تاریخ اسلام خسته از شمشیرهای خونریز اموی میانگاشت بتواند در تحولی تاریخی تحت لوای بنی عباس روزگاری آسوده از چکاچک شمشیرها و تیغ سنان در مسیر پاک شریعت پیش رود. ولایت، اما همچنان عابر غریب کوچههای مدینه مثنوی شهادت را از محراب کوفه تا کویر تفتیده کربلا میسرود.
سعید نیاکوثری؛ خلافت بنی عباس که با قیام سیاه جامگان سومین دوره خلافت را پس از پیامبر اسلام و خلفای اموی بر صفحه تاریخ نقش میزد اگر برآمده از خاندان عباس بن عبدالمطلب بود با تغییر در مرکزیت خلافت و انتقال آن از کوفه به بغداد ابتدا با گزینش وزیرانی از سرزمینایران و الهام گرفتناز شیوه حکمرانی سرزمین فارس پیشرفتهایی نمودند، اما زودهنگامتر از تصور جهالت توام با عصبیت شمشیر از نیام برکشید و باز فتنه خونریز فلک سرزمینهای اسلامی را به آشوب کشید و راه بر قافله رسالت تنگتر نمود.
رسالتی که از مکتب ولایت چراغ هدایت میافروخت گاه در حلقه دانش باقرالعلوم و گاه در مکتب فقه جعفری و اکنون روزگار امامت امام موسی کاظم در سرخی شفق خورشید حیاتش باز بوی عطر شهادت کوچه هارا غرق غربت ولایت مینمود و اینک چشمها دوخته به سپهر امامت و روشن از *ولایت هشتمین پرچمدار* ... قلم تقدیر، اما مقدر بر آن تا خورشید ولایت امام رضا از مرزهای باختر بر خاوران ایران طالع شود و اینگونه بود که سرزمین ایران فرش راه قدمهای امامت شد. روزگار خلافت مامون و قدرت قبضه شده در تیغ و سنان.
زنجیرهای اسارت در پای یاران ولایت تا به جبر حاکمیت امام رضا (ع) را به مرکز خلافت کشانند، اما مناظرات پیش از آنکه تحکیم کننده قدرت حاکمیت باشد روشن کننده سکه قلب شان بود و مهر باطلی بر ادعایشان و اینگونه بود که شمشیر تشنه خون بنی عباس دوستداران ولایت را به خاک و خون کشید و با سعایت مامون قدمهای شتابان سید میر احمد را در میانه راه رسیدن و خدمت به برادر از وصال بازماند و پیش هنگامتر از درک دیدار برادر به دیدار حق نائل آمد تا شیراز که به وسعت تاریخش جغرافیای علم و خرد و حکمت بود معطر از شمیم ولایت شود و بر تارک تاریخش ستاره سیادت شریعت بدرخشد.
حرممطهر شاهچراغ آرامگاه دو فرزند امام موسی کاظم است احمد و محمد است. بارگاه معنوی که دلدادگان دوست و شیفتگان ولایت را به خویش میخواند و در کنار جلوههای معنوی. زیباییهای معماری آن چشم نواز است بنای عمارت مسجد و آرامگاه شاهچراغ به روزگار اتابکان در فارس و سده ششم هجری باز میگردد و کاشی کاریهای صحن حرم از جلوههای معماری آن به شمار میرود. اگرچه آخرین مرمت و تغییرات این بنا به ابتدای دهه چهل خودشیدی بازمی گردد و کاشیهای فعلی آن آثاری از استاد عیسی بهادری است، اما از بدو تاسیس بنا تا کنون در دورههای مختلف به همت دوستداران ولایت بارها مرمت شده است از جمله در ۷۴۵ هجری قمری به اهتمام خاتون مادر ابواسحاق اینجو بارگاه مرمت گردید و گنبدی زیبا بر آن ساختند و در کنارش مدرسه دینی بنا نمودند پس از دو قرن در روزگار صفوی دیگر بار همت معماران و حسن آفرینش هنرمندان دست مرمت بر صفحه بنا کشیده شد و به دستور شاه اسماعیل صفوی تغییراتی در بنا حاصل شد، اما هشتاد و پنج سال پس از آن زلزله ویرانگری نیمی از گنبد عمارت آرامگاه را فرو ریخت تا خاندان افشاری نیز افتخاری بر مرمت بنا یابند و بر وسعت آن بیفزایند.
نادر شاه افشار پس از غلبه بر افغانها دست سخاوت بر ابادی عمارت گشود و به شیوهای نیکو بر تحکیم بنا و افزایش جلوههای فزود، اما دیگر بار دست طغیانگر طبیعت بنای معمور را بر تل ویرانه نشاند و حال نوبت به معماران روزگار قجری بود تا بنا را از نو بسازند و به جای سنگ و ساروج از سنگ و آجر بنا را ساختند.
این بنا بیش از هر بنای دیگر تاریخی در ایران بازسازی شده است آینه کاریهای داخل صحن و کاشی کاریهای گنبد فیروزهای بنا اگرچه نزد فرهنگ اسلامی ایران نمودی از جلوههای ملکوت است، اما پیش چشم گردشگران جلوهای شکوهمند از معماری ایرانی با طرحهای اسلیمی و کتیبههایی به زبان فارسی و عربی...
شاهچراغ هر روز میزبان دلهای خستهای که از کوچههای ملال زندگی دل به صفای حریم یار میدهند تا جان را به ضیافت جانان و دل را به آرامش کوی دلدار سپارند. این حرم، اما یادگار لالههای پرپر شده ایست که دست پلید تکفیریها به خاک و خون کشیدشان، اما سروهای سبز ولایت از خاکشان رویید تا رسالت تاریخ تشیع از غبار نسیان ایمن ماند و معطر به شمیم شهادت در میقاتی که با مهدی موعود خواهیم داشت بر شانه سبز ولایتش نشان افتخار نسلی که مقدمه ظهور را مهیا مینماید.