«در جهان ۱۰۰ میلیون آواره داخلی و جهانی وجود دارد، اما آمارهای مربوط به پناهندگان فلسطینی در آنها در نظر گرفته نمیشود»؛ این بخشی از روایتی است که فعالان حوزه فلسطین و پژوهشگران حوزه مهاجرت درباره وضعیت پناهندگان فلسطینی میگویند. در یکی از تازهترین گزارشهای کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، تأکید شده است که بهدلیل افزایش جنگ، خشونت و بلایای طبیعی در سراسر جهان، بیش از ۱۲۰ میلیون نفر تا ماه مه امسال از وطن خود گریختهاند یا آواره شدهاند. برآوردهای این کمیساریا تا ژوئن سال ۲۰۲۳ نشان میدهد که پناهندگان تحت پوشش کمیساریای عالی ۲۴/۹ میلیون نفر، پناهندگان فلسطینی تحت پوشش آنروا (آژانس امدادرسانی و کاریابی برای بیجاشدگان فلسطینی در خاور نزدیک) ۵/۹ میلیون نفر، بیجاشدگان داخلی حدود ۶۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر، پناهجویان ۵/۴ میلیون نفر و دیگر افراد نیازمند به حمایت بینالمللی ۵/۲ میلیون نفر است. حالا در این شرایط وضعیت حمایتهای بینالمللی از فلسطین که به نام بزرگترین جمعیت بیتابعیت جهان نیز شناخته میشوند، چطور است و در کمپهای آوارگان فلسطینی که بیش از نیمقرن از فعال شدن آنها گذشته، چه میگذرد؟
در نشست «بررسی تجربه زیسته فلسطینیان در کمپهای آوارگی» که به مناسبت روز جهانی پناهنده و از سوی انجمن دیاران برگزار شد، مشاهدات و تجربیات فعالان حوزه فلسطین و محققان این حوزه درباره زندگی آوارگان فلسطینی در کمپهای غرب آسیا بررسی شد. در این نشست محققانی همچون آزاده ثبوت، عضو شبکه دانشگاهیان برای فلسطین در ایرلند، پریسا رضایی، دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی و فعال حوزه فلسطین و صبا قدیمی، پژوهشگر اجتماعی حوزه مهاجرت آخرین اطلاعات خود را در این حوزه به اشتراک گذاشتند.
به گزارش هممیهن، صبا قدیمی بهعنوان سخنران اول این نشست، با اشاره به آمار پناهندگان در سراسر جهان گفت: بنابر آمارهای کمیساریای عالی پناهندگان، در حال حاضر ۱۱۷ میلیون نفر در جهان مجبور به مهاجرت اجباری شدهاند که ۶۸ میلیون آن مربوط به مهاجرتهای داخلی است و ۳۷ میلیون نیز شامل پناهندههاست. از این میزان پناهنده ۷۳ درصد متعلق به پنج کشور افغانستان، سوریه، ونزوئلا، اوکراین و سودان جنوبی است و مقصد حدود ۴۰ درصد این جمعیت ایران، ترکیه، کلمبیا، آلمان و پاکستان است، با این حال در این طبقهبندی آمارهای پناهندگان فلسطینی وجود ندارد. دادههای مربوط به فلسطین به سختی پیدا میشود و اطلاعات بهدستآمده نشان میدهد که شش میلیون پناهنده فلسطینی وجود دارد.
او اضافه کرد: خود فلسطینیان مفهومی بهنام «الشتات» دارند که طبق آن برخلاف بسیاری از پناهندگان که تمایل دارند در کشور مقصد ادغام شوند، آنها خواستار ادغام نیستند، بلکه پناهندگی را یک دوره میبینند و خواستار بازگشتاند. «الشتات» به معنی اخراج گسترده، خالی از سکنه کردن سیستماتیک و حذف مظاهر تاریخ فرهنگی آنهاست. بنابر آمار «آنروا» یا همان (آژانس کاریابی و امدادرسانی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک) ۵۸ کمپ یا اردوگاه رسمی در اردن، لبنان و سوریه برای فلسطینیان وجود دارد و طبق آمارهایی که به دست آوردم، از هر سه پناهنده فلسطینی، یک نفر در این کمپها زندگی میکند. این افراد تلاش میکنند هویت خود را حفظ کنند و در آن جامعه ادغام نشوند. شکلگیری مقاومت فلسطین از اردن و بهواسطه مهاجران فلسطینی حاضر در این کشور آغاز میشود که بعد از جنگ شش روزه و آن احساس حقارتی که شکل میگیرد آغاز میشود و بعد از آن مقاومت در سال ۱۹۷۱ از اردن به لبنان منتقل میشود.
قدیمی به تفاوتهای میان نسلهای اول و دوم فلسطینیان مهاجر هم اشاره کرد و گفت که نسل اول مهاجران، کشور مبدأ را میشناسد و میداند برای چه تلاش میکند و نسلهای بعدی، بنابر حافظه تاریخی خانواده خود یک مفهوم را جستوجو میکند. طبق مفهوم مهاجرت استعماری که ایلیان پاپه مطرح میکند، فلسطین در روند و ادامه مهاجرتهای استعماری است. استعمار دو کار انجام میدهد؛ اول تاریخزدایی و دوم ناانساننمایی است تا هویت انسانی را از آنها بگیرد.
ما در بازنمایی رسمیای که از فلسطین داریم، باید بدانیم تصویری که از آنها بازنمایی میشود، چیست؟ چه روایتهای دیگری دارند و یک ایرانی چه نسبتی با این روایتها دارد؟ کسی که در کمپها زندگی میکند در وهله اول یک انسان است و عاملیت دارد، اما وقتی رنج و شرایط زندگی آدمی را به یک کالا تبدیل میکنیم که فقط ترحم بخریم، در بهترین حالت آنها را به کالای رنج تبدیل میکنیم. در این شرایط دیگر نمیدانیم آنها چه جریانی را رقم میزنند و چطور به این مسئله نگاه میکنند؟
در ادامه پریسا رضایی، دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی و فعال حوزه فلسطین، درباره تجربه خود از حضور در اردوگاههای فلسطینیان در لبنان و سوریه و مشاهداتش گفت: من اولینبار در سال ۹۴ با مفهوم اردوگاههای فلسطینی آشنا شدم. در لبنان ۱۷ اردوگاه وجود دارد که در حال حاضر ۱۲ اردوگاه فعال است. این مراکز هم مدلهای مختلفی دارند، هم برخی از آنها معمولاً اردوگاههایی که مانند زاغهها و حلبیآبادند؛ خانههایی فشرده و کوچههای تنگ و تاریک، همچنین رفتوآمد به این اردوگاهها محدودیتی ندارد. برخی اردوگاهها در شمال لبنان یعنی منطقه طرابلس و جنوب آن اکثراً محدودیت رفتوآمد دارند و محدوده اردوگاه محصور شده و ورودی آنها گیت دارد، اما به فشردگی اردوگاههای بیروت نیست. زمانی که وارد اردوگاهها میشوید، پیامهای تصویری و متنی زیادی درباره فلسطین شما را احاطه میکند؛ از گرافیتیها تا تصاویر شخصیتهای سیاسی، نظامی، شهدا، اسرا و... حتی نام خیابانها، مدارس و کوچههای اردوگاه معمولاً بهنام روستاها و شهرهای فلسطین است و همهچیز شما را به یاد فلسطین میاندازد.»
او در ادامه به فعالیت مؤسسات فرهنگی، هنری، ورزشی و مذهبی در این اردوگاهها اشاره کرد و ادامه داد: «تمرکز اصلی این فعالیتها، حفظ هویت فلسطینی است. فعالیتهای مختلفی در این اردوگاهها جریان دارد؛ مانند برخی مراکز که روی حفظ صنایع دستی و هنری و آموزش آن به نسل جدید فعالیت میکنند. تمرکز برخی مؤسسات هم فعالیتهای رسانهای و فرهنگی است و درباره شرایط زندگی آوارگان فلسطینی، روزهای مخصوص آنها و بزرگداشت شهدا اطلاعرسانی میکنند. درمجموع هدف آنها حفظ حافظه تاریخی و هویت فلسطینی در اذهان نسل جدید است. طرحهای مختلفی برای نوجوانان فلسطینی در مراکز آموزشی برگزار میشود که هدفش تثبیت روایت فلسطینی در اذهان نسل جدید است.
رضایی به فعالیت مراکز خیریه و مؤسسات پیگیری حقوق آوارگان اشاره کرد و گفت: این مؤسسات از حق بازگشت آوارگان تا کارکردن، خرید املاک و حتی زندگی آنها را پیگیری میکنند. داخل اردوگاهها برخی خدمات وجود دارد که مدیریت و اجرای آن با آنرواست؛ از آموزش و پزشکی تا بازسازی، تامین برق و... با این حال تامین این نیازها کافی نیست. به غیراز مدارس آنروا، آموزش مقطع متوسطه اول و تحصیلات دانشگاهی برعهده دولت لبنان است، اما محدودیتهای زیادی برای فلسطینیان اعمال میشود و تحصیل برای برخی از فلسطینیان در دانشگاههای دولتی لبنان ممنوع است. آنها میتوانند از دانشگاههای خصوصی استفاده کنند، اما هزینه گزافی برایشان دارد. درمجموع اولویت تحصیل هم با دانشجویان لبنانی است، مگر اینکه دانشجوی فلسطینی نخبه باشد. دانشجویان فلسطینی معمولاً بعد از تحصیل فرصت کار ندارند؛ چون حداقل تا سال ۲۰۲۱ حضور آنها در ۷۰ شغل ممنوع بود. این عوامل آنها را مجبور میکند که به اروپا و آمریکا مهاجرت کنند و کسانی که در لبنان میمانند هم معمولاً به شغلهای خدماتی، مکانیکی و فروشندگی مشغول شوند.
رضایی توضیح داد که مساحت اردوگاهها به نسبت جمعیت ساکن در آنها بسیار کم است و ایمنی کافی را ندارند، بهویژه در اردوگاههای لبنان که مانند زاغهها رشد پیدا کردهاند: «علاوه بر کم بودن مراکز مورد نیاز، محلهای تردد و معابر این اردوگاهها نیز بسیار باریک است و گیتهای ورودی اردوگاهها بهشدت کنترل میشوند و مشکلات زیادی برای فلسطینیان ساکن آنها ایجاد میکند. مشکلاتی مانند اجازه نداشتن ورود آمبولانس تا ورود مصالح ساختمانی. علاوه بر این فلسطینیان در لبنان بیمه درمانی هم ندارند و درمان آنها از طریق کلینیکها صورت میگیرد که در آنها هم خدمات بسیار کمی ارائه میشود. آنروا نیز به فلسطینیان اجازه نمیدهد در مراکز وابسته به این مرکز حرکتی مرتبط به فلسطین انجام دهند و در نتیجه سرپیچیهایی که انجام شده، برخی از خدمات آنها قطع شده است.»
رضایی درباره تفاوت شرایط زندگی در کمپهای اردن، لبنان و سوریه نیز توضیح داد و گفت: «فلسطینیان در اردن و سوریه برخلاف لبنان از نظر حقوقی، شهروند حساب میشوند و دو پاسپورت موقت و دائم دارند. در لبنان حقوق شهروندی به سختی به آوارگان فلسطینی تعلق میگیرد و خودشان میگویند که نگاه نژادپرستانهای از طرف مردم نسبت به آنها وجود دارد که البته بیشتر از طرف گروههای راستگرای مسیحی است که در این کشور حضور دارند.»
او به مشکلات متعدد حقوقی آوارگان فلسطینی در لبنان هم اشاره کرد و ادامه داد: یکی از نمونههای آن نداشتن اجازه برای خرید خانه و قوانین مربوط به ارث است. تعبیر خودشان این است که ما مانند پناهندههای سیاسی در این کشور زندگی میکنیم و لبنان موضوع فلسطین را از حالت اجتماعی و انسانی آن خارج کرده است.
رضایی درباره ویژگیهای بارز روحیات فلسطینیان ساکن اردوگاه توضیح داد و گفت: یکی از فلسطینیان ساکن لبنان در تعبیری میگفت، آرمان متعالی ما این است که سعی کنیم زندگی کنیم و در جنگ بمیریم. ما مردم فلسطین مانند دانههای قاصدک هستیم که در سراسر دنیا پراکنده شدیم و هر فلسطینی مانند یک سفیر است و بذر فلسطین بعد از ۱۹۴۸ در دنیا پراکنده شده است. همه مردم وطنی دارند که در آن زندگی میکنند، به غیر از ما که وطنی داریم که در ما زندگی میکند.
سخنران بعدی این نشست آزاده ثبوت، محقق پسادکتری در حوزه بازسازی پساجنگ و عدالت انتقالی و عضو شبکه دانشگاهیان برای فلسطین در ایرلند بود. او درباره تحقیق میدانی خود در لبنان و مستنداتی تاریخی و شفاهی از فلسطین گفت: «وجه تمایز پناهندگان فلسطینی با سایر پناهندگان در جهان این است که این پناهندگان در یک ساختار حقوقی تبعیضآمیز نسبت به سایر پناهندگان زندگی میکنند. امروز از ۱۴ میلیون فلسطینی بومی که ۵۰ درصد آنها را کودکان تشکیل میدهند، هفت میلیون نفر از وطن خود تبعید شدهاند. از هفت میلیون دیگر، بیش از دو میلیون نفر بدون هیچ حقوق بشری در اردوگاه مرگ، در غزه در محاصره بمباران و گرسنگی قرار دارند. سه میلیون نفر نیز در گتوهای تحت کنترل رژیم آپارتاید در کرانه باختری زندگی میکنند و نزدیک دو میلیون در اراضی اشغالی ۱۹۴۸ ساکن هستند. آنها با ۹/۳ میلیون نفر بزرگترین جمعیت آواره جهان بهشمار میروند و نهتنها از حق جبران خسارت یعنی بازگشت به خانههایشان، استرداد اموال و دریافت غرامت محروم شدهاند، بلکه پیوسته در معرض امواج جدید پاکسازی قومی و نسلکشی قرار دارند.»
او اضافه کرد: «پاکسازی قومی و اشغال سرزمینهای فلسطینی توسط اسرائیل طی سالهای ۱۹۴۷ و ۱۹۶۷ منجر به آواره شدن بیش از سهچهارم جمعیت فلسطین شد. امروز حدود ۵/۹ میلیون نفر از کل آوارگان فلسطینی در ۶۸ اردوگاه در غرب آسیا زندگی میکنند. این اردوگاهها جغرافیای یک مقاومت جمعی را شکل میدهند که تلاش کردهاند تاریخ راندهشدگان از وطن و خاطره بیش از ۴۰۰ شهر و روستای تخریبشده فراموش نشود. از نظر تاریخی، جوامع آواره فلسطینی و رهبران آنها در برابر برچسب پناهندگی مقاومت کردهاند. آنها خود را قائدون، یعنی بازگردانندگان میدانند. دلیل این مقاومت این است که فلسطینیان برخلاف سایر آوارگان بهجای جذب شدن در کشوری که به آن پناه گرفتهاند، در تلاش برای بازگشت به سرزمین خود هستند. همچنین این ترس وجود داشته است که برچسب پناهندگی بهجای شناسایی هویت ملی و تمایل آنها به بازگشت، آنها را به تودهای ناشناس در تبعید تبدیل کند.»
ثبوت توضیح داد که پناهندگان فلسطینی وضعیت قانونی جداگانهای از سایر پناهندگان دارند: «آنها بیشتر از هفت دهه است که در یک وضعیت حقوقی مجزا و نابرابر نگه داشته شدهاند. مهمترین و اصلیترین سازمان حمایت از حقوق پناهندگان، یعنی کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد در قبال پناهجویان فلسطینی هیچ مسئولیتی ندارد. اساساً این آوارگان در آمار سالانه پناهجویان این سازمان به حساب نمیآیند؛ اقدامی که آوارگان فلسطینی را خارج از حداقل حمایتهای بینالمللی در دسترس برای سایر گروههای پناهندگان قرار میدهد. آنها تنها آواره نیستند، بلکه بیتابعیت نیز محسوب میشوند و این شرایط باعث میشود بهعنوان یک شهروند بهرسمیت شناخته نشوند و این شرایط تا حد زیادی تجربه جوامع فلسطینی در کرانه باختری، غزه، قدس شرقی و آنها که در تبعید بهسر میبرند را شکل میدهد. درواقع آنها بزرگترین جامعه بدون تابعیت در سراسر جهان محسوب میشوند.»
او درباره محرومیت پناهندگان فلسطینی از حقوق قانونی بینالمللی نیز توضیح داد و گفت: این شرایط که برای سایر پناهندگان در نظر گرفته شده، باعث میشود آنها از حق اشتغال یا داشتن دارایی هم محروم شوند. این ساختار تبعیضآمیز در غیاب کمکهای بشردوستانه بقا را هم سختتر میکند. در شرایطی که بودجه سازمان آنروا دائماً کاهش پیدا میکند و پناهندگان حق بنیادین حمایت بینالمللی و حق بازگشت و اقامت در سرزمین خود را نیز ندارند، شرایط برای بقای آنها دشوارتر میشود.
به گفته ثبوت، حق بازگشت یک حق بنیادین است که توسط حقوق بینالملل برای همه انسانها تضمین شده و در قطعنامه ۱۹۴ سازمان ملل در ۱۸۶ جلسه عمومی در ۱۱ دسامبر ۱۹۴۸ به تصویب رسیده است: «هانا آرنت معتقد است که حقی بنیادیتر از عدالت و آزادی وجود دارد و آن، حق داشتن است. فلسطینیان از این حق محروم شدهاند و همین شرایط است که باعث شده یک انسان بیتابعیت فلسطینی خود را در وضعیت تعلیق سیاسی و قانونی میبیند.»
او توضیح داد که چطور فلسطینیان اردوگاههای خود را بهعنوان فضاهای متصل به فلسطین درک میکنند: «اسماعیل شیخ حسن، معمار فلسطینی میگوید که واقعه نسلکشی و اخراج فلسطینیها نهتنها پیکربندیهای فضایی را در داخل فلسطین ایجاد کرد، بلکه در فراسوی مرزها نیز پیکربندیهای جدیدی را خلق کرد. یومالنکبت نهتنها منجر به ایجاد اردوگاههای آوارگان شد، بلکه اساساً روابط فلسطین را با فضا، جغرافیا و جهان تغییر داد؛ بنابراین فضای فلسطین از جغرافیای سیال گشودهای بهشکل روستاها، شهرها و شهرکها به مکانهای ازهمگسسته و فراملی مانند اردوگاههای آوارگان، مناطق اشغالی و نظامی تبدیل شده که آنها هیچ خودمختاریای در خلق و کنترل این فضاها ندارند و حاکمیت آنها در این فضاها مدام به چالش کشیده میشود و مورد انکار قرار میگیرد. محققان شهری بهواسطه مکان و زمان خاصی که این اردوگاهها تولید میکنند، بهطور فزایندهای به مطالعه اردوگاههای فلسطینی علاقهمند شدهاند.»
او ادامه داد: «به گفته آدم رمضان، اردوگاه بهعنوان یک فضای زیستی در یک زمان-فضای بینابینی، در گذر بین مکانهای تبعید و خانه قرار گرفته است. در این گفتمان اردوگاه بهعنوان یک گسست ماندگار از فضا و زمان فلسطین عمل میکند. درک این مفهوم زمان-مکانی برای فهم معنای اردوگاهها و مردمی که در آن نه بهعنوان یک خانه دائمی، بلکه بهعنوان یک مکان دائمی پایدار، اما موقتی ساکن هستند، بسیار مهم است. اردوگاهها معمولاً از کپر، کانکس یا بناهای موقتی در پاسخ به شرایط اضطراری و برای احداث فوری طراحی میشوند و تجسم فضایی معماری موقتی هستند که به قصد ماندگاری ساخته نمیشوند. این فضاها سقفهایی معلق، دیوارهای سست و سیمهای برق لخت و خانههای بدون پنجره دارند. این معماری، شاهد زنده آدمهایی است که در نوعی موقتیبودن دائمی زندگی میکنند و ۷۶ سال است منتظر بازگشت به خانهاند. برای سه ربعقرن جغرافیای فلسطین شاهد تاریخزدایی و شهرکشیها، فضاکشیها، اشغال نظامی و پاکسازی قومی گسترده بوده است؛ از این رو ساکنان اردوگاهها با تلاش برای بازسازی فلسطین در تبعید، نهتنها نقشی اساسی در ابقای جغرافیا و تاریخ فلسطین پیش از اشغال دارد که با مقاومت در برابر زدودن حافظه، راه را بر دادخواهی و بازگشت به وطن نیز گشوده است.»
ثبوت نابودی و تخریب اردوگاهها را همواره یکی از استراتژیهای سیاسی برای انهدام رویای بازگشت فلسطینیان به وطن دانست و گفت: «بسیاری از اردوگاهها بارها مورد حملات نظامی از سوی رژیم اشغالگر و دولتهای منطقه قرار گرفتهاند. همچنین شاهد کشتارهای دستهجمعی بوده و با خاک یکسان شدهاند، مانند اردوگاه «یرموک» که پایتخت فرهنگی فلسطینیان در تبعید بود، بیش از ۲۰۰ هزار فلسطینی در آنجا زندگی میکردند و پس از انقلاب سوریه بسیاری مجبور به مهاجرت شدند و امروز بیش از ۱۸ هزار نفر در این اردوگاه زندگی نمیکند.»
او به فضاکشی در فلسطین و اردوگاههای فلسطینی نیز اشاره کرد و ادامه داد: «این اقدام، تاریخی طولانی در فلسطین دارد و آن اصطلاح را «ساری حنفی»، جامعهشناس فلسطینی، با این توضیح مطرح میکند که اسرائیل بیش از هرچیزی در جهان از آوارگان فلسطینی متنفر است؛ چون آنها شاهدان زنده جنایت تاسیس دولت صهیونیستی در سرزمین بومی فلسطینیاناند. نوار غزه بزرگترین اردوگاه پناهندگان در جهان و شاهد زنده آوارگی فلسطینیانی است که در آن منطقه به اجبار کوچانده شدهاند. اردوگاهها بیش از ۴۰۰ شهر و روستای پاکسازیشده در سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۹، در خود جای دادهاند و به همین دلیل فلسطینیان از تخریب اردوگاه، بهعنوان «تخریب تخریب» نام میبرند که آخرین مرحله در روند پاکسازی است. در نخستین دیدارم از یکی از اردوگاههایی که با خاک یکسان شده بود، مرد جوانی گفت آنجا روی تپه را میبینی؟ صفوریه نامیده میشود. در فلسطین «صفوریه» روی تپهای قرار داشت. پس اهل این منطقه خیمههای خود را اینجا روی تپه ساختند. آن قسمت کنار رودخانه هم «البروه» نام دارد. در فلسطین هم منطقهای با همین نام در کنار رودخانه و دریا قرار داشت و اهالی آن هم اینجا، در کنار رودخانه و دریا جمع شدند. این خانوادهها چهار نسل پیش در فلسطین با هم بودند و وقتی به اینجا پناه آوردند، با هم یکجا جمع شدند و جایی را انتخاب کردند که شبیهترین مکان به فلسطین باشد.»
این محقق به فعالیت یکی از سازمانهای حقوقی مرتبط با فلسطین در دهه ۶۰ میلادی نیز اشاره کرد و گفت: «سازمان ملل برای حل مسئله فلسطین ازجمله مسئله پناهندگان، در همان آغاز پاکسازی قومی در سال ۱۹۴۸، نهادی را تشکیل داد بهنام یو. ان. سی. سی. پی که موظف شد با اسرائیل برای بازگرداندن فلسطینیان به سرزمین بومی خود مذاکره کند. فعالیت این سازمان در اواسط دهه ۶۰ میلادی متوقف شد و تقریباً در حافظه تاریخی سازمانهای بینالمللی به فراموشی سپرده شد که چنین سازمانی شکل گرفته و چنین رسالتی داشته است. بعد از آن، فلسطینیان با سازمانی بهنام «آنروا» ماندند که کارش نه حمایت حقوقی است و نه قانونی، بلکه ایجاد برخی فضاهای رفاهی در داخل اردوگاههاست که بهتدریج در یک روند سیستماتیک کاهش پیدا کرده و بودجه آن قطع شده است.»
ثبوت ادامه داد: «چطور آوارگان فلسطینی در چنین شرایطی امید خللناپذیر خود را به بازگشت به سرزمین اجدادی خود به یک شیوه زندگی تبدیل کردهاند؟ از مبارزه برای بازسازی اردوگاههای ویرانشده گرفته تا انتقال نسلبهنسل تاریخ و خاطرههای جمعی. در اردوگاههای فلسطینی امید به شیوه جمعی ساخته میشود و آفرینش امید یک متد و پراکسیس است تا تاریخها، حافظهها و تجربیات وارد گفتگوهای بیننسلی شوند. از آنجا که فلسطینیان از حافظه بهعنوان مقاومت استفاده میکنند، تخریب اردوگاه میتواند موجب تخریب یک مقاومت جمعی شود. پس اصرار برای ماندن در اردوگاه، اصرار برای حفظ جغرافیاست.»
او به نقاشی کودکان در اردوگاههای آوارگان فلسطینی و تحلیل آنها اشاره کرد و گفت: «پژوهشگران حوزه نقاشی کودک نشان دادهاند که موضوع غالب در نقاشی کودکان تصویر انسان است، اما در نقاشیهای کودکان فلسطینی، موضوع غالب خانه بود. در نقاشی این کودکان با مفهومی بهنام خانهکشی آشنا شدم. آنها در خاطرات خود خانهها و ساختمانها را با تصاویری از گلولهباران، تهاجمهای نظامی، شالودههای شکننده و سازههای ناپایدار به تصویر میکشند. آنها در نقاشیهای خود خانه را به خطمقدم درگیری منتقل کردهاند. این تصاویر بهگفته هانا آرنت، درباره بیحق بودن و از دست دادن خانه نور میتاباند که میگوید، اولین خسرانی که افراد فاقد حق متحمل میشوند، از دست دادن خانههایشان است که بهمعنای از دست دادن کل بافت اجتماعی است که در آن متولد شده و در آن جایگاهی برای خود در جهان پیدا میکنند.»
در ادامه، احمد موحدی، فعال حوزه فلسطین که سالها در این حوزه فعالیت کرده است، درباره تجربه حضور خود از فعالیت در کنار فلسطینیان و حضور در این اردوگاهها توضیح داد و گفت: «به نظر من فلسطینیان تنها جمعیت مهاجری اند که سرزمینشان توسط فرد یا گروه یا دولت دیگری اشغال شده است. سایر گروههای مهاجر مانند مهاجران افغانستانی، سودانی، پاکستانی، سوری و... به این دلیل مهاجرت کردند که دولت مستقر خودشان باعث ایجاد شرایطی شد که آنها مهاجرت کنند. پس از سال ۱۹۶۷ به بعد، این بحث وجود داشت که چرا اردوگاهها در این وضعیت باید نگه داشته شوند؟ برخی محدودیتها به توافقات سازمان آزادیبخش فلسطین و لبنان برمیگردد که طی آن فلسطینیان حق خرید زمین در این کشور را نداشتند. سازمان آزادیبخش نیز تعهد داده بود که فلسطینیان به برخی مشاغل وارد نمیشوند. بسیاری از دولتهای عربی گفتند ما حاضریم پول بدهیم و زمینهای اردوگاهها را که متعلق به لبنان بود، بخریم و همین زمان بحث وطن بدیل مطرح شد، اما هم فلسطینیان، هم لبنانیها بهشدت با آن مخالفت کردند. اصرار سازمان آزادیبخش و سایر تشکیلات این بود که اردوگاهها باید در همین وضعیت بماند و شرایط زندگی باید درست مانند شرایط زمان اشغال فلسطین بماند.»
او ادامه داد: «بزرگترین مشکل فلسطینیان بیهویتی است. من در دهههای ۵۰ و ۶۰ شمسی میدیدم که بسیاری از آنها میگفتند که هیچچیز نداریم؛ نه شناسنامه، نه پاسپورت و نه هویت مستقل. آنها این امکان را داشتند که از کشورهای دیگر پاسپورت بگیرند و برخی کشورها مانند تونس و الجزایر در دادن پاسپورت به فلسطینیان دستودلباز بودند، بخش عمدهای از اردنیها نیز فلسطینیاند و دولت هم آنها را پذیرفته بود. زمان عبدالناصر هم خود ناصر با فلسطینیان همدلی داشت، اما آنها زیاد تمایلی نشان نمیدادند که درون جامعه مصر حل شوند و بزرگترین خواسته آنها این بود که ما باید همچنان فلسطینی باقی بمانیم و به فکر بازگشت باشیم.»