«دوقطبی اصلی انتخابات ۱۴۰۳ به همان زودهنگامی که خود انتخابات رسید، فرارسید: «دوقطبی جلیلی ـ لاریجانی». مشابه همان دوقطبی «جلیلی ـ روحانی» در انتخابات ۱۳۹۲ که حتی محمدباقر قالیباف و سایر کاندیداها هم ناچار شدند خود را ذیل آن تعریف کنند و در نتیجه به حاشیه روند.»
روزنامه هممیهن به موضوع شرکت لاریجانی در انتخابات پرداخت.
این روزنامه نوشت: لاریجانی و جلیلی هر دو، چهرههایی هستند که در تقسیمبندی کلان سیاسی در اردوگاه «اصولگرایان» تعریف میشوند؛ اما چه در گذشته و چه در حال، تفاوت و تمایز آنها بسیار بیش از اشتراکات آنها بوده است.
شاید تنها اشتراک لاریجانی و جلیلی را بتوان در این دانست که هر دو زمانی عهدهدار دبیری شورایعالی امنیتملی و مسئول تیم مذاکرهکننده هستهای ایران بودهاند. در واقع، شکاف و تعارض میان لاریجانی با رئیسجمهور وقت (محمود احمدینژاد) بود که به کنار رفتن او از شورایعالی امنیتملی انجامید و جلیلی جایگزین او شد.
اگر جلیلی برای رسیدن به جایگاه ریاستجمهوری به «دولت سایه» خود متکی است (دولتی متشکل از چهرههای امامصادقی که مناصب مختلف دولت رئیسی را قرق کرده بودند و بهاینمعنا، چندان هم در سایه نبود)، لاریجانی متکی به ملتی است که در این سه سال، خالصسازان هرچه میتوانستند کردند تا به سایه برود، به حاشیه برود، دستش از همهجا کوتاه شود و ناچار مملکت را برای آنان بگذارد و جان و مالاش را بردارد و برود. ازاینروست که در برابر شعار «دولت قوی» رئیسی در ۱۴۰۰، او در ۱۴۰۳ از «ملت قوی» و «دولت زمینهساز» میگوید؛ بسیار شبیه به دولت حداقلی لیبرالها که متکفل اصلی امور کشور را بخش خصوصی میداند و دولت را مسئول برقراری امنیت و ثبات برای فعالیت ملت.
درست برخلاف جلیلی که برای دولت، رسالت و مسئولیتی ایدئولوژیک قائل است و در نتیجه، نهفقط راهی بر روی بخش خصوصی و ملت نمیگشاید؛ بلکه با توجیهات ایدئولوژیک، هر راه و روزنی را بر دیگران میبندد و شاهراه منافع و منابع را بر روی وفاداران و حامیان میگشاید و از همین منظر، به ستایش تحریم میپردازد و حتی تلاشهای یار قدیمی خود، علی باقری را برای احیای برجام به بنبست میکشاند.
چنین است که دوقطبی اصلی انتخابات۱۴۰۳ به همان زودهنگامی که خود انتخابات رسید، فرا رسید: «دوقطبی جلیلی- لاریجانی». مشابه همان دوقطبی «جلیلی- روحانی» در انتخابات۱۳۹۲ که حتی محمدباقر قالیباف و سایر کاندیداها هم ناچار شدند خود را ذیل آن تعریف کنند و در نتیجه، به حاشیه روند. با این دوقطبی، احتمال آنکه انتخابات ۱۴۰۳ تکرار انتخابات ۱۳۹۲ باشد، از سایر سناریوها محتملتر است. مگر آنکه سایر بازیگران انتخابات، صحنه را به هم بزنند.
مثلاً محمود احمدینژاد که خود با رویای تکرار سومتیر ۱۳۸۴ در هشتم یا پانزدهمتیر ۱۴۰۳ میآید و در این مسیر (اگر به احتمال تقریباً صفر تاییدصلاحیت شود)، لاریجانی را در جایگاه هاشمیرفسنجانی نشاند و بر او و حامیاناش بتازد و اگر خود ردصلاحیت شد، با حمایت از چهره دیگری (مثلاً مهرداد بذرپاش) نقشهاش را عملی سازد.
یا آنکه اصلاحطلبان (چنانکه در بیانیه اخیر جبهه اصلاحات دیده میشود)، رویکرد هویتگرایانه را بر رویکرد ملی و دوگانه «اصلاحطلب/ اصولگرا» بر دوگانه «میانهروی/ تندروی» ارجح بدانند و به جای راه ۱۳۹۲ به بیراهه ۱۳۸۴ بازگردند؛ و یا آنکه شورای نگهبان همچون ۱۴۰۰ عمل کند و در همین ابتدای راه، لاریجانی را کنار گذارد. باید یک ماهی منتظر ماند و دید که کدام الگو تکرار میشود: ۱۳۸۴ یا ۱۳۹۲ یا ۱۴۰۰؟