«شرم» درگذشته حرا بود. پیشازاین اگر نامزد ریاستجمهوریِ ایالات متحده بودی و بر مبنای شواهد گسترده ادعا میشد که سوابق کاری را جعل کردهای تا رابطۀ جنسی با ستارۀ فیلمهای آنچنانی را درست پس از تولد فرزند همسرت پنهان کنی، حتماً از شرم سرت را پایین میگرفتی، از کارزار خارج میشدی و به گوشهای میخزیدی. حرای شرم را ترامپ بهکلی ریشهکن کرده است.
«توماس فریدمن»، تحلیلگر، روزنامهنگار و پژوهشگر سیاسی است. محور آثار و نوشتههای او جهانیشدن، تجارتخارجی، محیطزیست و بهویژه سیاستهای غرب آسیا و خاورمیانه است. مقالاتش بازتاب وسیعی در رسانههای جهان دارد و ۳ بار برندۀ «جایزۀ پلیتزر» شده است. او هفتهای دو بار برای نیویورکتایمز مطلب مینویسد.
به گزارش عصرایران، فریدمن در این مقاله به نقد مواضع ترامپ پرداخته و با بیانی استعاری از مخاطرات ترامپیسم سخن گفته است.
عقل سلیم به ما میگوید که محاکمۀ «دونالد ترامپ» درخصوص تلاش برای پرداخت حقالسکوت به ستارۀ فیلمهایِ آنچنانی در آستانۀ انتخابات ۲۰۱۶، کماهمیتترین پرونده علیه او باشد و گرچه از نظر سیاسی ممکن است درست باشد، اما این پرونده بیش از سایر موارد، نشان از روندی دارد که امروزه آمریکا را فراگرفته است و این پرسش را به ذهن متبادر میکند: «چه شد که جامعه لنگرگاهش را از دست داد؟»
طبیعت و محیطزیست پاسخ خوبی به این پرسش دارد. به خاطر دارم که حدود ۳۰ سال پیش به اتفاق همکارانِ وبسایتِ «کانورسیشن اینترنشنال» از جنگلهای اقیانوس اطلس در برزیل بازدید میکردم.
دوستانم اطلاعات جالبی دربارۀ عملکرد شگفتانگیز درختان حرا داشتند. این درختان غالباً زیر آب و در امتداد سواحل استوایی زندگی میکنند. «حرا» درختی از ردۀ گیاهی «مانگرو» است که معرف اکوسیستمی منحصربهفرد در مناطق استوایی است. حرا سموم و آلایندهها را با ریشههای انبوهش فیلتر میکند و در برابر امواج غولآسای طوفانها و سونامیها، پناهگاهی برای ماهیهای جوان میشود تا با خیال راحت رشد کنند. ریشههای انبوه و درهمتنیدۀ حرا مانع ورود شکارچیان بزرگ میشود و به حفظ خط ساحلی کمک میکند.
یکی از غمبارترین اتفاقاتی که برای آمریکا افتاد و در این سالها از نظر گذراندم، این بود که ما نیز رفتهرفته مانگرو (حرا) هایمان را از دست دادیم. این موجودات ارزشمند امروزه در معرض خطر هستند، اما این مخاطره فقط منحصر به طبیعت نیست. جامعۀ انسانی هم بسیاری از حراهای اجتماعی، هنجاری و سیاسی خود را از دست داده است و فاقد همۀ آن چیزهایی شده که روزگاری رفتارهای سمی را دور میکردند، افراطگرایی سیاسی را مهار میکردند و نهادهای معتمد برای رشد جوانان را روی کار میآوردند. ما اکنون فاقد حراهایی هستیم که روزگاری سبب انسجام جامعه میشد.
«شرم» درگذشته حرا بود. پیشازاین اگر نامزد ریاستجمهوریِ ایالات متحده بودی و بر مبنای شواهد گسترده ادعا میشد که سوابق کاری را جعل کردهای تا رابطۀ جنسی با ستارۀ فیلمهای آنچنانی را درست پس از تولد فرزند همسرت پنهان کنی، حتماً از شرم سرت را پایین میگرفتی، از کارزار خارج میشدی و به گوشهای میخزیدی. حرای شرم را ترامپ بهکلی ریشهکن کرده است.
«داو سیدمن»، نویسندۀ کتاب معروفِ «چگونه: «چگونهانجامدادن» همهچیز است» (برندۀ جایزۀ بهترین کتاب تجاری) میگوید: «مردم به این دلیل احساس شرمساری میکنند که به برخی هنجارها وفادارند و ازاینرو وقتی هنجارشکنی میکنند، گونههایشان گل میاندازد و سرشان را پایین میگیرند.» و ادامه میدهد: «حالا قدم به جهانِ بدون هنجار گذاشتهایم؛ جهانی که هنجارهای اجتماعی، نهادی و رهبری در آن رو به فرسایش است.»
بدیهی است افرادی که از چیزی ابایی ندارند و بیمحابا دست به هرکاری میزنند، در سیاست و تجارت نیز چنین میکنند. سیدمن میگوید: «اما این حالت تازگی دارد که میبینیم اینروزها خیلیها آشکارا و با مصونیتی بیحدوحصر چنین میکنند و ازاینرو ترامپ خیلی راحت میگوید: «اظهاراتم بینقص بود» و «اگر لازم باشد دوباره این کار را انجام میدهم». فارغازاینکه رئیسجمهور «ریچارد نیکسون» «کلاهبردار» بوده یا نه*، آنزمان این احساس را به مخاطب میداد که از قضاوت دیگران دربارۀ خود شرمگین است، حالآنکه ترامپ اینطور نیست و سرافرازانه از اقداماتش دفاع میکند.
اشاره به رسوایی واترگیت و مجموعه رخدادهایی دارد که در خلال سالهای ۱۹۷۲–۱۹۷۵ در هتلی به همین نام در واشینگتن رخ داد. این واقعه منجر به بالاگرفتنِ احتمال استیضاح و کنارهگیری ریچارد نیکسون (رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا) شد. استعفای نیکسون، روند استیضاح را متوقف کرد، اما به پیگیریهای قضایی پایان نداد. بعدها روشن شد که ماجرا پیچیدهتر بوده است. )
سیدمن میافزاید: هیچچیز برای دموکراسیِ پویا و جوامع سالم، مخربتر از این نیست که رهبران رسمی و مقتدر، بیاخلاقی پیشه کنند.
اگر فاقد رهبرانی باشیم که با کردار و رفتارشان از «هنجارها» ی ما محافظت کنند، «ارزشها» را گرامی بدارند و «نظم» را تأیید و تقویت کنند، کلمات روی کاغذ، اعم از منشور حقوقی، قانون اساسی یا اعلامیۀ استقلال هرگز ما را به انسجام نمیرسانند.
فقط این مورد را در پروندۀ دیگر ترامپ درخصوص «پنهانسازی اسناد طبقهبندیشدۀ مارالاگو» در نظر بگیرید. پس از آن که هیئتمنصفۀ فدرال در ماه مه سال ۲۰۲۲ ترامپ را احضار کرد تا اسناد محرمانه را از او تحویل بگیرد، در یادداشتهایی که یکی از وکلای او نوشته بود، از قول ترامپ نقل شده بود که: «آنها حق ورود ندارند… نمیخواهم کسی به پوشههایم نگاه کند… واقعاً این کار را نمیکنم… اگر ما اصلاً پاسخ ندهیم یا آنها را نادیده بگیریم چه اتفاقی میافتد؟ … بهتر نیست صرفاً به آنها بگوییم که اینجا چیزی نداریم؟»
بهتر برای که؟ هیچکس جز خودش. او به هیچکس اهمیت نمیدهد و اعتنایی به قانون ندارد. جان کلام همین است. ترامپ میخواهد حراهای اجتماعی و قانونی ما را نابود کند و جامعه را با اکوسیستمِ اخلاقیِ درهمشکستهای به حال خود واگذارد؛ زیرا او و افرادی مانند او در سیستمهای نابسامان و ازهمگسیخته به بهترین وجه رشد میکنند.