«این که بازندگان هر انتخاباتی ناراحت و حتی عصبانی باشند، امری قابل درک است، ولی نوع توهینهای آنها به همه، از مردمی که به پزشکیان رأی دادند تا دوستان خودشان در شورای نگهبان، یک تصویر واحد از این جریان فکری و سیاسی ترسیم میکند که زبان حال شان این است: "این کشور و این حکومت، مال ماست و حق ماست و بقیه یا تایید کنندگان و تابعین ما هستند یا نادانهایی که باید سر عقل بیاوریم شان و کنترل شان کنیم.»
عصرایران در یادداشتی نوشت: بدنه رأی دهندگان سعید جلیلی که عبارتاند از میلیونها شهروند این کشور، به عنوان هموطنان ما، قطعاَ و حتماَ و بلاشک، محترماند و رأیشان نیز قابل احترام است. همه ما ایرانیها، فارع از رویکردهای دینی و مذهبی و سیاسی مان، مالکان ایران هستیم و این سرزمین به طور مشاع و مساوی، متعلق به همه ماست.
روی سخن این نوشتار کوتاه، آن دسته از حامیان ایدئولوژی زده و سیاست زده جناب سعید جلیلی هستند که بلافاصله بعد از شکست کاندیدایشان، هر چه توهین و بد و بیراه است را نثار میلیونها ایرانی که به مسعود پزشکیان رأی دادند میکنند و شرمی هم از این بابت ندارند. آنها که در دوران تبلیغات، تویجانه توهین و دروغشان متوجه پزشکیان بود، اینک مردم را هدف آتشباری خود قرار داده اند.
صفحات برخی از آنها در شبکههای اجتماعی پر است از این اهانتهای بیادبانه و بیشرمانه. مثلاً یکیشان با اشاره به رأی دهندگان پزشکیان نوشته «جامعه ایران خامی و ندانمکاری خویش را عیان کردند و نشان دادند که از نظر توان فهم و تحلیل سیاسی، در مرحله پیشاانتخاب قرار دارند. جامعه نابالغ و کودکصفت که گرفتار تلاطمهاست. این ۱۷ میلیون نفر، هزینه گزاف نادانی سیاسی خویش را بر بخش دیگر جامعه تحمیل کردند. فقط نادان میتواند به نادان دیگر، رای بدهد. این نوع مردمسالاری، شایسته کودکصفتان بیبهره از تعقل است.»
و دیگری فیلمی از خودش منتشر کرده و با متهم کردن رأی دهندگان به پزشکیان به «قر دادن» در ایام انتخابات (!) گفته است «فردا که گرانی شد غر نزنید، قر بدهید، فردا که نتوانستید دارو پیدا کنید غر نزنید قر بدهید و…».
اینها تنها نمونههایی از توهینها به ملتی است که به جلیلی «نه» گفتند. جالب اینجاست که همینها که دیروز دم از اتحاد جبهه انقلاب میزدند، امروز بیشترین توهینها را به کاندیدای دیگر همین جبهه (قالیباف) میکنند که چرا به نفع جلیلی کنار نرفت تا ما پیروز شویم و به دولت برویم؟!
و از همه عجیبتر این که جریانی که با جعل عنوان، نام «جبهه انقلاب» را بر خود نهاده، برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی، شمشیرش را متوجه شورای نگهبان کرده که چرا پزشکیان را تایید کرده و موجب شکست آنها شده است؟ به عنوان یک نمونه میتوانیم به یادداشت نماینده قم در مجلس بسنده کنیم که نوشته است:
"خدمت شورای محترم نگهبان عرض میکنم که نتیجه به دست آمده را بیش و پیش از همه، نتیجه اشتباه عجیب این دوستان در چینش سیاسی نامزدها میدانم! از قبل مشخص بود که اگر از یک طیف سیاسی فقط یک نفر را تایید بفرمایند و عمدا یا سهوا، همه رایهای آن طیف را بر روی آن یک نفر متمرکز کنند (آن هم کسی که دارای رایهای قابل توجه قومیتی است) و صلاحیت همه نفرات دیگر آن طیف، حتی افراد به مراتب بابرنامهتر و متشخصتر را تایید نفرمایند چه نتیجهای حاصل خواهد شد!
اینکه به راحتی و بدون عاقبتاندیشی، طی پنج شش روز، پشت میز و زیر باد کولر بنشینند و بدون تحلیل لازم، ترکیبی را در فرایندی غیر شفاف تحویل ما دهند که هیچ جوره، حتی با خون دل خوردن و دوندگی مستمرِ جوانان و طلبههای انقلابی زیر گرمای چهل پنجاه درجه هم نتوان درستش کرد انصاف نیست. به ما که قاعدتا پاسخگو نیستند اما امیدوارم لااقل نزد خود بیاندیشند که انصافا اگر قرار بر مهندسی انتخابات (گرچه سهوا) به نفع دوستان اصلاح طلب بود آیا میشد چینش نامزدها را بهتر از این اعلام نمود؟! قطعا خیر! انشاالله درس عبرتی بشود برای موارد آتی. "
میبییند؟ کار به جایی رسیده که جبهه انقلاب (!) از «چینش» کاندیداها و «مهندسی انتخابات» توسط شورای نگهبان سخن میگویند و اعضایش را متهم میکنند که «بدون تحلیل لازم» ترکیبی را تحویل داده که عاری از «انصاف» بوده است!
همینها تا دیروز، جریان مقابل را که منتقد شورای نگهبان بود، میکوبیدند که چرا به «فقهای عادل و حقوقدانان خبره» این شورا میگویید بالای چشمتان ابروست؟ ولی حالا آنها را متهم میکنند که زیر باد کولر نشستهاند و طوری تحلیل و چیدمان نکردهاند که یکی از خودیهایشان به پاستور برود!
جالب اینجاست که خود جلیلی هم به عنوان سمبل سیاسی این تفکر بعد از شکست در میان هوادارانش به صراحت گفته است که در صورتی که پزشکیان هر آنچه ما میگوییم را انجام دهد کمکش میکنیم. گو این که هنوز فکر میکنند منتخب مردم باید گوش به فرمان کسی باشد که اکثریت به او «نه» گفته اند.
این که بازندگان هر انتخاباتی ناراحت و حتی عصبانی باشند، امری قابل درک است ولی نوع توهینهای آنها به همه، از مردمی که به پزشکیان رأی دادند تا دوستان خودشان در شورای نگهبان، یک تصویر واحد از این جریان فکری و سیاسی ترسیم میکند که زبان حالشان این است: «این کشور و این حکومت، مال ماست و حق ماست و بقیه یا تایید کنندگان و تابعین ما هستند یا نادانهایی که باید سر عقل بیاوریمشان و کنترلشان کنیم.»
وجود چنین نگرشی در ایران امروز ما، که متاسفانه در برخی لایههای حکومتی نیز رسوخ پیدا کرده، بزرگترین خطری است که هم خود جمهوری اسلامی را تهدید میکند، هم سرزمین ایران را و هم تمدن ایران را و هم مردم ایران را.
آگاهی بخشی نسبت به این خطر که بخشی از آن، بالقوه و بخشی دیگر بالفعل شده، مهمترین کاری است که هر ایرانی میتواند برای وطن خود انجام دهد تا ایران، به معنای واقعی کلمه، برای همه ایرانیان باشد بدون برتری کسی بر دیگری.