ظاهراً گفتن این عبارات آنقدر برای شهاب اسفندیاری و رفقا غیرقابل تحمل بود که طراحی کردند با سؤالی شخصی و اتهامزنی مانع بیان آن شوند. همهاش همین بود.
محمد فاضلی در یادداشتی با عنوان «حرفهایی ساده، اما ظاهرا ترسناک» از اظهاراتی نوشت که قرار بود در میزگرد مذکور بیان کند.
من قرار بود در میزگرد فرهنگی، به عنوان مشاور اجتماعی دکتر مسعود پزشکیان چه بگویم؟ کل بحث را در سه قسمت تنظیم کرده بودم:
یک. چند عدد و رقم از پیمایش ملی فرهنگ سیاسی ایرانیان که وضعیت نگرشهای اجتماعی را نشان میداد.
دو. چند عدد و رقم از پژوهشی که درباره علل و انگیزههای مهاجرت انجام داده و قبلاً آنرا در قالب پادکست منتشر کرده بودم.
سه. دعوت مردم و نسل جوان به مشارکت در انتخابات با عباراتی که در ادامه، عیناً همان گونه که نوشته بودم در اینجا بازنشر میکنم.
هدف بخشهای یک و دو، نشان دادن وضعیت اجتماعی نامساعد کشور بر اساس اطلاعات و ارقام بود، و هدف بخش سوم، دعوت به مشارکت برای «بهبود تدریجی، اما مستمر» و استفاده از کارکردهای انتخابات در کشورهای در حال توسعه که پیشتر آنرا در «بازخوانی ایران معاصر» تشریح کرده بودم.
بخشهای یک و دو، بالاخص بخش دو را مفصل در قالب پادکست منتشر کردهام. اما تمام متنی که قرار بود به عنوان بخش سه ارائه کنم، عبارات زیر است:
یک. وقتی من دانشجو بودم، نسلی که اون موقع سنش اندازه حالای من بود، انقلابی بود؛ همه چیز رو به سرعت یک عمل انقلابی میخواست. توسعه و بالاخص دموکراسی رو هم به همون سرعت میخواست. انگار نظریه تدریجی بودن رسیدن به این دستآوردهای بزرگ تاریخ بشر براش معنا نداشت.
دو. آن رویکرد، نسل ما رو بیحوصله کرد؛ عصبانی کرد، عجول کرد؛ و دست آخر ایران رو در مسیر بدی قرار داد.
سه. آن نسل به جای اینکه سازمان اقتصادی و صنعتی رو توسعه بده، منازعه سیاسی رو اولویت داد.
چهار. آن نسل به جای ذره ذره بهتر کردن وضعیت فقرا برای اینکه انگیزه داشته باشن و پشتیبان توسعه و دموکراسی باشن، وضعیتی پیش آورد که جامعه ایرانی راه پوپولیسم رو در پیش گرفت.
پنج. من امروز وظیفه خودم میدانم تاریخ معاصر ایران رو بازخوانی کنم، و این کار رو انجام دادم و منتشر کردم؛ و شما رو علیرغم وضعیت نامناسبی که درش قرار گرفتیم، به صبر و حوصله مطالبهگرانه؛ به اشتیاق عاقلانه برای توسعه و دموکراسی؛ به نفی خشونت و استقبال کردن از توافقهای مسالمتآمیز برای بهبودهای تدریجی؛ به درس گرفتن از بالاخص ۳۰ سال اخیر تجربه تاریخی ایران دعوت کنم.
شش. میدانم این حرفها برای خیلیها خوشایند نیست و برای من جز دردسر و گاه ناسزا نخواهد داشت، اما وجدان علمی و دغدغه ایران، مانع از این میشود که عافیتطلبی کنم و نگویم.
هفت. بیایید، کمک کنید، پشتیبان یک عقلانیت مستمر برای بهبودهای تدریجی، ولی رو به آینده و فزاینده، باشیم.
ظاهراً گفتن این عبارات آنقدر برای شهاب اسفندیاری و رفقا غیرقابل تحمل بود که طراحی کردند با سؤالی شخصی و اتهامزنی مانع بیان آن شوند. همهاش همین بود. ساده #برای_ایران، اما ظاهراً ترسناک.