان عثمانی و چه در زمان تشکیل عراق، همیشه مرز ناامنی و تهدید بود اما اکنون تبدیل شده است به مرزهای دوستی. در شرق ایران هم زمانی که آمریکاییها تصمیم گرفتند طالبان را سرنگون کنند، منافع ما با آمریکاییها همجهت بود. الان در مساله فلسطین هم در موضوع آتشبس و هم تشکیل دولت فلسطین همینطور است.
سیاست دو دولتی درحال حاضر میتواند برای ایران یک سیاست میانه تلقی شود، هرچند که ایران آرمان بلندی مبنی بر تشکیل کشور فلسطین و یک دولت در این سرزمین دارد؛ پس بدون تردید بدون اینکه چه کسی یهودی است، چه کسی عرب است یا نیست، مسیحی یا مسلمان است، همه در سرزمین فلسطین با برگزاری رفراندوم میتوانند در تشکیل دولت نقش داشته باشند اما تا رسیدن به این هدف والا، ایران میتواند با دولت دوم بهعنوان یک راهحل که از نظر دنیا یک راهحل نهایی است و از نظر ما یک راهحل مرحلهای است، اهداف خود را پیش ببرد.
البته مفهوم و معنای این راهبرد به رسمیت شناختن اسرائیل نیست. معنایش این است که اگر عربها و فلسطینیها خودشان به توافقی برای تشکیل دولت دوم برسند، ما میتوانیم دولت دوم را به رسمیت بشناسیم و دولت اول را به رسمیت نشناسیم.
به هر حال میخواستم تاکید کنم؛ نباید تصور کنیم که همه منافع ما در منطقه با آمریکاییها در تضاد است؛ لذا اکنون من دلیلی نمیبینم که کشور را در حالت مخاصمه با آمریکاییها نگه داریم. در گذشته نیز فرصتهای تاریخیای وجود داشت که میتوانستیم از آن استفاده کنیم اما نکردیم. دلیل آن هم عمدتاً به اختلافات داخلی خودمان برمیگشت. به هر حال اگر اختلافی هم درون خود سیاستمداران و دولتمردان جمهوری اسلامی بوده، موضوع نهایتاً به یک ترک مخاصمه منتهی نشده است.
من فکر میکنم که همیشه برای این ترک مخاصمه فرصت بوده، هست و خواهد بود. لذا نگاه ما به آقای ترامپ نباید الزاماً یک نگاه صددرصد منفی باشد. زیرا بالاخره او تنها رئیسجمهور آمریکاست که چند باری به نقطه مرزی کرهشمالی و کرهجنوبی رفت تا با رهبر کرهشمالی دیدار کند و علاقهمند بود که مساله کرهشمالی حل شود، هرچند موفق نشد.
الان نیز منطقه خاورمیانه در مرحله بسیار سختی قرار دارد و حتماً بدون موافقت ایران و بدون حضور ایران هیچ یک از مسائل منطقه قابل حلوفصل نخواهد بود. این حضور پرقدرت ایران و تاثیرگذاری ایران، فرصتی را ایجاد میکند که حتی در دوره ریاستجمهوری آقای ترامپ نیز ما بتوانیم در گام اول به یک آتشبس و در گام دوم به صلح پایدار در خاورمیانه برسیم و ایران نیز به سمت ترک مخاصمه با آمریکا حرکت کند.
عدهای ممکن است دوران ریاستجمهوری پیشین وی و رفتارش با ایران را یادآور شوند. ما فراموش نکردهایم که ترامپ هنگامی که رئیسجمهور آمریکا بود، برجام را پاره کرد. این موضوع دو بخش دارد. اول آنکه اقدام آقای ترامپ برای خروج از برجام به ضرر غربیها تمام شد. اگر به نظرات کارشناسان غربی مراجعه کنیم، میبینیم که گفتهاند خروج آقای ترامپ از برجام باعث شد ایران تواناییهای غنیسازی، نسلهای جدید سانتریفیوژهایش را آنقدر قوی کند که دیگر برگشتناپذیر است. درست است که خروج ترامپ از برجام فشار اقتصادی سنگینی را بر ایران ایجاد کرد اما به اذعان همه کارشناسان غربی منجر به مهار ایران نشد و ایران توانست از این فرصت بهترین استفاده را کند تا کار خودش را در مجموعه هستهای به خوبی جلو ببرد.
دومین مساله، تعلل آقای بایدن بود. آقای بایدن میتوانست همانطور که با قاطعیت در همان ۱۰۰ روز اول ریاستجمهوریاش به توافقنامه تغییرات آبوهوایی پاریس برگشت با همان سرعت به برجام برگردد. مطمئناً ایران هم همراهی میکرد و مشکل هم حل میشد. اما از سمت آمریکاییها اشتباهی رخ داد.
در ایران به نظر میآمد، مجلس و سایر قوا علاقهمند نبودند که در ماههای آخر دولت روحانی این موفقیت بزرگ را دوباره به نام آقای روحانی تمام شود. در واقع همانطور که پیشتر هم تاکید کردم، بسیاری از مسائل ما با آمریکاییها بیشک در اختلافات داخلی خلاصه میشود. یکی از موارد برجستهاش همین بود که برخی از دوستان نمیخواستند، آقای روحانی موفق شود و در ماههای پایانی دولتش برجام را احیا کند.
اما وقتی دولت سیزدهم شروع به کار کرد، آقای رئیسی که در واقع محصول یک بسته سیاستی خاص بود نیز سیاست خنثی کردن تحریمها را جلو برد. ۳ سال این سیاست دنبال شد. زیرا فکر میکردند، میتوانند با خنثیسازی تحریمها مشکلات کشور را حل کنند اما دقیقاً مشکلات کشور سر جای خودش باقی ماند؛ یعنی تورم هیچوقت از ۴۰ درصد پایینتر نیامد و نهایتاً سیاست دولت آقای رئیسی شکست خورد.
امروز ایران در مواجهه با آمریکا کولهباری از تجربه دارد. این کولهبار تجربه به آقای رئیسجمهور و دولتمردان رهنمود میدهد که بدون فشارهای احتمالی که آقای ترامپ میخواهد بیاورد، ما باید در چارچوب همکاری با همسایگان و کشورهای مسلمان به سمتی برویم که بتوانیم در غزه و لبنان آتشبس مستقر کنیم.
از تعهدی که آقای ترامپ پیش از انتخابات داده و گفته بود که جنگی را شروع نمیکند و علاقهمند است به جنگها پایان دهد، نهایت استفاده را ببریم. ایران با همراهی کشورهای اسلامی میتواند برای پایان جنگ غزه و لبنان، زمینه مهمی را فراهم میکند و ایران و آمریکا میتوانند از این مسیر به سمت ترک مخاصمه حرکت کنند.
بنابراین من در مجموع فکر میکنم آقای ترامپ، آن رئیسجمهور دوره اول آمریکا نخواهد بود که با خامی و با یک امضا از برجام خارج شد. ما هم البته در همان شرایط قبلی نیستیم که بین دولت مثل دولت آقای روحانی و نهادهای حاکمیتی شکاف وجود داشته باشد.
شعار آقای پزشکیان وفاق است. در وفاق ملی، همراهی همه نهادها برای حفظ منافع ملی است. این سیاست میتواند امروز کارساز باشد؛ یعنی آقای پزشکیان میتواند با همراهی در روند دستیابی به آتشبس در غزه و لبنان تشکیل دولت فلسطینی کمک کند. همچنین آقای پزشکیان با اتخاذ راهبرد وفاق میتواند، نیروهای نظام و قوای سهگانه و نهادهای بالادستی را برای ترک مخاصمه همجهت کند.
در نتیجه این یک فرصت جدید است که در اختیار ایران قرار گرفته است. هرچند که سیاستهای کلی آمریکاییها چه حزب دموکرات و چه حزب جمهوریخواه همهشان با بعضی از موضوعات از جمله قدرت گرفتن ایران و نیز مساله قدرت موشکی ایران اما آنها نمیتوانند جلوی قدرت ایران و نفوذ ایران را بگیرند.