مسیر زندگی حرفهای ونس خیره کننده بوده است. اکنون او ممکن است حداقل برای چند سال آینده در اوج قدرت آمریکا باشد، ابتدا به عنوان معاون رئیس جمهور و سپس، احتمالاً به عنوان رئیس جمهور. تا چهار سال دیگر، ترامپ به احتمال زیاد کنار خواهد رفت و از همین حالا معاون او به عنوان مشعلدار بعدی جنبش ماگا تعیین شده است.
مسیر زندگی حرفهای ونس خیره کننده بوده است. اکنون او ممکن است حداقل برای چند سال آینده در اوج قدرت آمریکا باشد، ابتدا به عنوان معاون رئیس جمهور و سپس، احتمالاً به عنوان رئیس جمهور.
به گزارش اکوایران، در فاصله حدود یک هفته، سه رویداد مهم در جهان غرب رخ داده است.
دونالد ترامپ از یک سوءقصد جان به در برد، اورسولا فون در لاین مجدداً به عنوان رئیس کمیسیون اروپا تأیید شد و رئیس جمهور جو بایدن از رقابت برای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده کنار رفت.
به عبارت دیگر، تلاشی ناموفق برای کشتن ترامپ صورت گرفت، اما تنها چیزی که از بین رفت، جاه طلبی سیاسی بایدن بود.
اما خبری که شایسته توجه بیشتر است، انتخاب سناتور اوهایو، جی دی ونس به عنوان معاون ترامپ برای انتخابات نوامبر است.
به نوشته مارکو کارنلوس، دیپلمات سابق ایتالیا در میدل ایست آی، ونس ۳۹ساله نماد رویای آمریکایی است. او یک آمریکایی سفیدپوست از منطقه فقیری است که از جهانیسازی آسیب دیده است.
او هرگز پدرش را ندید و با مادری معتاد بزرگ شد. پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، او برای جنگ در عراق در تفنگداران دریایی ایالات متحده نامنویسی کرد. بعداً به دانشکده حقوق ییل رفت و سپس در کالیفرنیا در سرمایهگذاری مشغول به کار شد.
در سال ۲۰۲۲، او با حزب جمهوری خواه به عنوان سناتور اوهایو انتخاب شد. کتاب خاطرات دوران جوانی او پرفروش شد که به عنوان یکی از بهترین توضیحات برای پیروزی ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶ در نظر گرفته میشود.
مسیر زندگی حرفهای ونس خیره کننده بوده است. اکنون او ممکن است حداقل برای چند سال آینده در اوج قدرت آمریکا باشد، ابتدا به عنوان معاون رئیس جمهور و سپس، احتمالاً به عنوان رئیس جمهور. تا چهار سال دیگر، ترامپ به احتمال زیاد کنار خواهد رفت و از همین حالا معاون او به عنوان مشعلدار بعدی جنبش ماگا تعیین شده است.
با این اوصاف، دیدگاهها و اعتقادات او مهم است، اگرچه امید این است که تاثیر او بر ترامپ کمتر از تاثیر دیک چنی بر جورج دبلیو بوش باشد.
او قبلاً افکار خود را در مورد سه درگیری ژئوپلیتیکی اصلی بیان کرده است. اما او هنوز جوان است، بنابراین امید دیگر این است که «رئال پولیتیک» به او کمک کند تا دیدگاههایش را تغییر دهد یا اصلاح کند.
نظر ونس در مورد جنگ در اوکراین، برای مشارکت قابل توجه و طولانی ایالات متحده در درگیری علیه روسیه و همچنین برای حفظ نقش رهبری واشنگتن در ناتو، مانند ناقوس مرگ به نظر میرسد.
او معتقد است که مناقشه اوکراین یک مسئله اروپایی است که اروپاییها باید از طریق افزایش هزینههای نظامی خود با آن برخورد کنند. به عبارت دیگر، آنچه در یک کشور اروپای شرقی میگذرد ارزش جنگ جهانی سوم با روسیه را ندارد.
اگر برخی از اروپاییها اعتقاد دارند که ارزشش را دارد، میتوانند به تنهایی این کار را انجام دهند. در اینجا دوباره سیاست «اول آمریکا» با شعار «دوباره آمریکا را عالی کنیم» در تضاد قرار میگیرد.
ممکن است تصادفی باشد، اما در یک هفته گذشته، اظهارات ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین در مورد گفتگوی احتمالی با روسیه به طور قابل توجهی تغییر کرده است. در ۱۵ ژوئیه، زلنسکی گفت که روسیه باید برای کنفرانس صلح بعدی درباره اوکراین که برای نوامبر برنامه ریزی شده است، دعوت شود.
در مورد اروپا که تا حد زیادی جایگزین ایالات متحده در حمایت از اوکراین شده و آماده میشود تا بدون کمک واشنگتن با روسیه رو در رو شود، تصمیم اخیر آلمان برای نصف کردن تعهد مالی خود در سال ۲۰۲۵ به اوکراین به دلیل محدودیتهای بودجه، اتفاقی قابل توجه است.
به بیان ساده، اجلاس پرشور سران ناتو در اوایل این ماه ممکن است تا چند ماه دیگر کاملاً متفاوت به نظر برسد.
در حالی که ونس در مورد اوکراین مبتکر به نظر میرسد، امید کمی وجود دارد که در خاورمیانه نیز همین طور باشد.
او یک صهیونیست پرشور است، به آیپاک (لابی اسرائیل در واشنگتن) نزدیک است و در موضوع اسرائیل-فلسطین و ایران یک ابَر شاهین است.
به عبارت دیگر، سیاستهای سرسختانه، اشتباه، خودآسیب رسان و مضری که ایالات متحده در دهههای اخیر در منطقه دنبال کرده است، احتمالاً توسط دولت جدید ترامپ و در نهایت دولت ونس ادامه خواهد یافت.
انتظار این است که کاخ سفید جدید ترامپ مجوز اسرائیل برای کشتن بیرویه فلسطینیها را تمدید کند و حتی محدودیتهای کوچک و اظهارات هشداردهندهای را که دولت بایدن جرأت بیانش را داشت، کنار بگذارد.
همه نشانهها میگویند که ونس هم همین کار را میکند.
در حالی که دیوان بین المللی دادگستری در حال ارزیابی این است که آیا اسرائیل متهم به نسل کشی است یا خیر و قبلاً حکم داده است که اشغال چند دههای سرزمینهای فلسطینی قوانین بین المللی را به طور آشکار نقض میکند، باید دید که آیا عربستان سعودی در شرایط کنونی به اندازه کافی بیپروا هست که روابط دیپلماتیک خود با اسرائیل را عادیسازی کند.
در این زمینه، هیچ کس نباید اظهارات اخیر آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه را که گفت اکنون ایران یک تا دو هفته تا گریز هستهای فاصله دارد، نادیده بگیرد.
و همچنین امیدوار باشید که ونس در مورد چین ابتکار داشته باشد.
او گفته است که دلیل اینکه میخواهد از مسائل اروپا فاصله بگیرد این است که میخواهد بر مهار چین تمرکز کند، اگرچه دیدگاههای او در این مورد بسیار حساب شدهتر از دیدگاههای یک کارشناس معمولی در واشنگتن است.
ونس میداند که آن طور که روایت رسمی واشنگتن ادعا میکند، رشد چین به دلیل تقلب و شیوههای تجاری ناعادلانه نیست، بلکه به دلیل طمع شرکتهای ایالات متحده است که تولید را به چین برون سپاری میکرد تا هزینههای نیروی کار را کاهش دهد و میلیونها نفر «جاماندهای» را به وجود آورد که ونس در میان آنها بزرگ شد.
مسئله مهم این است که او چگونه چنین واقع گرایی را مدیریت خواهد کرد.
همیشه این احتمال وجود دارد که ونس و ترامپ هر دو بیشتر معاملهگر باشند تا ایدئولوژیک، و مهمتر از آن، تعهد ادعایی آنها برای برقراری صلح، یا حداقل اجتناب از جنگهای بزرگ، ممکن است به آنها کمک کند تا در نهایت جهان را آنچنان که هست ببینند، نه آن طور که استثناگرایی ایالات متحده فکر میکند باید باشد.
مواضع آنها نشان دهنده رد استثناگرایی ایالات متحده نیست، اما میتواند آغازی بر آن باشد.
تاریخ آمریکا نشان میدهد که رؤسای جمهور ایالات متحده به ندرت قادر به چیرگی بر تشکیلات سیاسی اطراف خود هستند، مجموعهای که با مخفف Micimatt (نظامی-صنعتی-کنگره-اطلاعاتی-رسانهای-آکادمی-اندیشکدهای) شناخته میشود.
باراک اوباما در سال ۲۰۱۳ بر این تشکیلات پیروز شد، زمانی که از متعهد شدن به مداخله نظامی در سوریه به دلیل استفاده ادعایی دولت سوریه از تسلیحات شیمیایی امتناع کرد، و به طور عاقلانه توافقی را انتخاب کرد که توسط روسیه مدیریت میشد، در حالی که ترامپ مجبور شد از قصد خود برای خارج کردن نیروهای آمریکایی از همان کشور در سال ۲۰۱۹ دست بکشد.
هنوز علامت سوالهای بزرگی در مورد سیاست خارجی ترامپ و احتمالاً ونس وجود دارد، به خصوص به دلیل غیرقابل پیش بینی بودن ترامپ.
با این حال، اگر قصد اعلامی آنها مبنی بر اینکه به دنبال جنگهای بزرگ جدید نیستند معتبر باشد، آنها چالش بزرگی در مقابل روس هراسها، چین هراسها و صهیونیستهای تشکیلات واشنگتن خواهند داشت. اگر بین این دو درگیری رخ دهد، یک درگیری حماسی خواهد بود.
با استفاده از تجربیات قبلی، احتمالاً بهتر است بدبین باشیم.
هر دو احتمالاً در نهایت توسط تشکیلات فریب داده میشوند، یا تحت فشار شدید قرار میگیرند.
همه چیز به این بستگی دارد که پیروزی ترامپ در ماه نوامبر در چه سطحی است: به عبارت دیگر، علاوه بر کاخ سفید، هر دو مجلس کنگره را نیز به دست خواهد آورد؟
هر اتفاقی که بیفتد، دستور کار داخلی و خارجی ترامپ و ونس در معرض محدودیتهای شدید قطبیت عمیقی است که مشخصه سیاست فعلی و احتمالا آینده ایالات متحده است.