امیر قلعهنویی، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران، به وعدههایی که تا به الان برای تیم ملی فوتبال ایران داده، پایبند نبوده یا اینکه دستکم به صورت ناقص آنها را اجرا کرده است.
امیر قلعهنویی، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران، به وعدههایی که تا به الان برای تیم ملی فوتبال ایران داده، پایبند نبوده یا اینکه دستکم به صورت ناقص آنها را اجرا کرده است. شاید چنین نتیجهگیری قاطعانهای آنهم در شروع مطلب کمی سختگیرانه و به دور از انصاف باشد ولی با کنار هم گذاشتن چند موضوع، میتوان به این ادعا نزدیک شد. قلعهنویی زمانی که بیرون از گود، به تیم ملی فوتبال ایران در عصر کارلوس کیروش مینگریست، منتقد کموبیش بیرحمی بود. او از اینکه تیم ملی در عصر این مرد پرتغالی فوتبال تماشاگرپسندی به نمایش نمیگذارد، سخت گله داشت.
امیر اعتقاد داشت فوتبال ایران و تعدادی از خبرنگاران ورزشی عاشق «چشمآبیها» هستند و فرصت نشستن روی نیمکت تیم ملی را به مربیان ایرانی که میدانند دیانای فوتبال ایران چیست، نمیدهند. دست بر قضا، تغییر نگاه در سطح کلی فضای ورزش ایران و فرصتدادن به «کالای ایرانی» باعث شد او زمامدار تیم ملی شود. قلعهنویی از زمانی که وارد گود شده، تازه پی برده که وعدهدادن سادهترین کار ممکن است. تیم او به لحاظ نتیجهگیری تا به الان تفاوتی با مربیان قبلی که منتقد آنها بود، نداشته است. واضح است که کارلوس کیروش هم در تیم ملی ایران به لحاظ دستاورد نتیجه درخوری نداشت و اوج کارش رساندن ایران به نیمهنهایی جام ملتهای آسیا بود.
از این منظر، قلعهنویی پیشرفتی نداشته؛ تیم او در جام ملتهای آسیا به نیمهنهایی رسید و در همین ایستگاه متوقف شد. از سوی دیگر، وعده بازی تماشاگرپسند هم محقق نشده است. برای تحقق این ادعا کافی است به بازیهای سینوسی تیم ملی در عصر قلعهنویی نگریست که با وجود گذر زمان زیاد، هنوز از بین نرفته و برطرف نشده است. قلعهنویی و کادر فنی تیم ملی حاضر به پذیرش چنین انتقادی نیستند و نگاه بالا به پایینی درباره این موضوع دارند. آنها به منتقدان تیم ملی تاخته و از این میگویند که با حب و بغض نظرپردازی میکنند.
باوجوداین، هو شدن تیم ملی در دو نوبت آنهم در دیدارهای خانگی از یک سو و نمایش متزلزل برابر تیمهای درجه سه آسیا از سوی دیگر، نشان میدهد که تیم او نتوانسته تماشاگرپسند هم ظاهر شود. پس تا به الان در هر دو پدیدهای که قلعهنویی پیش از این ادعا کرده بود با رسیدن به تیم ملی میتواند آنها را عملی کند، بهوضوح به مشکل برخورده است. داستان جدیدی که فعلا فقط قلعهنویی با آن دست به گریبان است، مسئله سنوسال بازیکنان تیم ملی است. قلعهنویی که بهخوبی میدانست بعد از متوقفشدن در نیمهنهایی جام ملتهای آسیا ممکن است از تیغ منتقدان در امان نماند، وعده جوانگرایی، آنهم به طور فوری و سریع را داد؛ وعدهای که بسیاری اعتقاد داشتند برگ برنده او برای تداوم حضورش روی نیمکت تیم ملی تا جام جهانی ۲۰۲۶ است. به طرز شگفتآوری او در انجام این وعده هم ناتوان مانده و نتوانسته میانگین سنی تیم ملی را پایین بیاورد.
ایران در تورنمنت مهمش با میانگین سنی ۲۹ سال، مسنترین تیم جام بود و پس از آن هم که قلعهنویی وعدههای مختلفی داد، اما برخلاف روزهای نخست که گفته بود باید به طور جدی به سمت جوانگرایی برود، به این نتیجه رسیده که تیم ملی جای جوانگرایی نیست و باید این موضوع در لیگ برتر فوتبال ایران اجرا شود. عجیب آنکه او و کادر فنیاش در شرایطی انگشت انتقاد را به سمت مربیان لیگ برتری گرفتهاند که شاکله اصلی تیم ملی را لژیونرها تشکیل دادهاند و حق انتخابی برای بازیکنان لیگ برتری یا مربیان نبوده است.
جدیدترین وعده امیر برای اجرای جوانگرایی در تیم ملی هم این است که هر زمان صعود ایران به جام جهانی قطعی شد، آن وقت به جوانان تیم فرصت بیشتری میدهد. این ایده به اندازه کافی خطرناک است که پیشتر در یک مطلب دیگر به آن پرداخته شده است. اما موضوع قابل بحث پیام این روزهای لیگ برتر برای امیر قلعهنویی است. تیمهای مدعی در این دوره از لیگ برتر به طرز آشکاری میانگین سنیشان را پایین آورده و حالا پیرترین تیم لیگ هم کموبیش دو سالی از تیم ملیای که امیر قلعهنویی ساخته، جوانتر است. به این مورد هم میتوان با استناد به دادهها و آمارها پرداخت. دو تیمی که این روزها صدرنشین لیگ برتر ایران هستند، به لحاظ میانگین سنی، شرایط مناسبی دارند.
جوانترین تیم لیگ برتر در این دوره، سپاهان است. زردپوشان اصفهانی که تا همین هفته پیش صدرنشین لیگ برتر بودند میانگین سنیشان را به عدد ۲۵ رساندهاند. این عدد برای فوتبال نتیجهگرای ایران به قدر کافی شگفتانگیز است. جالب آنکه مورایس در سپاهان با همین میانگین سنی تیمی مدعی ساخته و برخلاف ادعای امیر قلعهنویی، نشان داده که میتوان با استفاده از بازیکنان جوان هم در حد و اندازههای یک مدعی نشان داد. پرسپولیس، صدرنشین این روزهای لیگ برتر هم از این نظر شرایط مناسبی دارد. سرخپوشان تهرانی که تا به الان نشان دادهاند جدیترین مدعی قهرمانی هستند، میانگین سنی ۲۶.۷ سال را دارند. شاید در سطح جهانی این میانگین سنی چندان عدد جوانی نباشد ولی با توجه به میل امیر قلعهنویی برای داشتن تیمی با میانگین ۲۹ سال، این عدد درخورتوجه است.
دیگر تیمهای بالانشین جدول ردهبندی هم اوضاع تقریبا مشابهی دارند؛ ملوان، پدیده این فصل، با میانگین سنی ۲۶ سال با جوانانی که در اختیار دارد، تا به الان خوب جنگیده است. فولاد هم با ۲۶.۸ سال سن میانگین درخوری برای خودش ثبت کرده است. آخرین تیم صدرنشین این روزها هم تراکتور است که در مقایسه با دیگر مدعیان کنونی با ۲۶.۹ سال سن، در رده بعدی قرار گرفته است. جالب است که پیرترین تیم این روزهای لیگ برتر ایران گلگهر سیرجان است که آنها میانگین سنی ۲۷.۷ را دارند. این عدد هم باز به مراتب از تیم قلعهنویی جوانتر است. پیام این اتفاقات کاملا روشن است؛ قلعهنویی پیشتر مدعی شده بود جوانگرایی باید از تیمهای لیگ شروع شود؛ اتفاقی که مشخصا رخ داده و حالا دیگر بهانهای برای امیر و دیگر اعضای کادر فنی تیم ملی وجود ندارد. پرسش اصلی اینجاست که آیا مرور همین آمار کافی نیست که سرمربی تیم ملی درباره وعدههایی که داده ولی در محققکردن آنها ناتوان نشان داده، بازنگری کند؟