خسرو شکیبایی دقیقاً زمانی چشم از جهان فرو بست که به مرحله تازهای از بازیگری خود گام نهاده بود و با فاصلهگیری از هامون، در حال تجربههای تازه تری از این حرفه بود. هنوز ظرفیتهای زیادی از بازیگری در او نهفته بود که فرصت شکفتن میخواست؛ اما ویژگی سوم بازیگری خسرو شکیبایی که منحصربهفرد بود و سینمای ایران با شکیبایی آن را به دست آورد، بازیگری روشنفکرانه او بود.
حالا ۱۶ سال از مرگ خسرو شکیبایی میگذرد و او همچنان در حافظه سینمای ایران حضور دارد و فراموش نشده است.
به گزارش هم میهن، همین پارسال که خبر قتل فجیع داریوش مهرجویی منتشر شد، بار دیگر قابهایی از بازی او در آثار مهرجویی در شبکههای اجتماعی منتشر شد و ۴۰ روز بعدش هم با مرگ «بیتا فرهی» بار دیگر نام او بهویژه نقش هامونش بر سر زبانها افتاد و این نشان میدهد، نقشهایی که او بازی کرده چقدر با خاطره مردم گره خورده است. جایگاه بازیگری خسرو شکیبایی از سه منظر مقابل تأمل است؛ یکی اینکه او نقطه اتصال نسل جوان و نسل کهن مخاطبان سینما بود.
هم پختگی و عمق بازیگران باتجربه و پیشکسوت را داشت، هم شور و سرزندگی نسل جوان را و ترکیب تجربه و تازگی در او به خلاقیت و طراوت بازیگریاش کمک میکرد. دوم نوع حرکات، صدا، بیان و تیپولوژی او بود که از شکیبایی، بازیگری منحصربهفرد ساخته بود که به الگوی خاص در بازیگری بدل شد، گرچه برخی منتقدان معتقدند او در قالب هامون باقی ماند و خود را تکرار کرد، اما دستکم نقشهای اخیرش بهویژه در فیلمهای «شب»، «اتوبوس شب» و «دستهای خالی» نشان داد که او توانایی دارد از هژمونی نقش خارج شود و جلوههای دیگری از بازیگری را به نمایش بگذارد.
هامون بهعنوان شاه نقش خسرو شکیبایی مطلقاً به هنر بازیگری او بر نمیگشت، بلکه یک ارتباط معنایی عمیقی میان حمید هامون و خسرو شکیبایی وجود داشت که موجب شد این کاراکتر به نقشی ماندگار در تاریخ سینمای ایران مبدل شود.
در کارنامه همه بازیگران همیشه یک نقش ویژه میدرخشد و به نقطه عطف او بدل میشود. اگر شکیبایی را تکرار هامون بدانیم، میتوانیم همین نقد را به بازیگر توانایی مثل پرویز پرستویی هم داشته باشیم که سایه حاج کاظم بعد از «آژانس شیشهای» بر بازی او سنگینی میکند و بازتولید میشود. درواقع نقشهای ماندگار در کاراکترهایی خلق میشود که بین آن نقش و شخصیت خود بازیگر، عناصر مشترکی وجود داشته باشد.
دغدغههای هامون و سرگشتگیهایش گویی بازنمایی واقعی دغدغههای خود خسرو شکیبایی بود. او بازیگری بود که در سه عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون موفق بود و به خلق نقشهای ماندگار در مدیومهای مختلف پرداخت. حمید هامون در سینما و مدرس و مراد بیگ در تلویزیون، نمونههایی از این نقشها هستند.
خسرو شکیبایی دقیقاً زمانی چشم از جهان فرو بست که به مرحله تازهای از بازیگری خود گام نهاده بود و با فاصلهگیری از هامون، در حال تجربههای تازهتری از این حرفه بود. هنوز ظرفیتهای زیادی از بازیگری در او نهفته بود که فرصت شکفتن میخواست؛ اما ویژگی سوم بازیگری خسرو شکیبایی که منحصربهفرد بود و سینمای ایران با شکیبایی آن را به دست آورد، بازیگری روشنفکرانه او بود.
شکیبایی ستارهای بود که بیش از آنکه به سینمای عامهپسند تعلق داشته باشد، نماینده سینمای اندیشه و روشنفکری بود. او این دو خصلت بهظاهر متضاد و پارادوکسیکال را در خود جمع کرده بود و در عین بازیگری روشنفکرانه، ستاره بودن و محبوبیت خود را نیز از دست نداده بود. او با نقشآفرینی در هامون، بسیاری از روشنفکران و اهالی فرهنگ را که سینما را هنری سطحی و عامهپسند میدانستند به این هنر علاقهمند کرد و نگرش منفی آنها را به این صنعت تغییر داد.
بهطور قطع هیچ بازیگری به اندازه خسرو شکیبایی در تاریخ سینمای ایران نماینده سینمای روشنفکری نبود. او با هامون، وجهی فلسفی و فرهنگی به سینما بخشید و مفاهیم ارزشمندی را در سطح بازیگری به ارمغان آورد. خسرو شکیبایی بهویژه با هامون نهتنها بسیاری را به بازیگری علاقهمند کرد، بلکه خیلیها را به سینما و جادوی آن حساس کرد و به نگاه آنها عمق بخشید.