برای چندین دهه یک چرخه طولانی از جهانی شدن و ثبات ژئوپولیتیکی وجود داشته، اما اکنون به نظر میرسد عصر جدید و مخاطره آمیزی طلوع کرده به طوری که کارشناسان به طور فزایندهای پیش بینی میکنند که "چند بحران" گستردهتر در نتیجه تعداد فزاینده همپوشانی چالشها پدیدار شوند.
فرارو- اندرو هاموند؛ ژئوپولیتیک به طور گسترده به عنوان یک محرک کلیدی برای آشفتگی در بازارهای مالی بین المللی در ماه جاری میلادی دیده نمیشد. با این وجود، این احتمال وجود دارد که چندین شکاف سیاسی بالقوه در سال ۲۰۲۴ میلادی از جمله در خاورمیانه پدیدار شود که عدم توازن اقتصادی بیشتر را به دنبال داشته باشد.
به گزارش فرارو به نقل از عرب نیوز، برای مثال، میتوانید درگیری غزه را در نظر بگیرید که هنوز از این ظرفیت برخوردار است که به یک جنگ منطقهای تمام عیار تبدیل شود جنگی که اسرائیل و ایران را نیز شامل خواهد شد. در این میان باید به چگونگی پاسخ ایران به ترورهای اخیر رخ داده توسط اسرائیل علیه رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران و یکی از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان در بیروت توجه کرد.
"جان کربی" سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا این هفته گفته بود که ایران ممکن است عملیات نظامی تلافی جویانه قریب الوقوعی را علیه اسرائیل انجام دهد. او هشدار داد که "ما باید برای حملاتی که میتواند بزرگتر از حمله ماه آوریل باشد آماده باشیم حملهای که در آن ایران، اسرائیل را با ۳۰۰ موشک و پهپادهای مسلح هدف قرار داد".
در حالی که ایالات متحده در حال افزایش اعزام تجهیزات نظامی خود به منطقه است نه تنها علیرغم ادامه مذاکرات صلح در قطر تردیدهای زیادی در مورد امکان پذیری حصول توافق آتش بس بین اسرائیل و حماس وجود دارد بلکه احتمالی فزاینده در مورد امکان وقوع جنگ منطقهای گستردهتر نیز وجود خواهد داشت.
با توجه به آن که مقامهای عالی رتبه و تصمیم گیرنده در ایران تحت فشار شدید داخلی برای پاسخ دادن به اقدام اسرائیل قرار دارند، ممکن است فرضیات سنتی که مدتها در مورد موضع نظامی تهران مطرح میشد شکنندهتر شود.
یکی از این مفروضات این بوده که ایران ترجیح میدهد جنگهای خود را از طریق گروههای نیابتی اش در منطقه انجام دهد. با این وجود، این احتمال وجود دارد که تهران خود نیز وارد عمل شود و برای اجرای اهداف استراتژیک اش تنها به نیروهای نیابتی مانند حزب الله، حماس، جهاد اسلامی یا انصارالله متکی نباشد.
در حالی که تهران به گام بعدی خود فکر میکند یک ریسک کلیدی برای همه طرف ها، اشتباه محاسباتی است. تصور کنید اشتباه محاسباتی در منطقهای که از زمان حمله حماس در اکتبر سال گذشته علیه اسرائیل که بدترین شکست اطلاعاتی اسرائیل در دهههای اخیر بود و ژئوپولیتیک منطقه را به هم ریخته چه تبعاتی میتواند داشته باشد.
علیرغم افزایش اخیر قیمت نفت خام هنوز هیچ بحث گستردهای در مورد احتمال شوک نفتی از نوع تجربه شده در سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ میلادی وجود نداشته زمانی که قیمت نفت ظرف مدت کمتر از یک سال پس از تحمیل تحریمهای کشورهای عربی تولید کننده نفت تقریبا چهار برابر افزایش یافت. آن تحریم در پاسخ به حمایت ایالات متحده از اسرائیل در طول جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ میلادی اعمال شده بود.
خطرات در خاورمیانه تنها یکی از عناصر تشکیل دهنده یک کوکتل بزرگتر از شکافهای بالقوه جهانی است. بستر کلان این امر آن است که برای چندین دهه یک چرخه طولانی از جهانی شدن و ثبات ژئوپولیتیکی وجود داشته، اما اکنون به نظر میرسد عصر جدید و مخاطره آمیزی طلوع کرده به طوری که کارشناسان به طور فزایندهای پیش بینی میکنند که "چند بحران" گستردهتر در نتیجه تعداد فزاینده همپوشانی چالشها پدیدار شوند.
چنین ارزیابیای حاکی از آن است که ما در عصری از اختلالات متوالی و به هم پیوسته زندگی میکنیم که در آن احساس دائمی بحران به یک امر عادی جدید تبدیل شده است. این نه تنها برای سیاست بلکه برای بازارهای مالی نیز پیامدهایی به دنبال خواهد داشت. نوسانات قابل توجه بیش تری میتواند در چشم انداز قرار داشته باشد.
شکافهای جهانی در حال حاضر خطرات موجود برای سلامتی در چشم انداز پس از پاندمی کووید، چالشهای تکنولوژیکی مانند فروپاشی فناوری اطلاعات جهانی در ماه گذشته، بحران آب و هوا و نابرابری اقتصادی چالشهای امنیتی شامل جنگ جاری در اوکراین، تهدید مداوم متوجه از جانب تروریسم بین المللی و دستیابی کره شمالی به سلاحهای هستهای را شامل میشوند.
در حالی که به نظر میرسد برخی در بازارهای مالی در حال حاضر خطرات ژئوپولیتیکی را در ذهن خود ندارند چنین آشفتگی بین المللیای برای چندین سال یک ویژگی تکراری بوده است. چندین مفسر بازار برای مدتی دست کم از حدود سال ۲۰۱۶ به این سو ادعا کرده اند که خطرات ژئوپولیتیکی در نقطه اوج خود از زمان جنگ سرد به این سو قرار دارد.
البته آن سال زمانی بود که در آن پوپولیسم ضد نظام به روحیه ضدیت با جهانی شدن دامن میزد و اکنون ممکن است با انتخاب "دونالد ترامپ" به عنوان رئیس جمهور امریکا و به دنبال رای مثبت بریتانیا به خروج از اتجادیه اروپا (برگزیت) به اوج خود رسیده باشد.
آن چه در مورد هر دو رخداد ذکر شده بسیار قابل توجه بوده آن است که اقدامات دو کشوری که پیشتر به ثبات سیاسی شهرت داشتند و به عنوان حاکمان سنتی در نظم بین الملل شناخته میشدند باعث شد که جهان نامطمئنتر شود.
در چنین چشم اندازی ممکن است هیچ گونه پاسخ آسانی برای تلاش به منظور رسیدگی به مجموعه بحرانهای فعلی وجود نداشته باشد. با این وجود، گاهی اوقات فراموش میشود که موفقیتهایی حاصل شده است.
یکی از موفقیتها توافق نامه تغییرات آب و هوای جهانی در پاریس در سال ۲۰۱۵ میلادی بوده است. علیرغم آن که آن توافق از کامل بودن فاصله زیادی داشت با این وجود، نشان دهنده رخدادی خوشایند در راستای تلاشهای صورت گرفته برای مقابله با گرمایش جهانی بود و مهمتر از همه آن که در نتیجه آن یک چارچوب جدید پس از معاهده کیوتو ارائه شد.
علاوه بر آن، چارچوب بازنگری آن توافق بدان معناست که کشورها میتوانند واکنشهای خود را به تغییرات آب و هوایی سختتر کنند به ویژه اگر اراده سیاسی و عمومی برای مقابله با آن مشکل افزایش یابد. بنابراین، معاهده پاریس یک پله بالقوه بسیار مهم بود و آن چه اکنون ضرورت دارد آن است که قانونگذاران آگاه از سراسر طیفهای سیاسی به تضمین اجرای موثر توافق کمک کرده و دولتها را ملزم به پاسخگویی کنند تا واقعا نتیجه بخش باشد.
از نظر راه حلهای بالقوه برای چند بحران در حال ظهور به ناچار تمرکز زیادی بر روی این موضوع وجود دارد که آیا ایالات متحده جلوتر خواهد رفت یا خیر. با این وجود، چین یکی از کشورهایی است که شاهد چندین بحران کنونی است و میتواند تاثیر زیادی بر بهتر یا بدتر شدن اوضاع داشته باشد. به قدرت رسیدن پکن از این ظرفیت بالقوه برخوردار است که یا منبع تنش فزایندهای با واشنگتن و غرب باشد یا احتمالا آغاز یک مشارکت پربارتر.
رقابت فزاینده دوجانبه و نه یک رابطه همکاری فزاینده مطمئنا محتملترین سناریو برای روابط آینده است. با این وجود، این احتمال وجود دارد که آینده متفاوتی امکان پذیر باشد که در آن همکاری بیشتر در مورد مسائل نرمتر مانند تغییرات آب و هوایی و تنش کمتر ناشی از مسائل سختتر مانند امنیت وجود داشته باشد.
بنابراین، مسیر این روابط دوجانبه شاید تنها مهمترین عدم قطعیت در اواخر دهه ۲۰۲۰ میلادی باشد. علیرغم آن که چشم انداز همکاری بیشتر غرب با چین به طور گسترده نادیده گرفته میشود فرصت بیرونی یک رابطه همکاری بیشتر ممکن است چشم انداز آینده جهانی متفاوتی را ارائه دهد.