«برخی چهرهها که هنوز انتخابات برایشان تمام نشده بهنظر میرسد تلاش دارند از شهادت سیدحسن نصرالله برای تحتفشار قرار دادن رقبای سیاسی استفاده کنند. این طیف با ایجاد فضای هیجانی و القای این تصور که ایران باید فورا وارد عمل شود، سعی دارد تصویری از نهادهای امنیتی به نمایش بگذارد که در پاسخ به این حادثه ناکارآمد و ضعیف عمل کردهاند.»
روزنامه فرهیختگان در مطلبی به انتقاد از برخی چهره های سیاسی داخلی حامی حمله ایران به اسرائیل پرداخت.
این روزنامه در یادداشتی نوشت: برخی چهرهها که هنوز انتخابات برایشان تمام نشده بهنظر میرسد تلاش دارند از شهادت سیدحسن نصرالله برای تحتفشار قرار دادن رقبای سیاسی استفاده کنند.
در روزهای اخیر، بهدنبال شهادت سیدحسن نصرالله، فرمانده برجسته حزبالله لبنان واکنشهای گوناگونی از سوی چهرهها و گروههای مختلف در ایران و دیگر کشورهای منطقه به چشم میخورد.
این واکنشها عمدتا با محوریت مطالبهای مشترک ابراز شدهاند؛ ورود نظامی ایران به صحنه و هدف قرار دادن اسرائیل بهعنوان پاسخ به این حادثه دردناک.
با وجود اینکه این درخواست در برخی محافل با شور و احساسات همراه شده، اما نگاه عقلانیتر به این مسأله نیاز به تحلیل همهجانبه دارد.
در این فضای متشنج میتوان دو گروه مختلف را شناسایی کرد که درحال ترویج ایده ورود نظامی ایران به ماجرایند. گروه نخست که از دل دغدغههای واقعی و احساس دلسوزی برآمدهاند، معتقدندعدم اقدام نظامی ایران میتواند تأثیرات منفی بر بدنه انقلابی و مؤمن جامعه بگذارد و موجب سرخوردگی نیروهای حامی مقاومت شود.
در مقابل گروه دوم عمدتا از چهرههای سیاسیای تشکیل شده که بهنظر میرسد از این حادثه تلخ بهعنوان ابزاری برای تسویهحسابهای سیاسی داخلی استفاده میکنند. باید توجه داشت تصمیمات نظامی علاوهبر اجتناب از جناحگرایی نیاز بهدقت و برنامهریزی دارد تا بهجای تشدید بحران، بهسوی تثبیت و تقویت مواضع راهبردی جبهه مقاومت حرکت کنیم.
گروه اول را میتوان از میان چهرهها و فعالان سیاسی و اجتماعی پیدا کرد که با انگیزه دلسوزانه و از سر وظیفه انقلابی به مسأله نگاه میکنند. این افراد از دیرزمان حامی جریان مقاومت اسلامی بودهاند و با تمام وجود به این باور رسیدهاند که جمهوری اسلامی ایران باید در مواجهه با دشمنان اسلام و مقاومت، رویکردی قاطع و سخت داشته باشد. شهادت سیدحسن نصرالله برای این گروه نهفقط یک حادثه نظامی، بلکه یک تهدید اساسی علیه محور مقاومت و انقلاب اسلامی تلقی میشود.
بهباور این طیف، هرگونه سکوت یا انفعال ایران دربرابر این اقدام میتواند سبب شود نیروهای انقلابی و هواداران مقاومت در داخل و خارج کشور دچار سرخوردگی شوند و روحیه انقلابی ضعیف شود. در چنین فضایی، این گروه اعتقاد دارد که باید پاسخی سریع، روشن و قاطع به اسرائیل داده شود تا مشخص شود محور مقاومت همچنان استوار است و هرگونه تعرض به آن با واکنشی سخت مواجه خواهد شد.
به نظر آنها، پاسخ دادن به اسرائیل در این شرایط نهتنها به معنای حمایت از حزبالله و ادامه مبارزه علیه صهیونیسم است، بلکه پیامی محکم به دیگر دشمنان انقلاب و مقاومت ارسال میکند که ایران بهعنوان رهبر این محور آماده است هر تهدیدی را با قدرت دفع کند.
گروه دوم که بهنظر میرسد از سوی برخی طیفهای سیاسی داخلی هدایت میشود، هدفی متفاوت از تحریک احساسات انقلابی دارد. این گروه با تکیهبر این حادثه و تحریک فضا بهدنبال بهرهبرداری از فرصت برای تضعیف رقبا و تسویهحسابهای سیاسی است.
در این میان برخی چهرهها که هنوز انتخابات برایشان تمام نشده بهنظر میرسد تلاش دارند از شهادت سیدحسن نصرالله برای تحتفشار قرار دادن رقبای سیاسی استفاده کنند. این طیف با ایجاد فضای هیجانی و القای این تصور که ایران باید فورا وارد عمل شود، سعی دارد تصویری از نهادهای امنیتی به نمایش بگذارد که در پاسخ به این حادثه ناکارآمد و ضعیف عمل کردهاند. درواقع آنها بهجای ارائه تحلیل دقیق از شرایط منطقه و استراتژیهای جنگی بهدنبال ایجاد بحرانهای داخلی از طریق تهییج افکار عمومیاند.
عدم ارائه دیدی کلان از اتفاقات نبرد و نگاهی نقطهای به حوادث ابزاری است که ممکن است از سوی این طیف برای ایجاد فضای هیجانی استفاده شود.
در مقابل این دو گروه، نگاه عقلانیتری نیز وجود دارد که تاکید میکند تصمیمات نظامی و استراتژیک در مسائل حساس منطقهای نباید صرفا بر پایه احساسات یا فشارهای سیاسی اتخاذ شوند. بهویژه در شرایط فعلی که هرگونه اقدام شتابزده میتواند به پیچیدهتر شدن اوضاع منجر شود، ایران نیاز به تحلیل دقیق و استراتژیک از وضعیت دارد.
نخست باید به این نکته توجه داشت که محور مقاومت و ایران همواره در مواجهه با اسرائیل و دیگر تهدیدات منطقهای، از استراتژیهای دقیق و برنامهریزیشده استفاده کردهاند. ورود ناگهانی به یک جنگ یا پاسخ فوری بدون تحلیل دقیق، نهتنها میتواند به نتایج نامطلوبی منجر شود، بلکه ممکن است منافع راهبردی ایران و مقاومت را بهخطر بیندازد.
افزون بر این، هرگونه اقدام نظامی ایران باید در راستای یک استراتژی گستردهتر و بلندمدت باشد. ایران میتواند با بهرهگیری از ابزارهای دیپلماتیک، رسانهای و نظامی مختلف، پاسخ بهتری به این حادثه بدهد. توضیح راهبردهای جنگی و اقناع افکار عمومی نسبت به اینکه ایران درحال انجام اقداماتی هوشمندانه و بلندمدت است میتواند بخش مهمی از این پاسخ باشد.
این رویکرد نهتنها موجب فرونشاندن احساسات و هیجانات مقطعی میشود، بلکه از ایجاد فضای انفعالی و نامطلوب در بدنه انقلابی هم جلوگیری میکند. در شرایط حساس کنونی، ایران باید با دوری از شتابزدگی و تصمیمات هیجانی، از تحلیل دقیق و عقلانی بهره بگیرد. گروههایی که بهدنبال تحریک احساسات انقلابیاند باید درک کنند که حفظ استحکام و تداوم مقاومت نیازمند رویکردی استراتژیک است. همچنین آن دسته از چهرههای سیاسی که با استفاده از فضای احساسی درپی تسویهحسابهای داخلیاند باید از سوءاستفاده از شرایط بحرانی خودداری کنند و منافع ملی و منطقهای را در اولویت قرار دهند. حفظ روحیه انقلابی و تقویت محور مقاومت، همواره از اولویتهای جمهوری اسلامی بوده و است، حضور سردار نیلفروشان در بین شهدای همراه سیدحسن نصرالله نمونهای از همین امر است.
کسانی که از روی محبت به سیدحسن نصرالله و نه صیانت از منافع جناحی رویکردی احساسی درپیش گرفتهاند و بعضا نسخههای غیرمنطقی و بدون پشتوانه فکری را تجویز میکنند، بهتر است متن وصیتنامه سیدحسن نصرالله را بادقت موردتوجه قرار دهند. شهید در وصیت خود نوشته بود: «توصیه میکنم که برای خیر دنیا و آخرت، ایمانتان به رهبری حضرت امام خامنهای (دامظله) محکم و قوی باشد.» از آنجا که رهبر انقلاب نیز بهعنوان فرمانده کل قوا در جریان امور نظامی ایرانند، حامیان مقاومت باید با اعتماد به تصمیمگیری کلان کشور که به اطلاع ایشان میرسد نه یکقدم جلوتر از ایشان حرکت کنند و نه یکقدم عقبتر.