«بخش اعظم یا شاید ۹۰ درصد طرفداران آقای قالیباف، به آقای جلیلی رأی دادند. بخش دیگری از آراء مربوط به دو گروه است؛ گروه اول انتخابات را شوخی گرفته بودند، ولی معمولاً رأی دادند که حدود سه تا چهار درصد آراء مربوط به آنهاست. گروه دیگر نیز کسانی بودند که نمیخواستند به آقای جلیلی رأی دهند و متوجه شدند که اگر او بیاید، ممکن است وضعیت جامعه بدتر شود. این آراء نیز حدود هفت تا هشت درصد بود.»
تقی آزادارمکی، استاد دانشگاه و جامعهشناس، دلایل افزایش اندک مشارکت در انتخابات را توضیح میدهد. به اعتقاد او، بخشی از این آراء مربوط به کسانی بود که در دور اول مشارکت نکردند، اما تصمیم گرفتند بهدلیل نگرانی از سیاستهای گروه رقیب، در دوم حاضر شوند. ازسویدیگر نمیتوان بخشی از این افزایش مشارکت را به طرفداران آقای قالیباف و ریختهشدن آرای او به سبد آرای پزشکیان منتسب کرد؛ چون آنها به سعید جلیلی رأی دادند.
به گزارش هم میهن، افزایش نسبی میزان مشارکت در دور دوم انتخابات که از همان ساعات اولیه آغاز رأیگیری اعلام شده بود، تحلیلهای مختلفی به دنبال داشت که بخشی از آن به آرای سلبی و بخش دیگر به تصمیمگیری مرددین منتسب بود. نظرسنجیهای این دوره از انتخابات به نتایج آن نزدیکتر بود و تخمین زده میشود که بخشی از آن مربوط به کسانی است که در دور قبل شرکت نکردند و حالا تصمیم خود را در روز ۱۵ تیرماه تغییر دادند. تقی آزادارمکی، استاد دانشگاه و جامعهشناس، در گفتگو با هممیهن دلایل افزایش اندک مشارکت در انتخابات را توضیح میدهد.
به اعتقاد او، بخشی از این آراء مربوط به کسانی بود که در دور اول مشارکت نکردند، اما تصمیم گرفتند بهدلیل نگرانی از سیاستهای گروه رقیب، در دوم حاضر شوند. ازسویدیگر نمیتوان بخشی از این افزایش مشارکت را به طرفداران آقای قالیباف و ریختهشدن آرای او به سبد آرای پزشکیان منتسب کرد؛ چون آنها به سعید جلیلی رأی دادند.
دلیل افزایش مشارکت در دور دوم انتخابات چه بود؟ آیا میتوان گفت بخشی از آرای آقای قالیباف به سبد آقای پزشکیان ریخته شد و بخشی از آراء نیز سلبی بود؟
اگر به رأیهای این دوره از انتخابات اضافه شد، نمیتوان گفت که آرای آقای قالیباف بود؛ چون آنها همه رأیهای خود را به آقای جلیلی دادند. آقای جلیلی باید حدود ۱۲ میلیون رأی میآورد، ولی ۱۳ میلیون رأی به دست آورد. بخش اعظم یا شاید ۹۰ درصد طرفداران آقای قالیباف، به آقای جلیلی رأی دادند.
بخش دیگری از آراء مربوط به دو گروه است؛ گروه اول انتخابات را شوخی گرفته بودند، ولی معمولاً رأی دادند که حدود سه تا چهار درصد آراء مربوط به آنهاست. گروه دیگر نیز کسانی بودند که نمیخواستند به آقای جلیلی رأی دهند و متوجه شدند که اگر او بیاید، ممکن است وضعیت جامعه بدتر شود. این آراء نیز حدود هفت تا هشت درصد بود. آنها چند دوره پیش هم رأی نداده بودند، اما در مرحله دوم رأی دادند و مسیر انتخابات تغییر کرد.
باتوجه به حضور طیفهای متنوع رأیدهندگان در این دوره، آیا میتوان گفت که این دوره با دورههای دیگر انتخابات تفاوت چشمگیری داشته و ازسویدیگر احتمال تنش میان این گروهها در سطح جامعه وجود دارد؟
در این دوره دوگانهای شکل گرفته است که در افکار عمومی و حداقل در حوزه سیاسی اهمیت داشت. افکار عمومی هم این دوگانه را پذیرفت و براساس آن عمل کرد. ولی اینطور نیست که جامعه به این لحظه تاریخی توجهی نکرد و از آن عبور کرد؛ حداقل مشارکتشان باعث شد که وارد اصولگرایی رادیکال و شرایط سختی که میتوانست ما را با مجموعهای از تنشها و خشونتها روبهرو کند، نشویم. اولین تنش، با مردم یا جامعه بینالملل بود. حذف اصولگرایی رادیکال در کنار چهرهای مانند جلیلی، اتفاق مهمی است که مشارکت جمعی را میطلبید.
اگر مشارکت بیشتر رخ میداد، آقای پزشکیان با قدرت بیشتری عمل میکرد. البته همین ۵۰ درصد رأی هم بهنظر بالاست؛ چون اگر کسی غیر از او بود و مورد حمایت اصلاحطلبان قرار نمیگرفت، مشارکت جامعه بین ۲۰ تا ۲۵ درصد بود و جمهوری اسلامی آسیبی جدی میدید. در واقع شخصیت خود آقای پزشکیان، ایدههایی که مطرح کرد و نیروهایی که از او حمایت کردند هم در جلب آراء مؤثر بود.
علاوه بر این بخشی از نیروهایی که در کنار او بودند، مانند دکتر ظریف و آقای خاتمی- عنوان شخصیتهایی پاکدست که منافع ملی برای آنها اهمیت دارد- هم در این جریان تاثیرگذار بود. از همه مهمتر حمایت دانشگاهیان بود. در دورههای قبل حمایت سلبریتیها را داشتیم، اما این دفعه هیچ سلبریتیای به میدان نیامد و عموماً دانشگاهیان بودند که این حرکت را بیشتر مدیریت کردند.
آیا میتوانیم به پیشینه دورههای قبلی انتخابات هم اشاره کنیم و آن را در میزان مشارکت این دوره از انتخابات تاثیرگذار بدانیم؟ مواردی مانند تحریم انتخابات ۱۴۰۰، مجلس و همینطور اعتراضات سال ۱۴۰۱؟
این موارد همه زمینههایی بودند که مشارکت را کاهش دادند که اگر ادامه پیدا میکرد، کسی انتخاب میشد که در ادامه اقدامات آقای رئیسی بود. مسئله این بود که دولتی برسر کار بیاید که بتواند مشکلات را حل کند.
آقای پزشکیان تاکید میکرد که رئیسجمهوری همه است و صدای آن ۶۰ درصدی که انتخابات را تحریم کردند، شنیده است. باتوجه به ظهور دیدگاههای مختلف در این دوره، مانند تحریمکنندگان انتخابات، آرای سلبی، محافظهکاران و نیروهای همسو با جبهه انقلاب، این دیدگاه میتواند تعادل بین این گروهها ایجاد کند؟
این شعار خوب و ملی است و اگر آقای پزشکیان روی آن بایستد و به آن وفادار باشد، از حمایت اجتماعی برخوردار میشود و کارها با سهولت بیشتری پیش میرود. گروههای اجتماعی حاضر در این دوره از انتخابات نیز تنشی ایجاد نمیکنند، بلکه گروه رقیب تنش ایجاد میکنند؛ یعنی دولت در سایه. برای جلوگیری از تنش بین گروههای مشارکتکننده درانتخابات هم کاری نمیشود کرد. آنها باید تصمیم بگیرند که دولت را حمایت کنند یا به تنشهای خودشان ادامه دهند.
تصور نمیکنم اصولگرایی حاضر باشد کوتاه بیاید، مسئله آنها فروپاشی کشور است و در جهت ضعیفکردن دولت آقای پزشکیان خواهد بود. ازسویدیگر حضور چهرههای مخالف و مشارکت آنها در رأی دادن نیز باعث شد که آراء بیشتر و مشارکت تقویت شود و حضور مؤثری داشتند. اگر آنها نمیآمدند، قطعاً آقای پزشکیان آرای کمتری داشت. این موضوع هم میتواند نشاندهنده این باشد که میخواهند آرامش در جامعه پیدا شود؛ جامعهای که به سمت بینظمی میرود و ممکن است فروپاشی پیش بیاید و آنها میخواهند این جامعه از این وضعیت نجات پیدا کند.