بورس میتواند به دولت در تامین منابع مالی کمک کند، ولی باید برای آن سازوکار مناسبی داشت و برای تامین مالی بازار را به خاک و خون نکشید.
علیرضا خانمحمدی در دنیای اقتصاد نوشت: بورسیها از دولت جدید چه انتظاراتی دارند؟ پیشنهادهای فعالان و شرکتهای این بازار برای دولت چیست؟ عوامل موثر برای رشد بازار چیست؟ آیا بورسیها انتظار نگاه ویژه دارند؟ این خواستهها چه تاثیری در اقتصاد و بازارها دارد؟ بورسیها دلواپس مردم هستند یا جیب خود؟
با انتخاب رئیسجمهور جدید بازار سهام اولین بازاری بود که تبریک گفت و فرش سبز را زیر پای دولت جدید انداخت. از حق نگذریم اهالی بورس با تمام قوا و ظرفیتهایی که در اختیار داشتند برای انتخابات جنگیدند، ناسزا شنیدند، از وقت استراحت و کار خود گذشتند و «برای ایران» سنگتمام گذاشتند و با آگاهسازی مردم را به سمت فرد اصلح «برای ایران» آباد راهنمایی کردند.
همین افراد در میدان حضور دارند، گرچه اهالی بازار سرمایه و خود بازار زخم زیادی بر تن دارند. خواستههای اهالی بازار و شرکتهای حاضر در بورس چیزی فراتر از توان دولت نیست و در جهت حمایت از تولید و اقتصاد کشور است که در دستور کار دولت قرار دارد. اهالی بازار منتظر صحبتی از سمت دولت در مورد بازار سرمایه و در مورد تصمیمات و برنامهها، هرچند کوتاه و مختصر، هستند. حضور در سازمان بورس و صحبت در مورد این بازار قوتقلبی خواهد بود برای کسانی که پای وعدههای دولت در حوزه بورس، اقتصاد و حمایت از تولیدکننده ماندهاند و منتظر اعلام مواضع آنها در رابطه با وعدهها و حرکتی در همین راستا هستند.
چند پیشنهاد در راستای برگشت اعتماد مردم به دولت و بازار سرمایه و هدایت نقدینگی سرگردان ارائه میشود که در برنامهای که برای بورس و اقتصاد تدارک دیده شده موثر خواهد بود و پول بهدرستی به بخش واقعی و مولد اقتصاد هدایت خواهد شد:
۱. حذف قیمتگذاری دستوری: یکی از بلاهایی که به اقتصاد و تولیدکننده ضربه زده «قیمتگذاری دستوری» است. حذف قیمتگذاری در تمام بخشهای اقتصاد در کوتاهمدت موجب واکنشهای تندی خواهد بود، ولی در بلندمدت اثرات مثبت بسیاری خواهد داشت. به عنوان نمونه در بخش انرژی قطعی برق در تابستان و قطعی گاز در زمستان را شاهد بودهایم. قیمتگذاری دستوری موجب عدم سرمایهگذاری در این بخش شده است. این امر دولت را برسر دوراهی قطع برق و گاز برای بخش خانگی یا صنعت قرار داده که هرکدام آسیبهای جدی به دنبال دارد.
۲. تکنرخی شدن نرخ ارز: صادرات برای شرکتها صرفه اقتصادی ندارد، زیرا به جای حمایت از تولیدکننده، موانعی بر سر راه صادرات وجود دارد؛ از تعهد بازگشت ارز گرفته تا عوارض و مالیات. این امر تولیدکننده را به سمت فروش داخلی سوق داده که این امر کاهش تولید و تعدیل نیرو را به همراه دارد. چرا باید هزینهها با دلار آزاد باشد، ولی صادرات و برگشت ارز با قیمت دلار دستوری باشد؟ بماند که همین اجبار زمینهساز فساد است. دولت چه اصراری دارد که تامینکننده ارز خود را ورشکسته کند؟ به چه قیمتی؟
۳. واگذاری شرکتهای دولتی به بخش خصوصی: در بورس به دلیل اینکه دولت مستقیم یا غیرمستقیم نفوذ دارد تمام تصمیمات برای شرکتها آسیبزاست. چه بسیار شرکتهایی که در آنها مدیرانی با اعمال نفوذ منصوب شدند که در عرض کمتر از یک سال شرکت را به ورشکستگی کشاندند، ولی کسی توان بازخواست از آنها را نداشت.
۴. تامین مالی و بودجه دولت: بورس میتواند به دولت در تامین منابع مالی کمک کند، ولی باید برای آن سازوکار مناسبی داشت و برای تامین مالی بازار را به خاک و خون نکشید. این ممکن نیست مگر با استقلال داشتن سازمان بورس و دادن قدرت لازم به این سازمان بابت حفاظت از منافع تولیدکننده و سهامداران بدون ترس از دست دادن جایگاه. رئیس سازمان باید بتواند با تخلفات و مصوبات که به بورس لطمه میزند مقابله کند و صدای سهامداران باشد. برای نمونه موفق میتوان به کشورهایی مثل ژاپن، سنگاپور، آمریکا و سایر کشورهای توسعهیافته اشاره کرد.
۵. استفاده از سیاستهای پولی بانک مرکزی: درست است که نرخ بهره و سیاستهای پولی یکی از موضوعاتی است که روی بازار سرمایه تاثیر مثبت و منفی قوی دارد، ولی این بدان معنی نیست که اهالی بورس مخالف استفاده از ابزارهای سیاست پولی بانک مرکزی هستند. اما از دولت و بانک مرکزی خواهشمندیم مانند تمامی کشورهای توسعهیافته «تقویم اقتصادی» داشته باشند و تمام دادههای اقتصادی برای عموم منتشر شود. از طرف دیگر، مانند سایر بانکهای مرکزی دنیا، زمانهایی برای تعیین نرخ بهره در نظر گرفته شود.
۶. رفع تحریمها: این مساله یکی از صدماتی است که اقتصاد و دولت در حال تجربه آن است. تحریمهای ایران موجب شده بازارها یکی پس از دیگری از دست بروند؛ از فولاد گرفته تا نفت، گاز، محصولات پتروشیمی، فرش، برق و همه محصولاتی که زمانی در دست ایران و شرکتهای ایرانی بود که یکی پس از دیگری تحویل کشورهای دوست و دشمن داده شدند.
خواشمندیم برای یک بار هم که شده مسیرهایی که بارها رفته شده و هربار نتیجهشان شکست بوده کنار گذاشته شود. تغییر همیشه سخت و دردناک بوده و هیچ دولتی شهامت ایجاد این تغییرات را نداشته است. حتما در ابتدا مخالفانی خواهد داشت، ولی با صحبت با مردم و با آشکار شدن نتایج خوب آن همهچیز تغییر خواهد کرد.
به عنوان مثال من زمانی مشتاقانه مالیات پرداخت میکنم که بدانم در مسیر درستی هزینه میشود و نتایج آن را ببینم؛ زمانی بنزین گران را میپذیرم که خرید خودروی کممصرف برای همه ممکن باشد. لطفا صحبتهای دلسوزان ایران را بررسی کنید و به آن فکر کنید. نگذارید امیدها از بین بروند.