نادر سلیمانی متولد 13 اسفند 1345 در آبادان است. او در رشته بازیگری تحصیل کرده است و دو فرزند به نامهای هومان و بارسین دارد. در این مقاله با بیوگرافی نادر سلیمانی و اطلاعات جالبی درباره زندگی او آشنا خواهید شد.
نادر سلیمانی فرد، بازیگر ایرانی در ۱۳ اسفند سال ۱۳۴۵ در آبادان به دنیا آمده است. او تا ۱۹ سالگی در منطقه ارتشیهای کارون آبادان بود و بعد از اینکه جنگ ایران و عرق شروع شد، به شهرستان ارسنجان استان فارس رفت. چند سال بعد برای کار و تحصیل در رشته بازیگری به تهران آمد.
نادر سلیمانی با بازی در مجموعههای تلویزیونی ساعت خوش (۱۳۷۳–۱۳۷۴) و باغ مظفر (۱۳۸۵) به کارگردانی مهران مدیری شناخته شد. همچنین برای نقش آفرینی در فیلم ضد (۱۴۰۰) موفق شد جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از جشنواره فیلم فجر را از آن خودش کند.
نادر سلیمانی چند سالی است با خانم پری صمدی ازدواج کرده است. حاصل این ازدواج دو فرزند، یک پسر به نام هومان و یک دختر به نام بارسین است.
اولین حضور نادر سلیمانی جلوی دوربین به سال ۱۳۷۲ و نقش آفرینیاش در مجموعه «پرواز ۵۷» به کارگردانی مهران مدیری برمیگردد. او در سال ۱۳۷۵ با بازی در فیلم «لاکپشت» به کارگردانی علی شاه حاتمی، فعالیت سینمایی خود را شروع کرد و با بازی در مجموعههای تلویزیونی ساعت خوش و باغ مظفر به کارگردانی مهران مدیری به شهرت رسید.
نادر سلیمانی چند سالی است که رستوران دخمه را بازگشایی کرده است. او این رستوران را به جمله «با خیال راحت میل کنید، سم ندارد!» افتتاح کرد. در حال حاضر خود آقای سلیمانی مدیریت این رستوران را بر عهده دارد.
علاوه بر این، آقای سلیمانی یک مغازه حرفهای فروش و تعمیر هواپیما و هلیکوپترهای کنترلی دارد و خودش هم با مدرک مربیگری، این حرفه را با برگزاری مسابقات مختلف مدیریت میکند. نادر سلیمانی علاقه زیادی به عکاسی و دوربین دارد و نزدیک به ۱۶ سال است که عکاسی میکند.
او در این باره میگوید:
“من تجربه زندگی در جنگ را داشتهام و خیلی چیزها را از دست دادهام. شاید به همین دلیل است که یاد گرفتهام به هیچ چیز وابسته نشوم به خدا و تقدیر ایمان دارم و میدانم خدا برای بندهاش بد نمیخواهد.”
نادر سلیمانی در کودکی دلش میخواسته خلبان شود، اما به این آرزویش نرسیده است. او در دوران نوجوانی و جوانی یکی از ورزشکاران حرفهای رشته کشتی و وزنه برداری بوده و در مسابقات زیادی نیز شرکت کرده است.
در ادامه نگاهی به لیست فیلمها و سریالهایی میاندازیم که نادر سلیمانی در آنها ایفای نقش کرده است
«ضد» نام فیلمی ایرانی به کارگردانی امیرعباس ربیعی و نویسندگی حسین تراب نژاد است که در سال ۱۴۰۰ پخش شد. این فیلم یک درام سیاسی است و اتفاقات تابستان ۱۳۶۰ را به تصویر میکشد. ضد، داستان عشقی در دل حوادث سیاسی است که بعد از گذشت سالها دوباره شعلهور میشود.
نادر سلیمانی در این فیلم نقش سرحلقه منافقان را ایفا کرد و با بازیگران دیگری همچون مهدی نصرتی، لیلا زارع، لیندا کیانی، مهشید جوادی و… همبازی بود.
«ساعت خوش» مجموعهای تلویزیونی به کارگردانی مهران مدیری است که در سالهای ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ از شبکه دو سیما پخش شد.
نادر سلیمانی در این مجموعه طنز نقش خان دایی تپل مپل و مهربان را بازی میکرد و با حمید لولایی، نیما فلاح، رضا عطاران، سعید آقاخانی، نصرالله رادش، ارژنگ امیرفضلی، رامین ناصر نصیر و رضا شفیعی جم همبازی بود.
با شروع مجموعه تلویزیونی «باغ مظفر» شاید اولین کسی که خیلی زود مورد توجه مخاطب تلویزیونی قرار گرفت، شخصیت بردبار با آن تکیه کلام معروفش«که خودش امیدوار است با وجه منفی دیده نشود» بود. حضور نادر سلیمانی شاید یکی از بهترین انتخابهای مدیری برای این شخصیت با آن ویژگیهای منحصر به فردش بود. حضور او در باغمظفر « ییهویی! » و به علت ترکیدگی لولههای آب در تقابل با خان مظفر به وجود آورنده موقعیتهای طنز قابل توجهی بود که البته ادامه پیدا نکرد.
شخصیت بردبار شاید از ابتدا در تقابل با کاراکترهای باغ مظفر شکل گرفته است، نادر سلیمانی چگونه آن را تراشیده است؟
به عقیده من وقتی که به یک بازیگر نقشی پیشنهاد میشود، حالا چه آن را دوست داشته باشد، چه نه، به خاطر مسائل مالی آن را قبول کرده باشد، باید بسازدش. باید روی کاراکتر فکر کند، به صورت شبانه روز، ساعتها و اگر زمان باشد سالها روی آن شخصیت بررسی کند.
وقتی سناریو را خواندم، حس کردم که شخصیت قشنگی میتواند از آب دربیاید. به آقای قاسمخانی و خود مهران هم گفتم که نقش خوبی هست و اینبار با دیدباز بازی در این نقش را پذیرفتم و کمکهای شایانی از طرف خود آقای مدیری و برو بچههای نویسنده شد تا این کاراکتر شکل بگیرد.
مثلا انتخاب لهجه بردبار…
این لهجه با هماهنگی پیمان قاسمخانی و مهران مدیری بود. پیمان میگفت من یک جور این را نوشتم، نمیدانم که میشود یا نه، حس میکنم این آدم… گفتم یک چیزهایی در ذهن من هست، بگذارید ببینم جواب میدهد. به مهران هم که میگفتیم در جواب میگفت درست میشود. این یکی از خصوصیات مهران مدیری است که بازیگرانش را قبضه نمیکند.
او وقتی که میفهمد بازیگرش نقش را درآورده است، او را رها میکند و شخصیت و کاراکتر به دست آمده را نمیشکند تا از نو بسازد. این مسئله به اعتقاد من از خصوصیات مثبت کارگردانی مدیری است. درمورد لهجه بردبار هم باید تأکید کنم که این لهجه مختص به هیچ ایل و تباری نیست، من درآوردی است. این مسئله را میگویم که به هیچ کس برنخورد.
اوایل که نقش پیدا شد این گویش کمی برایش تند و تیز و برای چنین شخصیتی مثل جیغ بود مخصوصاً خود من با دیدن دومین قسمت اذیت شدم، اما کمکم به مرور زمان پختهتر شد و چیزی که الان میبینید از آب درآمد. حالا نمیدانم قابل پذیرش هست یا نیست. این را مردم باید تشخیص بدهند.
از فضای خانواده بردبار و کنتراست تکتک افراد آن با ساکنان باغ مظفر صحبت کنید. این تفاوت در خصوصیات افراد هر دو خانواده وجود داشت، چگونه در روابط هم ایجاد شد؟
در این سریال دو قشر خانواده زندگی میکنند، یکی قشر بیبند و بار که مقید به هیچ چیزی نیستند و یک قشر هم بااصالت و مقید شدند به اخلاق و اصول. ما در خانواده بردبار میبینیم که میگویند هرچه آید خوش آید، اما باغمظفریها آداب و رسوم خاص خودشان را دارند و به آن مقید هستند. اگر دقت کرده باشید البته این نظرمن است.
ما این افراد را فقط در باغ خودشان میبینیم و عملاً جای دیگری تا به حال ندیدهایم. در حالی که بردبار را با مردم مختلف و اربابرجوع میبینیم، خانواده بردبار خصوصیات خاص خودشان را دارند.
آنان خانواده خوشگذران و شوخطبعی هستند و ما شادابی را در رفتار افراد این خانواده میبینیم اما در این طیف رفتارها به گونهای دیگر است. این تفاوتها در ارتباط این دو قطب که به نظر من لازمه هر نوشته و سناریوی خوب است، به خوبی دیده میشود. به اعتقاد من اینها قطبهای مخالف هستند که در جایی باید کنار هم قرار بگیرند. حالا یا یکدیگر را جذب میکنند یا به عکس، همدیگر را دفع میکنند. اصولاً همدیگر را دفع میکنند و همین دفع، میشود پایه و اساس کمدی.
و این تاکید از سوی نویسندگان مختلف این مجموعه لحاظ شده است؟
بله، نویسندگان مختلف از خود پیمان قاسمخانی به عنوان سرپرست گرفته تا محراب، آقای ژوله، آقای برزگر، آقای گودرزی و …همگی پایه تولید کمدی را در این مجموعه، بر همین اساس یعنی دو قطب مخالف گذاشتهاند. به هر حال شما در داستان هم میبینید، از وقتی این دو خانواده از طریق یک وصلت به یکدیگر متصل شدند، یکسری فضاهای طنز ایجاد شد، چون ارتباطها بیشتر شد.
برای خانواده بردبار مهم نیست که روز چگونه شب میشود، وضع مالی مهم نیست، حسادت در میان این خانواده نیست، اما از آن طرف در خانواده مظفر میبینیم حسادت در میان افراد مختلف از دخترشان (فروغ) گرفته تا بالاتر که خود خان والا مظفر است، این مسائل باعث بروز درگیریهایی میشود که مایه طنز کار است.
خیلیها معتقد هستند لهجه بردبار به نوعی از گویش استان فارس یا کرمان نزدیک است؟
خیر، من به هیچوجه لهجه این آدم را به هیچ گویشی نزدیک نکردم. اگر هم اینطور شده یک ادغام من در بیاری است. چون هم به زبان و لهجه شیرازی خوب میتوانم صحبت کنم و هم لهجه کرمانی را بلدم، اما هیچوقت نخواستم لهجه جایی را بگیرم.
خوشگذرانی بردبار «البته وجه مثبت آن را در نظر بگیرید» چقدر به نادر سلیمانی نزدیک است؟
با شخص من اصلاً نزدیک نیست، چون کوچکترین مسئله روی من تأثیر میگذارد. حالا این مسئله نقطه ضعف است. نمیدانم، اما به هیچوجه این نوع از رفتار به خود من نمیتواند، شبیه باشد.
منبع: ستاره