جزئیات تازهای از دهکهای قبولشدگان کنکور نشان میدهد تأثیر معدل تبعیض را کمتر کرده است.
چگونگی تحقق عدالت آموزشی را باید اصلیترین سوال در فضای آموزش عالی کشور دانست. عدالتی که اگر آن را در قیاس با نحوه سنجش و پذیرش دانشجو در دانشگاهها بسنجیم، منتقدان آن بهحق معتقد بودند رقم خوردن سرنوشت داوطلبان ظرف چند ساعت برگزاری آزمون سراسری، نهتنها نسبتی با عدالت ندارد، بلکه شانس راهیافتن استعدادهای برتر را در حوزههای مختلف هم کاهش میدهد. از طرف دیگر بالا رفتن شانس قبولی در کنکور به واسطه هزینه کردن و شرکت در کلاسهای کنکور و خرید کتابهای کمکآموزشی و تستزنی، باعث شد درعمل رسیدن به صندلی دانشگاههای برتر در دست دهکهای پردرآمد بماند و راه برای رسیدن داوطلبانی که در زمره دهکهای پایین درآمدی قرار میگیرند، سختتر شود.
به گزارش فرهیختگان، با این حال از سال ۱۴۰۰ که بحث تاثیر سابقه تحصیلی در رتبه نهایی به صورت مثبت در دستورکار قرار گرفت، زمزمهها برای تغییر موازنه به نفع طبقات کمدرآمدتر شروع شد تا اینکه بالاخره از سال گذشته با اعمال قطعی همراه بود و شرایط هم دستخوش تغییرات جدی شد. اتفاقی که مسیر سنجش و پذیرش را به نفع داوطلبان با دهکهای درآمدی کمتر و استانهای محروم تغییر داد تا از این طریق دیگر رفتن به دانشگاههای برتر در اختیار طبقهای خاص از جامعه نباشد. گزارش ارائهشده از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی و همچنین گزارش مرکز پژوهشهای مجلس تحت عنوان «بررسی وضعیت عدالت آموزش عالی در ایران فصل اول: دادهها و شواهد آماری» نشان میدهد تاثیر قطعی سابقه تحصیلی توانسته اتفاقات مثبتی را در فضای آموزش عالی کشور رقم بزند.
هرچند به دلیل روش پژوهشی متفاوتی که در این دو گزارش به کار گرفته شده، اطلاعات بهدستآمده تا حدودی با یکدیگر متفاوت بوده و به صورت کلی هنوز ۵۴ درصد از رتبههای برتر کنکور از دو دهک بالای جامعه هستند. اما با نگاهی به سه گروه آزمایشی مختلف بهویژه در گروه علوم تجربی میتوان نتیجه گرفت که سهم دهکهای ۸، ۹ و ۱۰ با کاهش یک سومی همراه بوده است.
بررسی درصد دهکهای مختلف از کل شرکتکنندگان در آزمون سراسری ۱۴۰۲ نشان میدهد در استانهای محروم، دهکهای اول تا چهارم، سهم نسبتا خوبی را در آزمون داشتهاند، هرچند وضعیت در استان تهران چندان قابل قبول نیست. سهم دهک اول تهران در آزمون سال قبل، ۱.۶ درصد بوده که این میزان در دهک ۱۰ به ۱۷.۵ رسیده است. سهم دهک دوم این استان ۳.۵ و دهک سوم به ۵.۱ رسیده، اما روند به صورت کلی در تهران به نفع دهکهای پردرآمد بوده است. وضعیت در استان محرومی مانند خراسان جنوبی، اما برعکس است، بهطوری که سهم دهک اول در آن به ۷.۱ درصد و درمقابل دهک ۱۰ این استان به ۵.۷ درصد از کل شرکتکنندگان رسیده است. جالب اینجاست که در سیستانوبلوچستان ۱۹.۷ درصد از شرکتکنندگان، از دهک اول بودهاند و درمقابل سهم دهک دهم آن تنها ۴.۷ درصد اعلام شده است، یعنی عملا اصلیترین بلوک شرکتکنندگان در دستان دهک اول بوده است. در کهگیلویه و بویراحمد هم چنین مسالهای صادق است، بهطوری که دهک اولیها ۱۶ درصد و دهک آخر هم ۳.۶ درصد از کل شرکتکنندگان را تشکیل دادهاند. در استان لرستان، اما این اختلاف چندان فاحش نیست، بهطوری که دهک اولیها ۸.۶ درصد و دهک دهم ۴.۹ درصد از ظرفیت را در اختیار داشتند.
بررسی دانشآموزان استانهای مختلف از حیث کسب نمره سوابق تحصیلی و نمره آزمون سراسری در گروههای آزمایشی مختلف، اما وضعیت متفاوتی را نشان میدهد. بهطوری که بیشترین نمره بهدستآمده در گروه علوم تجربی چه در نمره آزمونها و چه سوابق تحصیلی به استان یزد میرسد. میانگین نمرات کل آزمون سراسری دانشآموزان این نقطه از کشور به ۵ هزار و ۷۹۲ میرسد و میانگین نمره کل سوابق تحصیلیشان نیز ۶ هزار و ۷۹ اعلام شده، درحالیکه استان خراسان جنوبی با وجود اینکه در رتبه دوم از نمره کل سوابق تحصیلی با میانگین ۵ هزار و ۹۳۲ بوده، اما در جایگاه دهم جدول از حیث نمره کل آزمون سراسری با میانگین ۵ هزار و ۳۱۶ قرار میگیرد. مازندران در کسب نمره آزمون سراسری این گروه رتبه دوم را داشته و بعد از آن اصفهان با میانگین نمره ۵ هزار و ۴۵۷ در جایگاه سوم قرار دارد. اما اگر بخواهیم بحث اثرگذاری تاثیر قطعی سوابق تحصیلی را ملاک قرار دهیم، باید عنوان کرد این کار باعث شده ۷۱ درصد نمره کل دانشآموزان استان خراسان جنوبی با اعمال سوابق تحصیلی افزایش داشته باشد. این میزان در استان یزد به ۶۲ درصد و در مازندران به ۵۸ درصد رسیده است. البته بهصورت کلی باید عنوان کرد اعمال سابقه تحصیلی در آزمون سال گذشته، سهم ۱۷ استان و شهر کشور را از کسب رتبههای برتر تعدیل کرد، بهطوری که سهم شهر تهران از کسب رتبههای زیر ۳ هزار کاهش و درمقابل سهم دانشآموزان سیستانوبلوچستانی افزایش پیدا کرد.
درمجموع باید عنوان کرد در علوم تجربی دهکهای ۲، ۳، ۴ و ۵ درآمدی با اعمال اثر قطعی سوابق تحصیلی در نمره نهایی کنکور نمره کل بالاتری را نسبت به سال گذشته داشتهاند و درمقابل دهکهای ۸، ۹ و ۱۰ هم در شرایط جدید کنکور از نمره کل پایینتری برخوردار شدهاند. البته در علوم ریاضی و علوم انسانی تفاوت چندانی در این زمینه ایجاد نشد و روال قبولی دهکهای درآمدی مختلفی همانند سالهای قبل باقی مانده است. موضوعی که البته دلیل آن را باید پرمتقاضی بودن رشتههای علوم تجربی دانست؛ چراکه بهصورت کلی بخش اصلی رقابت در آزمون سراسری برای رسیدن به صندلی رشتههای مرتبط با این گروه آزمایشی است.
تاثیر قطعی سوابق تحصیلی در گروه علوم تجربی اثر خودش را در سهمیه مناطق هم گذاشته است بهطوریکه تعداد داوطلبانی که نمره کل نهاییشان متاثر از این اعمال نمره کاهش یافته در منطقه اول ۳۵ هزار و ۶۰۶ نفر بوده، اما درمقابل تعداد تعداد داوطلبانی که نمره کلی نهاییشان افزایش یافته در همین منطقه به ۵۷ هزار و ۴۷۴ نفر رسیده است. جمعیت داوطلبانی که نمره نهاییشان در منطقه دو افزایش یافته به ۱۱۶ هزار و ۳۳ نفر و در منطقه سه به ۱۲۵ هزار و ۵۲ نفر رسیده است. درمجموع تعداد داوطلبانی که نمره کل نهاییشان بیشتر شده به ۲۹۸ هزار و ۵۵۹ نفر و آن دسته از داوطلبانی که تعداد نمرهشان کمتر شده هم به ۲۰۴ هزار و ۹۴۷ نفر رسیده است.
اما بررسی دهکها در رتبههای زیر ۳ هزار در علوم تجربی که در طول سالهای اخیر با حواشی زیادی همراه بوده را باید بخش اصلی این گزارش دانست. با وجود اینکه از مجموع ۴۸۰ هزار و ۱۹ نفری که در این آزمون شرکت کردهاند سهم دهک اول ۴.۹ درصد و سهم دهک آخر ۱۰.۸ درصد بوده است، اما اگر بخواهیم با عینک قبولیها به دهکهای مختلف بنگریم، باید عنوان کرد داوطلبان دهک اول توانستهاند سهم ۳.۴ درصدی داشته باشند و این میزان در دهک آخر به ۱۹.۳ درصد میرسد، شاید در وهله اول باز هم خانوادههای پردرآمد در کشور توانستهاند بیشترین قبولی را در این آزمون داشته باشند که البته موضوع غیرقابلانکاری است. اما با نگاه مقایسهای به وضعیت سال ۹۹ و کنکور ۱۴۰۲ باید عنوان کرد سهم ۳ دهک پایانی در قبولی علوم تجربی از ۸۶ درصد به ۵۳.۵ درصد کاهش یافته، یعنی عملا جامعه قبولیها در این دهکها ۳۲.۵ درصد کوچکتر شده است.
البته مجموع این سه دهک ۳۵.۴ درصد از کل شرکتکنندگان در آزمون علوم تجربی را دارند، اما سهم قبولیشان در این آزمون ۵۳.۵ درصد است، اعدادی که نشان میدهد هنوز سهم این دهکها بیش از دیگران در قبولی رشتههای پزشکی است، اما قطعا ریزش بیش از ۳۰ درصدی قبولی در آنها هم موضوعی نیست که بتوان بهراحتی از کنار آن گذشت. نکته دیگر اینکه دهک هشتم سهم ۱۲.۴ درصدی در میزان شرکتکنندگان گروه علوم تجربی و قبولی ۱۶.۴ درصدی را داشته است، از این رو میتوان عنوان کرد داوطلبان این دهک، سهم بالاتری را از میزان شرکتکنندگان دارند، درحالیکه اگر سهم ۱۷.۸ و ۱۹.۳ درصدی قبولی دو دهک ۹ و ۱۰ را در قبولیها مدنظر قرار دهیم، میتوان نتیجه گرفت که دهک هشتم کمترین میزان قبولی را در میان ۳ دهک بالای درآمدی داشته است.
شرایط برای دهکهای بالای درآمدی در گروه علوم ریاضی و به طور مشخص در قبولی رشتههای دانشگاه صنعتی شریف بهعنوان یکی از مهمترین دانشگاههای صنعتی کشور هم دستخوش تغییر شده و سهم آنها با کاهش ۲۲.۸ درصدی همراه بوده است. بهطوری که مجموع قبولی این دهکها در سال ۱۳۹۹ به ۸۴ درصد میرسید، اما بعد از اعمال قطعی ۵۰ درصدی سابقه تحصیلی در کنکور امسال این میزان به ۶۱.۲ درصد کاهش یافته و درمقابل سهم ۷ دهک دیگر ۲۰ درصد افزایش پیدا کرده است، یعنی عملا سهم دهکهای پردرآمد از رسیدن به این صندلیها کمتر شده است. جالب اینجاست که سهم دهک اول که سال ۹۹ عملا صفر بود، در کنکور سال گذشته به ۱.۸ درصد و درمقابل سهم دهک ۱۰ از ۵۵.۱ درصد به ۲۷.۳ درصد رسیده است. اتفاقی که باید آن را به فال نیک گرفت؛ البته هنوز راه زیادی تا تحقق عدالت آموزشی به معنای واقعی آن وجود دارد.
در گروه آزمایشی علوم انسانی، اما وضعیت ۳ دهک برتر با کاهش ۳۹.۲ درصدی همراه بوده است. بهطوریکه سهم داوطلبان این دهکها در قبولی رشته حقوق دانشگاه اصفهان تفاوت فاحشی نسبت به سال ۱۳۹۹ کرده و درمقابل سهم دو دهک اول و دوم از صفر به ۷ درصد رسیده است. مولفهای که نشان میدهد مسیر برای تحصیل قشر ضعیف جامعه در دانشگاههای مطرح دولتی باز شده است. از طرف دیگر نمیتوان این مهم را هم نادیده گرفت که با افزایش سهم قطعی سوابق تحصیلی در سالهای آینده، طبیعتا میتوان شاهد تغییر وضعیت در میزان قبولی دهکهای مختلف بود.
بررسی سهم استانهای مختلف در قبولیهای زیر ۳ هزار گروههای مختلف هم حاکی از موضوعات قابل توجهی است. بهطوری که در گروههای مختلف سهم استان تهران کاهش داشته و درمقابل استانهای محروم و دور از پایتخت توانستهاند جایگاه خود را در برای قرارگیری در جمعبرترینهای کنکور ترمیم کنند. جالب اینجاست که تغییرات در گروه علوم تجربی باز لاکپشتوار بوده است، بهطوریکه سهم تهرانیها در این گروه ۰.۱ درصد به نسبت سال ۱۴۰۱ و پیش از اجرای مصوبه کمتر شده و درمقابل سهم آذربایجان شرقی ۰.۶ درصد بهتر شده است. درمقابل بیشترین تغییرات را در علوم انسانی میتوان دید، بهطوری که سهم تهرانیها در این گروه ۳.۲ درصد کمتر و درمقابل سهم کرمانیها یک درصد بهبود پیدا کرده است. در گروه علوم ریاضی نیز سهم تهرانیها از رتبههای زیر ۳ هزار نفر با کاهش ۱.۳ درصدی همراه بوده و درمقابل آذربایجان غربی ۰.۴ درصد بیشتر شده است، مسالهای که نشان میدهد در عمل سهم داوطلبان استان تهران به نسبت سال ۱۴۰۱، در کسب رتبههای زیر ۳ هزار کمتر شده است. البته باید این مساله را مدنظر قرار داد که همچنان این استان در کسب ۳۰ رتبه اول، سهم ۳۳ درصدی را در کنکور امسال داشته، اما درمجموع تغییر موازنه در رتبههای ۳ هزار به نفع دیگر استانها، موضوع قابل توجهی به شمار میرود.
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی هم به تازگی در گزارشی به بررسی وضعیت عدالت در فضای آموزش عالی پرداخته است. این مرکز پژوهشی برای تشریح و ارائه تحلیل سراغ دادههای هزینه و درآمد خانوارهای براساس اطلاعات مرکز آمار ایران و نمونه داده رتبه کنکور پذیرفتهشدگان آزمون سراسری و دهک درآمدی خانوار آنها از سازمان سنجش و پایگاه رفاه ایرانیان در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی رفته است. گزارش مرکز پژوهشها تفاوت مشخصی با گزارش شورای عالی انقلاب فرهنگی که براساس نتایج کنکور ۱۳۹۹ انجام شده بود دارد؛ جامعه آماری این پژوهش نمونه تصادفی پذیرفتهشدگان باآزمون کنکور ۱۴۰۲ بوده است. درواقع مرکز پژوهشها اطلاعات ۲۰ هزار دانشآموز را به تفکیک گروههای آموزشی، نوع سهمیه مناطق، رتبه در سهمیه و رتبه کل کشوری را از نمونه تصادفی گزارش شده توسط سازمان سنجش مورد بررسی قرار داده که البته بعد از کاهش ناشی از عدم گزارش دهک درآمدی پایگاه رفاه حدودا شامل ۱۹ هزار مورد شده است. آنگونه این مرکز در گزارش خود هم اشاره کرده متوسط دادههای مورد استفاده شامل حدود ۱۱ درصد از کل قبولیهای کنکور ۱۴۰۲ سه گروه اصلی میشود.
این گزارش ابتدا به میزان تحصیلات فرزندان، درآمد و هزینههای آموزشی خانوارهای ایرانی پرداخته و بعد از آن در محورهای جداگانهای وضعیت نابرابری در میزان تحصیلات آموزش عالی و برخورداری از کیفیت آموزشی عالی را بررسی کرده و مروری هم به وضعیت نابرابری در سالهای پیش از دانشگاه داشته که از این حیث میتوان آن را یکی از گزارشهای جامع و شاخص سالهای اخیر در حوزه آموزش عالی دانست. گزارش مرکز، تمرکز اصلی خود را روی دسترسی به آموزش عالی و برخورداری خانوارها از منابع عمومی آموزش عالی قرار داده و در موجزترین حالت ممکن نشان میدهد اگر نهتنها در رتبههای زیر ۳ هزار بلکه در جوامع آماری بزرگتر هم کفه ترازو به نفع دهکهای درآمدی بالا سنگینی میکند، اما نمیتوان از این مهم هم چشم پوشید که اعمال سوابق تحصیلی در دو سال اخیر توانسته حداقل در برهه ورود به دانشگاه کمی از ناعدالتی بکاهد و به حضور دهکهای پایینتر کمک کند.
دادههای مرکز پژوهشها اطلاعات قابل توجهی از وضعیت دهکهای درآمدی بالا دارد. به طور مثال ۳۴ درصد کل پذیرفتهشدگان نمونه تصادفی از دهکهای ۹ و ۱۰ بودند. سهم این دو دهک البته در جمع ۳ هزار رتبه برتر کشوری افزایش قابلتوجهی دارد. بهطوریکه ۵۴ درصد قبولیهای زیر ۳ هزار مربوط به همین دو دهک بوده و به طور خلاصهتر از بین هر دو دانشجوی پذیرفتهشده با رتبهای کمتر از ۳ هزار کشوری حتما یکی مربوط به دهک ۹ و ۱۰ بوده است. اگر محدوده جامعه آماری را دو دهک دیگر اضافه کنید؛ ۷۵ درصد قبولیهای زیر ۳ هزار برای ۴ دهک ۶ تا ۱۰ هستند. اگرچه این تصویر خود به اندازه کافی گویای وضعیت نامطلوب عدالت در جمعیت پذیرفتهشدگان کنکور است، اما مقایسه آن با دادههای پژوهش سال ۹۹ مرکز پژوهشها حکایت از تغییرات محسوسی به نفع دهکهای پایین جامعه و کمتر شدن سهم دهکهای بالا در ۳ هزار نفر نخست گروه تجربی است. به بیان دیگر، سهم ۴ دهک نخست که حدود ۳۰ درصد داوطلبان گروه تجربی آزمون ۱۴۰۲ را تشکیل میدهند به ۱۱ درصد افزایش یافته است درحالیکه سال ۹۹ این فقط ۳ درصد بود. عددی که اگر صرفا درخصوص پذیرفتهشدگان سه رشته پرمتقاضی این گروه یعنی دارو، دندانپزشکی و پزشکی عمومی در نظر بگیریم تا ۱۶ درصد هم افزایش میکند که حتما خبر خوبی برای داوطلبان کمتر برخوردار این حوزه محسوب میشود. با این وجود هنوز هم سهم دو دهک نخست، زیر ۵ درصد است و این به معنی دسترسی پایینتر خانوارهای کمدرآمد از فرصت تحصیل در رشتههای بهتر و دانشگاههای قویتر لااقل در گروه تجربی است.
پیشتر گفتیم که پژوهش حاضر رتبه کشوری ۲۰ هزار پذیرفتهشده کنکور سراسری بهصورت تصادفی همراه دهکهای درآمدی مربوط به خانوار همین دانشآموزان و سهم هر دهک درآمدی از رتبههای کنکور در محدوده تعیینشده رتبههای دانشآموزان را بررسی کرده است. بررسی وضعیت درآمد رتبههای جامعههای آماری دیگر، نظیر ۱۰ هزار نفر اول یا حتی ۲۰ هزار نفر اول کشوری صرفا کمی از سهم پردرآمدها کم میکند، اما توزیع جمعیتی دهکها تقریبا از همان قاعده زیر ۳ هزار پیروی میکند. درواقع نابرابری به طور یکنواخت بیشتر میشود و در هر حال اختلاف سهم دهکهای درآمدی حتی تا رتبههای ۱۰ هزار تا ۲۰ هزار نیز به طور قابل ملاحظه جریان دارد. به طور خاص سهم دهک ۹ و ۱۰ در رتبههای ۳ تا ۱۰ هزار ۴۹ درصد است؛ در مقابل سهم دهک ۱ و ۲ به ۶ درصد هم نمیرسد. در میان رتبههای ۱۰ تا ۲۰ هزار نیز سهم دهک ۹ و ۱۰ حدود ۳۸ درصد شده درحالیکه سهم دهک ۱ و ۲ در همین محدوده رتبه حدود ۹ درصد است. سهم دو دهک ابتدایی و کمدرآمد حتی در جامعه آماری بالای ۲۰ هزار به زحمت خودش را دورقمی کرده و اگر قرار باشد مجموع همه گروهها و رتبههای مورد بررسی را ملاک قرار دهیم سهم کمدرآمد (دو دهک ۱ و۲) به ۱۰ درصد هم نمیرسد. درمقابل ۳۴ درصد نمونه آماری مورد بررسی مربوط به دو دهک پردرآمد است که اگر آن را تا دهک ۶ تعمیم دهیم این عدد تا حدود ۵۸ هم بالا میرود. این نتیجه یعنی اینکه نابرابری در کیفیت آموزش عالی عمق زیادی دارد و پدیده منحصر به رشتههای بسیار بالا یا حتی دانشگاههای خاص هم نیست؛ دنباله روندی که در سالهای اخیر درخصوص دهکهای درآمدی دانشجویان شریف مطرح شده را میتوان در رشتهها و دانشگاههای نهچندان سطح بالا هم گرفت.
اتفاق مثبت گزارش مرکز پژوهشها وجود دادههای تفکیکی از سهم دهکها به تفکیک گروهها و حتی مناطق است. دادههایی که درمجموع نشان میدهد دهکهای با درآمد بالاتر سهم بالاتری هم از پذیرفتهشدگان گروه ریاضی دارند که نسبت به گروه انسانی تفاوت معنیداری دارد. البته این پدیده میتواند به جهت درصد متفاوت شرکتکنندگان از دهکهای درآمدی در کنکور گروههای مختلف باشد. بهعلاوه اینکه حداقل رتبه لازم برای اینکه داوطلب در یک رشته با آزمون پذیرفته شود نیز در میان گروههای مختلف متفاوت است. پولدارها در بین قبولیهای زیر ۳ هزار گروه ریاضی سهمی حدود ۶۲ دارد از کل را دارند درحالیکه سهم دو دهک نخست به ۷/۱ درصد میرسد و کمترین میانگینی است که با درنظر گرفتن همه گروهها (۳.۴) محاسبه شده است. این وضعیت در گروه تجربی و به ویژه در علوم انسانی کمی بهتر است. دهک اولیها در تجربی ۴.۵ و در انسانی ۴.۴ درصد رتبههای زیر ۳ هزار را دارند که بالاتر از میانگین است. در مقابل دو دهک پردرآمد به ترتیب ۵۲ و ۴۳ درصد بوده است؛ بنابراین در گروه انسانی گروههای درآمدی ضعیفتر شانس بیشتری دارند و در گروه ریاضی کمتر. نگاهی کلی به مجموع رتبههای مورد بررسی هم موید همین نکته است. کمترین میزان حضور پردرآمدها مربوط به گروه انسانی است که سهمی ۲۰ درصدی دارند، درحالیکه سهم آنها در گروه تجربی حدود ۳۹ درصد و در گروه ریاضی حدود ۴۰ درصد بوده است؛ البته با این تفاوت که هرچه به سمت جامعه آماری رتبههای برتر کنکور حرکت میکنیم سهم آنها به ویژه در ۱۰ هزار نفر نخست بیشتر هم میشود.
بررسی وضعیت رتبههای برتر و دهکها این بار با در نظر گرفتن شاخص سهمیهبندی معمول سهگانه کنکور، نتیجه کلی جز همان حرف چند خط قبل را ندارد. در هر سه منطقه پولدارها سهم بیشتری دارند و کمدرآمدها کمترند، در منطقه اول خیلی بیشتر و در منطقه سه کمی کمتر از مناطق یک و دو. در سهمیه منطقه ۳ دهکهای ۱ و ۲، حدود ۱۵ درصد از کل رتبههای پذیرفته شده در سهمیه را تشکیل میدهند، اما سهم آنها از رتبههای سه رقمی کنکور همین منطقه هم به ۵ درصد نمیرسد. از رتبههای هزار تا پنج هزار نیز سهمی حدود ۱۲ درصد دارند؛ درحالیکه سهم این دو دهک از خانوارهای ایرانی در این منطقه از ۲۰ درصد بیشتر است. با وجود اینکه ۲۱ درصد از همه پذیرفتهشدگان منطقه ۳ از دو دهک بالای درآمدی بودهاند، اما این افراد ۳۸ درصد از رتبههای زیر هزار این سهمیه را به خود اختصاص دادهاند. اگرچه این عدد در مقایسه با وضعیت سهمیه مناطق یک و دو نشان از سهم بیشتری از خانوارهای با درآمد پایین در بین رتبههای برتر کنکور را دارد و نسبت به حدود ۲ درصد سه رقمیها، ۵ درصد بالاتر است، اما بههرحال این مقایسه یک نتیجه مشخص دارد؛ حتی سهمیه مناطق که به امید برقراری عدالت بیشتر در بین مناطق برخوردار و کمبرخوردار وضع شده بود به سود دهکهای بالای درآمدی است؛ چراکه حتی در شهرهای متوسط و کوچک هم پردرآمدها تا ۵ برابر بیشتر در منطقه ۳ و ۲۵ برابر بیشتر در منطقه دو از رتبههای برتر (۳ رقمی) نقش دارند. درواقع حتی در بین داوطلبان سهمیه ۲ و ۳ نیز آن درصد اقشار برخوردار در رقابت با اقشار کمتربرخوردار این مناطق، مجوز حضور در رشتههای پرمتقاضی دانشگاههای برتر را به شکلی نامتناسب از آن خود میکنند. هرچند این روند نابرابر در سهمیه منطقه ۳ در قیاس با منطقه ۱ به صورت مشخص کمتر است.