«ایران و آمریکا از معدود بازیگران منطقه هستند که به دنبال کاهش تنش و جلوگیری از گسترش جنگ فلسطین هستند. وگرنه بقیه بازیگران سودشان در تداوم این تنش است؛ لذا میبینیم، عملا دو کشوری که دو سر طیف به حساب میآیند، به یک منفعت مشترک در کاهش تنش رسیدهاند و به طور قطع بخشی از مذاکرات مقطعی که در مکانیزم میز قرمز شکل میگیرد، جلوگیری از تنش در منطقه است.»
رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی درباره ادعای رسانه آکسیوس مبنی بر مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در عمان گفت: مذاکراتی که ایران و آمریکا عمدتا در سطح مقطعی در عمان انجام میدهند، همان مکانیزم میز قرمز است که از سال گذشته بین دو کشور شکل گرفته است.
به گزارش ایلنا، حشمتالله فلاحتپیشه رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی درباره ادعای رسانه آکسیوس مبنی بر مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در عمان گفت: مذاکراتی که ایران و آمریکا عمدتا در سطح مقطعی در عمان انجام میدهند، همان مکانیزم میز قرمز است که از سال گذشته بین دو کشور شکل گرفته است. به هرحال مکانیزم میز قرمز یک سازوکار برای جلوگیری از تشدید تنشها و ورود غیر ارادی از یک بحران به بحرانهای تازه بین ایران و آمریکا است.
بخشهایی از گفت و گوی فلاحت پیشه را در ادامه میخوانید:
به دلیل آنکه ایران و آمریکا نتوانستند در قالب احیای برجام تنشزدایی کنند، سیاست دو کشور در حال حاضر جلوگیری از افزایش تنش است. چون دو طرف در منطقهای حضور دارند که به شدت درگیر بحرانهای مختلفی بوده که حداقل متحدان دو طرف را در مقابل هم قرار داده است. لذا به صورت اضطراری، مذاکراتی را با هم انجام میدهند.
طبیعتا در این مذاکرات، اصل اساسی جلوگیری از تنش است. ضمن اینکه دو طرف امتیازات متقابلی به هم میدهند. به عنوان مثال ایران تا حد زیادی فتیله اقدامات نظامی علیه پایگاههای آمریکایی در منطقه تحت عنوان اقدامات گروههای نیابتی را کاهش داد و کمک به کاهش عملیاتها کرد. طرف مقابل یعنی آمریکا هم نسبت به فروش نفت ایران و البتهعدم انسداد بخشی از منابع مالی ایران به ویژه در کشورهای منطقه مثل عراق چراغسبز نشان داده است.
دو طرف به این مذاکرات نیاز دارند. در درجه اول، این مذاکرات به نفع آمریکا است، چون بایدن سعی میکند نقطه قوت خودش که آن هم نقطه قوت اقتصادی بوده را در انتخابات مقابل ترامپ بزرگ کند. در حال حاضر هم برنامههای اقتصادی بایدن پاسخ مناسبی گرفته ولی ترامپ سعی میکند نقاط ضعف سیاست خارجی بایدن را بزرگ کرده و به محل رقابت تزریق کند. به همین دلیل بایدن سعی میکند با کاهش تنش با ایران، امتیاز یا نقطه ضعف تازهای در اختیار ترامپ قرار ندهد؛ به همین دلیل این مذاکرات کوتاهمدت و مخفی نیست.
ایران و آمریکا از معدود بازیگران منطقه هستند که به دنبال کاهش تنش و جلوگیری از گسترش جنگ فلسطین هستند. وگرنه بقیه بازیگران سودشان در تداوم این تنش است. لذا میبینیم، عملا دو کشوری که دو سر طیف به حساب میآیند، به یک منفعت مشترک در کاهش تنش رسیدهاند و به طور قطع بخشی از مذاکرات مقطعی که در مکانیزم میز قرمز شکل میگیرد، جلوگیری از تنش در منطقه است. طبیعتا این موضوع به یک راهحل پایدار منتهی نمیشود.
معتقدم که بسیاری از بازیگران در موضوع فلسطین، منافع خودشان را دنبال میکنند و مردم فلسطین در این منفعتجویی هیچ جایگاهی ندارند.
این مردم به حدی قربانی جنگ هستند که زمانی که یک شایعه مبنیبر آتشبس مطرح شد، مردم غزه این موضوع را جشن گرفتند. این واقعیت بحران غزه است نه آن ادعاهایی که بازیگران دیگر مطرح میکنند.
یعنی مردم غزه به حدی از جنگ خسته شدند که حتی با شایعه آتشبس هم جشن میگیرند. اما متأسفانه منافع بسیاری از کشورها در تداوم جنگ با فلسطین است و نتانیاهو در رأس کسانی است که نیازمند یک جنگ بیپایان است.
بهرغم آنکه شاید برخیها از این موضع من گلایه کنند، من معتقدم اگر یک خواست جدی برای پایان جنگ فلسطین وجود داشته باشد، این موضوع فقط در یک کنگره بینالمللی تحقق پیدا میکند.
کنگرهای که همه حتی ایران، گروههای مقاومت به همراه همه بازیگرانی که صاحبنقش هستند، حاضر باشند. یعنی کنگرههایی که به جنگهای جهانی اول و دوم پایان داد، چنین کنگرهای میتواند عملا به این جنگ طاقتفرسا پایان بدهد.
اما تا زمانی که این شرایط شگل نگیرد فلسطین عرصه تعارض منافع خواهد بود و در مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا هم تنها چیزی که عاید میشود، جلوگیری از گسترش بحران است، وگرنه به هیچوجه ابتکاری برای پایان بحران جنگ فلسطین شکل نخواهد گرفت.
دولت مدعی بود که اقتصاد کشور را به مسائل خارجی مثل برجام و گفتوگو با آمریکا ربط نمیدهد. معتقدم عوامل مختلفی در موضوعی مثل قیمت دلار نقش دارند و شاید مهترین عامل تأثیرگذار در قیمت دلار، خود دولت است. یعنی دولتها به عنوان یک ابربازیگر، در بازار دلار حضور دارند و همواره از ابزار قیمت دلار بیشترین بهره را بردهاند
.به عنوان مثال در ماه آخر سال گذشته یعنی اسفند ماه، این موضوع مطرح بود که در بودجه امسال حدود ۶۰۰هزار میلیارد تومان کسری وجود دارد. ما دیدیم از همان زمانی که موضوع کسری بودجه مطرح بود، افزایش روزانه قیمت دلار هم شکل گرفت و به شکلی در قالب نوعی بیاخلاقی اقتصادی، حتی برخی از محافل نزدیک به دولت، احتمال رسیدن هر دلار به ۱۰۰ هزار تومان را مطرح کردند.
همین موضوع باعث شد که بخشی از مردم به بازار دلار حملهور شوند و دلار گرانقیمت را خریداری کنند.
هرچه مردم دلار گرانقیمت خریداری کردند، به سود دولت تمام شد. چون بزرگترین خزانه دلار در اختیار دولت است و الان که بخش عمدهای از کسری بودجه دولت از محل ضرر خریداران دلار جبران شد، میبینیم که لایههای مختلف حباب دلار در حال ترکیدن است و دلار به قیمت پایینتری سقوط میکند.
این موضوع شبیه به کاری بود که چندی پیش در موضوع بورس هم شکل گرفت. یعنی وقتی که تبلیغات گستردهای برای حضور مردم شکل گرفت، وقتی که مردم خریدار سهام شدند، یکباره با کاهش شدید قیمت سهام خودشان مواجه شدند. متأسفانه دولتها در قبال روابط اقتصادی با مردم بیاخلاقی اقتصادی را در پیش میگیرند.