فقدان صلح و امنیت برای اسرائیل و فلسطینیها دو مولفهای است که میتوان از آن به عنوان دو چالش بزرگ در خاورمیانه یاد کرد. در عین حال، اسرائیل و آمریکا نگرانیهای جدی را نیز نسبت به توسعه دامنه نفوذ ایران دارند. موضوعی که در نوع خود چالشهای امنیتی قابل توجهی را برای واشینگتن و تل آویو به دنبال داشته است.
فرارو- "واشینگتنپست" در گزارشی با اشاره به حمله اخیر رژیم اسرائیل به ایران و در عین حال در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا، به طور خاص به این نکته پرداخته که هر فردی در انتخابات آتی آمریکا پیروز شود، عملا با خاورمیانهای طرف است که در معرض جاهطلبیهای اسرائیل قرار دارد و البته که در قالب آن باید شاهد افزایش رقابتها میان ایران و عربستان سعودی باشیم.
از این رو، رئیس جمهور آتی آمریکا به معنای واقعی کلمه با یک معمای بزرگ در مورد معادلات حاکم بر خاورمیانه و آینده این منطقه رو به رو خواهد بود. در این میان، ریسک وقوع تحولات ناخواسته و ناگهانی نیز کم نیست. مسائلی که همه و همه میتوانند بنیانهای مطلوبی را برای تبدیل شدن خاورمیانه به نقطه تمرکز اصلی دولت آتی در آمریکا فراهم سازند.
به گزارش فرارو به نقل از واشینگتنپست؛ چرخه مرگبار حملات تلافی جویانه میان ایران و اسرائیل اوج گرفته است. اسرائیل اخیرا و در نخستین ساعات بامداد شنبه گذشته، چندین سایت نظامی ایران را مورد حمله قرار داد. پیشتر نیز ایران در تاریخ یکم اکتبر حمله موشکی بزرگی را به اسرائیل انجام داده بود.
برخی تحلیلگران پس از حمله اخیر اسرائیل به ایران به این نکته اشاره دارند که توپ اکنون در زمین ایران است و تهران در حال ارزیابی گزینههای در دسترس خود برای برخورد با اسرائیل است. در این میان، وزارت خارجه ایران تاکید کرده که این کشور در دفاع از خود در برابر تجاوزات خارجی کاملا مصمم است و البته که دولت بایدن هم تاکید کرده که هیچ نقشی را در اقدام اخیر اسرائیل علیه ایران نداشته است.
کاخ سفید پیشتر تلاشهای زیای را انجام داده تا مانع از گسترش پیامدهای منفی و مخرب گسترش جنگ میان حماس و اسرائیل شود. در این چهارچوب، در ماههای گذشته بارها و بارها شاهد بوده ایم که مقامهای دولت بایدن به پایتختهای منطقه نظیر امان، قاهره، دوحه، ریاض و تل آویو سفر کرده اند تا شاید بتوانند مسیری رو به جلو را ترسیم و ایجاد کنند. منطقه غرب آسیا اکنون مشغولِ جنگ و درگیریهای گسترده است و برخی بر این باورند که هیچ بعید نیست در نهایت شاهد یک جنگ تمام عیار میان ایران و اسرائیل باشیم.
در شرایط کنونی میتوان گفت که به احتمال زیاد همچنان باید شاهد تداوم یافتن جنگ غزه باشیم. جنگی که در قالب آن هزاران غیرنظامی فلسطینی کشته و آواره شده اند. کشورهای عربی از جمله متحدان ثروتمند آمریکا در خلیج فارس نیز نسبت به هرگونه طرح و برنامه مرتبط با دوره زمانی پس از پایان جنگ در منطقه بدبین هستند و البته که تنشها میان ایران و اسرائیل هم اوج گیری قابل توجهی داشته است. حملات اسرائیل به لبنان موجب شده تا یک پنجم از جمعیت این کشور آواره شوند و در عین حال شاهد تشدید فشارها جهت منزویسازی حزب الله در لبنان هستیم.
"جان بی آلترمن" پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات بین المللی و راهبردی در موضع گیری میگوید که :"رئیس جمهور آتی آمریکا خواه کامالا هریس باشد یا دونالد ترامپ، عملا با رژیمی در تل آویو رو به رو خواهد بود که سعی دارد مولفههای درگیریهای منطقهای در غرب آسیا را بازتعریف کند".
تشکیلات و سازوکارهای سیاسی و امنیتی اسرائیل بر شدت حملات خود جهت تضعیف حماس و حزب الله لبنان افزوده اند و از چشم اندازی کلی به دنبال تضعیف قدرت و نفوذ راهبردی ایران هستند. در این میان، منابع مختلف تاکید دارند که بایدن برخلاف برخی مواضع خود، وعده حمایت همه جانبه از دولت نتانیاهو را داده است. دولت بایدن در برخی برهههای زمانی از نتانیاهو خواسته تا خویشتنداری کند با این حال، این دولت تاکنون میلیاردها دلار کمک نظامی به اسرائیل ارسال کرده و تا حد زیادی از آن در برابر فشارهای فراوان بینالمللی محافظت میکند.
جان آلترمن معتقد است که هنوز مشخص نیست که آیا تلاشهای اسرائیل برای تغییر برخی از معادلات بنیادین موجب خواهد شد تا معادله مطلوب اسرائیل محقق شود یا خیر با این حال، در شرایطی که دولتهای اخیر در آمریکا مدام از تغییر نقطه تمرکز خود در سیاست جهانی از خاورمیانه به شرق آسیا خبر داده و میدهند، رئیس جمهور آتی آمریکا باید تصمیم بگیرد که آیا حاضر است به تحولات آینده ولو اگر به ضرر این کشور باشند تن بدهد و آنها را بپذیرد یا خیر.
قبل از عملیات هفتم اکتبر سال ۲۰۲۳، دولت بایدن به نحوی جدی به دنبال توسعه دستورکار توافقات ابراهیم و عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی و مخصوصا با عربستان سعودی بود. یکچنین تحولی میتوانست صورتِ بسیاری از معادلات را در خاورمیانه تغییر دهد. در این رابطه حتی برخی ابتکارهای تجاری نیز در دستورکار بود و قرار بر این شده بود که اسرائیل و کشورهای عربی در مسیر یک کریدور تجاری از هند تا اروپا قرار گیرند و وزن منطقهای خود را افزایش دهند. ابتکاراتی که همه و همه معطوف به این هدف بودند که وزن منطقهای ایران کاهش یابد. با این حال، تمامی این چشماندازها با عملیات هفتم اکتبر و آغاز جنگ اسرائیل و حماس نابود شد.
عربستان اعلام کرده که تا زمانی که یک دولت مستقل فلسطینی تشکیل نشود، مذاکرات عادی سازی روابط دو طرف (اسرائیل و عربستان) نیز معلق خواهد ماند. این گزارهای نیست که افراد زیادی در اسرائیل مایل به تحقق آن باشند. "پل سالم" پژوهشگر اندیشکده خاورمیانه در موضع گیری میگوید که "جلوهها و پیامدهای مختلف جنگ غزه در اقصی نقاط منطقه طنینانداز شده و پیش فرضهای مطرح در قالب توافقات ابراهیم را تضعیف کرده است".
به نظر میرسد که در این میان مساله رهبری آمریکا هنوز مهم است. رئیس جمهور آتی آمریکا باید اعتبار این کشور به عنوان یک ابرقدرت را احیا کند و اینطور نشان دهد که این کشور هنوز هم میتواند نظمی مطلوب را در خاورمیانه برقرار کند. در این رابطه، "ولی نصر" استاد دانشگاه جان هاپکینز معتقد است که "کار باید با خاتمه دادن به جنگهای غزه و لبنان آغاز شود و سپس یک طرح معتبر برای امنیت منطقهای ارائه شود. طرحی که آمریکا واقعا مایل به اجرا و تحقق آن باشد. در غیراینصورت، آمریکا وارد دوره و فضایی از جنگ و درگیریهای نامحدود و خطرناک خواهد شد".
احیای وضعیت موجود که دولت آمریکا سال هاست در پی تحقق آن است دیگر از قابلیت تحقق برخوردار نیست. بسیاری بر این باورند که اسرائیل نمیتواند همچنان به ظلم و تعدی و تحریم علیه فلسطینیها ادامه دهد و انتظار برقراری صلح و ثبات در منطقه را داشته باشد. این مساله در طولانی مدت به ضرر خودِ این رژیم نیز است.
ترامپ و قانونگذاران حزب جمهوریخواه به صراحت این نکته را مورد اشاره قرار داده اند که دیگر به هیچ عنوان مایل نیستند که وقت خود را صرف راهکار تحقق دو دولت اسرائیلی و فلسطینی کنند و البته که از تمایلات راست گرایان افراطی حاضر در قدرت در اسرائیل حمایت میکنند. در عین حال، دولت بایدن و دموکراتها نیز نشان داده اند که مایل به اتخاذ سیاستی نیستند که رهبری اسرائیل را از آنها دور کند.
فقدان صلح و امنیت برای اسرائیل و فلسطینیها دو مولفهای است که میتوان از آن به عنوان دو چالش بزرگ در خاورمیانه یاد کرد. در عین حال، اسرائیل و آمریکا نگرانیهای جدی را نیز نسبت به توسعه دامنه نفوذ ایران دارند. موضوعی که تا حد زیادی چالشهای امنیتی قابل توجهی را برای واشینگتن و تل آویو به دنبال داشته است.
قدرت گیری قابل توجه ایران و توسعه برنامه اتمی این کشور که در نوع خود در پی خروج یکجانبه دولت ترامپ از توافق برجام در سال ۲۰۱۵ سرعت گرفت، اولویتهای اصلی رئیس جمهور آتی آمریکا خواهند بود. با این حال، سیاستمداران آمریکایی به شدت از تشدید درگیریها در غرب آسیا هراس دارند و درست به همین دلیل است که رئیس جمهور آتی آمریکا، هریس باشد یا ترامپ، تا حد زیادی اولویت اصلی خود را معطوف به انعقاد توافق عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی خواهد کرد. توافقی که سعی در منزوی سازی ایران خواهد داشت و در عین حال، به دنبال کاستن از سطح نفوذ روسیه و چین در قالب تحولات منطقه خاورمیانه نیز دارد.
سیاست آمریکا در قالب منطقه خاورمیانه به شدت محتاط آمیز شده است. موضوعی که تا حد زیادی ناشی از شکستها و ناکامیهای سیاستِ "تغییر رژیم" از سوی آمریکا در قبال برخی از کشورهای منطقه در سالهای گذشته بوده است. دولتمردان و سیاستمداران آمریکایی به خوبی میدانند که اگر آمریکا بخواهد یک ماجراجویی دیگر را در منطقه خاورمیانه انجام دهد، این مساله میتواند به به یک موضوع پرهزینه و حتی توام با شکست برای این کشور همراه شود. موضوعی که در وضعیت کنونی بیش از پیش مورد تاکید است.