طبقه متوسط یا همان توده اجتماعی که بدنه اصلی مهاجران ناموفق را تشکیل میدهند در مسیر مهاجرت با سختی زیادی مواجه میشوند. آنها کسانی هستند که در خارج از کشور سرمایهگذاریهای مالی و فکری کردهاند و همین گروه هستند که دچار خسران مضاعف میشوند و بازگشتشان بسیار دردناکتر خواهد بود.
«شیرین» ۱۰ سال پیش ازدواج کرد و به همسرش در مونترال ملحق شد. دو فرزند دارد و میگوید هنوز نتوانسته به این کشور احساس تعلق کند. در فکر بازگشت است، اما شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران، مسیر برگشت را سخت کرده. آنها به فکر مهاجرت به کشور دوماند؛ شاید امارات. آنها که از مهاجرتشان به کانادا ناراضیاند در ماههای گذشته درباره شرایط سخت اقتصادی در این کشور نوشتهاند.
به گزارش هم میهن، «نیلوفر» هشتسال در تورنتو زندگی کرد و بعد به ایران بازگشت. البته به گفته او، هدف آنها از زندگی در کانادا، کسب تجربه بود و مسائل مالی آنها را به کشور بازنگرداند. او حالا دو ماه است که برای کارهای اداری به تورنتو رفته و میگوید که هزینههای زندگی بسیار بالاست و در همه جای شهرهای این کشور نمیشود زندگی کرد. هوا بسیار سرد و آزاردهنده است. کسی که قصد ادامهتحصیل در رشته پزشکی دارد، باید آزمونهای سختی بدهد که سختیاش، خیلیها را پشیمان میکند.
او میگوید که خیلیها این کشور را بهعنوان سکوی پرتاب انتخاب میکنند: «افراد زیادی به واشنگتن دیسی مهاجرت میکنند، در برخی مناطق واشنگتن، زندگی ارزانتر از تورنتوست و کیفیت زندگی هم بالاتر است.» بااینهمه میگوید که شرایط اجتماعی در ایران، خیلیها را برای بازگشت مردد کرده است: «گروهی از آنجا رانده و از اینجا مانده شدهاند.»
«مثیم» چهارسال است که به تورنتو مهاجرت کرده و در زمینه نرمافزار فعالیت میکند. او میگوید، بیشتر مهاجرانی که به کانادا میآیند بهعنوان کارگر فصلی مشغول به کار میشوند، یا در کارهای عمومی مثل انبارداری، صندوقداری و... فعال میشوند. این موضوع هم شامل تمام مهاجران میشود نه فقط ایرانیان. به گفته او، بخش بزرگی از جامعه مهاجران را دانشجویان تشکیل میدهند و درصد کمی هم پناهنده هستند.
البته خیلیها به بهانه تحصیل میآیند و قصدشان مهاجرت است. او هم از میان مهاجران، نارضایتیهایی شنیده و میگوید که اغلب آنها در ایران وضعیت مالی خوبی داشتهاند و شرایط زندگی در این کشور برایشان سخت است. حالا هم بیشترین مشکلی که مهاجران و حتی خود اهالی این کشور دارند، مسائل مالی است: «خیلیها از پس زندگی در تورنتو و ونکوور برنمیآیند. این دو شهر، مقصد اصلی مهاجران است، اغلب مهاجران ایرانی میخواهند در مرکز شهر زندگی کنند که البته هزینه مسکن در مرکز شهر بسیار بالاست، درحالیکه در برخی ایالتهای آمریکا، مسکن ارزانتر است و افراد بهدلیل مالیات کمتر، درآمد بیشتری هم دارند. بههمیندلیل بخشی تمایل دارند که به آمریکا مهاجرت کنند.»
«حسین» هم به گفته خودش، نیوکامر یا تازهوارد است. او همراه همسر و فرزند خردسالش یکسال پیش راهی اُتاوای کانادا شد. او میگوید که هنوز زود است درباره تجربه زندگی در کانادا بگوید، اما تاکید میکند، افرادی که بهدلیل شرایط اقتصادی مهاجرت کردهاند با وضعیت سختتری مواجه میشوند، اما او برای زندگی در کشور آزاد و توسعهیافته، راه سخت مهاجرت را انتخاب کرده: «در همین یکسال اخیر، پزشکی که نتوانسته بود آزمونهای سخت را در این کشور بگذراند به ایران بازگشت و دومی بهدلیل شرایط خوب اقتصادی که در ایران برایشان فراهم شد، کانادا را ترک کرد.»
به گفته او، رایجترین دلیل مهاجرت ایرانیان به کانادا، مسئله اقتصادی است: «مهاجران ایرانی انتظار دارند در این کشور، در همان تخصصی که در ایران داشتند مشغول به کار شوند درحالیکه این اتفاق نمیافتد. مصاحبههای کاری شرایط سختی دارد، زبان انگلیسی هم مسئله مهم دیگری است. همچنین برای مهاجرت افراد باید انگیزههای مهمی داشته باشند.
یکی از دلایل مهم برگشت مهاجران به ایران، تصور نادرست آنها از مهاجرت است. آنها پس از مهاجرت با شوک اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مواجه میشوند. بههرحال کانادا پس از کرونا لطمه اقتصادی بزرگی دید، برای مدت زیادی صدور ویزا معلق ماند و کانادا نیاز به نیروی کار پیدا کرد. البته در سالهای اخیر این کشور دو موج مهاجرتی مهم داشت؛ یکی از سوی افغانها پس از طالبان و دوم پس از جنگ اوکراین.» البته او معتقد است، بخشی از اطلاعاتی که از سوی کاربران در فضای مجازی منتشر میشود، نادرست است و نمیتوان صرفاً براساس آنها برداشت درستی از واقعیت داشت.
شیرین همچنان به دنبال مهاجرت دوم است. او میگوید با اینکه رفتنش به مونترال از طریق ازدواج بوده و بسیار راحت و آسان شهروند این کشور شده، اما هیچوقت نتوانسته خودش را متعلق به آن کشور بداند: «۱۰سال است اینجا زندگی میکنم، اما خودم را متعلق به اینجا نمیدانم. به نظرم کانادا کشور پیشرفتهای نیست، سیستم پزشکی ضعیفی دارد، بعد از پاندمی کرونا هم تورم بسیار بالایی را تجربه کرد. آنهایی که تازه به این کشور مهاجرت کردهاند، سردرگماند. آنها نمیدانند چطور باید کار پیدا کنند.»
یکی از دوستان او ۵-۴ماه بیشتر نتوانست در مونترال دوام بیاورد و بعد از تحمل سختیهای مهاجرت، دوباره به ایران بازگشت. او با ویزای توریستی به کانادا رفته بود و قرار بود ویزای توریستیاش را به کاری تبدیل کند. اما آنقدر مسیر برایش سخت بود که بازگشت: «یکی از دلایل مهاجرت فراوان به این کشور، سیاستهای جمعیتی مهاجرپذیری است. درحالیکه مهاجران ایرانی نمیتوانند خودشان را با این کشور سازگار کنند. وقتی شرایط را سخت میبینند، تصمیم به برگشت میگیرند. حتی همسرم که در این کشور بزرگ شده، تمایل به ادامه زندگی در کانادا ندارد. حالا هم به دنبال کشور دیگری برای مهاجرت هستیم؛ شاید یکی از کشورهای عربی در نزدیکی ایران که هم از نظر فرهنگی نزدیک به ما باشد، هم پیشرفته باشد و هم نزدیک به ایران.»
بااینهمه او میگوید که شرایط زندگی افراد در ایران تعیینکننده وضعیت آنها در این کشور است. اگر در ایران شرایط سختی داشته باشند، قطعاً از زندگی در کانادا راضی هستند، اما آنها که در ایران شرایط خوبی داشتند، قطعاً زندگی برایشان در این کشور سخت میشود.
گروهی از مهاجران ناراضی در فضای مجازی، فعالند. همه آنها بر شرایط سخت اقتصادی در کانادا تاکید میکنند: «حقیقت تلخ اینکه، کانادا کشور بسیار گرانی است و اقتصادش بیمار. درآمد و هزینهها با هم همخوانی ندارد.»
برخی صحبت از مهاجرت دوم میزنند. برخی به امارات فکر میکنند. آسیاییها چشمشان به کره است، مابقی هم دنبال آمریکا هستند. اغلبشان کار تخصصی میکنند، شاغلاند و میزان درآمدشان هم خیلی پایین نیست، یعنی جزو طبقه متوسط هستند، اما میگویند که مالیات زیاد، وضعیت نامناسب خدمات، وضعیت درمانی، کاهش میزان امنیت، گرانی مسکن و مدرسه آنها را به فکر مهاجرت دوم انداخته است. دولت کانادا از یک مارس ۲۰۲۳ یعنی دهم اسفندماه ۱۴۰۱، راه را برای مهاجرت ایرانیان هموار کرد. براساس سیاست مهاجرتی این کشور که تا ۲۸ فوریه ۲۰۲۵ یعنی دهم اسفندماه ۱۴۰۳ اعتبار دارد، ایرانیان میتوانند وضعیت اقامت کاری، تحصیلی یا توریستی خودشان را تمدید کنند و بهصورت رایگان وضعیت اقامت خود را تغییر دهند، مثلاً ویزای توریستی را به ویزای کاری تبدیل کنند. بعد از این سیاست مهاجرتی بود که درخواستکنندگان ویزا، برای ارائه مدارکشان به سفارت کانادا مراجعه کردند؛ آنکارا، استانبول، ایروان، دوبی، ابوظبی و... از دو سال پیش، مقصد ایرانیان شد تا راه جدیدی برای خروج از ایران پیدا کنند.
رامین یکی از افرادی است که پاییز سال گذشته برای ارائه مدارکش به استانبول رفت و میگوید که ۸۰ درصد مسافران ایرانی هواپیما، برای انگشتنگاری به سفارت کانادا آمده بودند. او میگوید که بهگفته راهنمای سفرشان، در هفته حدود ۱۵۰۰ نفر برای انگشتنگاری به سفارت کانادا در ترکیه میآیند. خانوادههای پنج نفره، زوجها، خواهر و برادر، مادر و دختر و... در صف انتظار بودند: «وقتی به سفارت رسیدم، بیشتر از ۵۰۰ نفر جلوی آن ایستاده بودند. بیشتر هم ۲۰ تا ۴۰ ساله بودند. زنان و مردان سالخورده هم در میانشان دیده میشدند. بعضی قبلاً در اروپا زندگی کرده و به ایران بازگشته بودند و حالا دوباره قصد مهاجرت داشتند؛ آنهم بعد از ۱۲-۱۰ سال از بازگشتشان به ایران.»
او میگوید که بیشتر از ۹۰ درصد آنها برای خروج از ایران و رهاشدن از وضعیت اجتماعی و اقتصادی آمده بودند.
آغاز و افزایش موج مهاجرت از کانادا را رسانههای معتبر جهانی هم در گزارشهایشان تایید کردهاند. همین دو ماه پیش بود که خبرگزاری رویترز در اسفندماه به موضوع مهاجرت معکوس از کانادا پرداخت. در این گزارش تاکید شده بود که افزایش هزینه زندگی موجب مهاجرت معکوس از کانادا شده است و فقط در ششماه نخست سال ۲۰۲۳ نزدیک به ۴۲ هزار مهاجر کانادا را ترک کردهاند؛ براساس آمار رسمی این عدد در ۱۲ ماه سال ۲۰۲۲ معادل ۹۳ هزار و ۸۱۸ نفر بود و سال ۲۰۲۱، ۸۵۹۲۷ مهاجر کانادا را ترک کردند.
دلیل اصلی مهاجرت معکوس از کانادا، مسائل اقتصادی و بالا بودن هزینههای زندگی در این کشور است؛ موضوعی که روزنامه فایننشال پست کانادا هم در گزارشی در اسفندماه ۱۴۰۲ آن را تایید کرده است. در این گزارش، نتایج نظرسنجی مؤسسه لجر مارکتینگ آمده که نشان میدهد بیش از ۸۰ درصد از مهاجران جدید به کانادا که طی یکدهه گذشته به این کشور مهاجرت کردهاند، معتقدند کانادا کشوری بسیار گران برای زندگی است.
مؤسسه لجر مارکتینگ با ۲۱۰۰ مهاجر تازه وارد به کانادا مصاحبه کرده که اندکی بیش از نیمی از آنها گفتهاند، کانادا «بهشکل قابلتوجهی گرانتر» و ۳۵ درصد هم گفتهاند که کانادا «تا حدودی گرانتر» از آن چیزی است که انتظار داشتند. براساس نتایج این نظرسنجی موضوع «هزینههای زندگی، تورم و بهره بانکی»، مهمترین نگرانی بین مهاجران جدید است. ۲۹ درصد از پاسخدهندگان، این موضوع را اصلیترین نگرانی خود عنوان کردهاند.
بعد از مسئله هزینههای زندگی، «شغل و وضعیت اقتصادی» و «توانایی تهیه مسکن» بهترتیب با ۱۹ و ۱۵ درصد در ردههای بعدی نگرانیهای اصلی مهاجران تازهوارد قرار دارد. برآورد لجر مارکتینگ نشان میدهد که برای یک مهاجر جدید بهصورت متوسط دستکم ۲۰ ماه زمان لازم است که بتواند روی پای خود بایستد و بتواند هزینههای زندگی شامل مسکن، غذا، سلامت و حملونقل را بدون کمک تامین کند.
به نظر میرسد دلزدگی مهاجران برای ماندن در کانادا در سالهای اخیر هم موجب شده که این کشور سیاستهای مهاجرتی بیشتری را برای جذب مهاجران در نظر بگیرد. گزارش بیبیسی جهانی در پاییز ۱۴۰۱نشان میدهد که طی سالهای گذشته کشور کانادا تلاش کرده تا مهاجران مقیم بیشتری را به خاک خود جذب کند؛ این افراد مهاجرانیاند که به این کشور سفر میکنند و هرچند شهروند کانادا نیستند، اما حق اقامت مادامالعمر را در این کشور دارند.
دلیل سیاست مهاجرتی کانادا این است که این کشور میخواهد با استفاده از مهاجران، به رشد جمعیت و اقتصاد خود کمک کند. سال ۲۰۲۱ رکورد ورود مهاجران به کانادا شکست، بهطوریکه در یکسال، این تعداد به ۴۰۵ هزار نفر رسید که در تاریخ این کشور بیسابقه بود. انگیزه کانادا کاملاً روشن است، مانند بسیاری از کشورهای غربی، جمعیت کانادا بهشدت سالخورده است و نرخ رشد جمعیت بسیار پایین. بههمیندلیل اگر کانادا میخواهد اقتصاد کوچک نداشته باشد، باید اقدام به جذب مهاجر کند.
براساس آمار دولت کانادا، رشد جمعیت شاغل در این کشور کاملاً با مهاجرت اتفاق میافتد. دو سال پیش پیشبینی میشد که تا سال ۲۰۳۲ کل رشد جمعیت هم بر اثر مهاجرت اتفاق بیفتد. پاییز ۱۴۰۱ دولت کانادا اعلام کرد که قصد دارد تا سال ۲۰۲۵ سالانه ۵۰۰ هزار مهاجر جدید جذب کند. هرچند این سیاست، مورد اعتراض شهروندان کانادایی است. آنها میگویند که ورود این میزان مهاجر، هزینههای زندگی بهویژه قیمت مسکن را افزایش میدهد.
بهرام صلواتی، پژوهشگر حوزه مهاجرت و رئیس رصدخانه مهاجرت ایران که حالا تعطیل شده است، توضیحاتی درباره مهاجرانی که نمیتوانند با جامعه کشور میزبان ادغام شوند، میدهد.
او میگوید که جامعه مهاجر ایرانی خارج از کشور بهویژه در کانادا بسیار پراکنده و غیرسازمانیافته است، هیچ نهادی روی این موضوع کار نکرده، درحالیکه کشور با حجم زیادی از مهاجران بازگشتهای مواجه خواهد شد که آمادگی برای اینکار نداشتهاند.
صلواتی میگوید که کشور کانادا، پس از پاندمی کرونا، برنامههای جدی برای جبران عقبماندگی مهاجرتیاش، در نظر گرفت و پس از آن بود که سیاستهایی دراینزمینه وضع کرد؛ درحالیکه چندروز پیش در یک کنفرانس جهانی، پژوهشگران مهاجرتی در حال بررسی این موضوع بودند که تغییرات بنیادی در سیستم مهاجرتی این کشور ایجاد کنند.
تابستان سال گذشته بود که پس از یک دوره ممنوعیت فعالیت رصدخانه مهاجرت، دستور تخلیه ساختمان آن که در دانشگاه شهیدبهشتی قرار گرفته بود، آمد و بدینترتیب سازوکارهای مطالعاتی درباره وضعیت مهاجرت ایرانیان تعطیل شد. پیشازآن سالنامه مهاجرتی ایران منتشر شده بود و آمارهایی که طی آن اعلام شد، با واکنشهای زیادی از سوی مسئولان دولتی همراه شد.
بعد از اینکه مسئولان این سازمان را به سیاهنمایی متهم کردند، بهتدریج فعالیتها محدود شد و درنهایت رصدخانه را تعطیل کردند. حالا صلواتی میگوید که بعد از تعطیلی رصدخانه، مرجع مطالعاتی درباره بازگشت مهاجران ایرانی به کشور یا مهاجرت به کشور دیگر، وجود ندارد.
به گفته او، مهاجرت بهعنوان یکی از شاخصهای عمده عملکرد حکمرانی تبدیل شده است و هرچقدر در ارتباط با آمارهای آن نور تابیده شود، ضعفهای سیستم هم بیشتر مشخص میشود: «زمانیکه پدیده مهاجرت بهصورت سیاه و سفید دیده میشود و آنطور که دلخواه مسئولان است، از آن برداشت میشود، مردم از دانش یا آگاهی عمومی بیبهره میشوند، درنتیجه خودشان برای رهایی از وضعیت موجود اقدام میکنند. بههمیندلیل است که از روی ناآگاهی اقدام به مهاجرتهای اجباری، بیبرنامه و ناآگاهانه میکنند که پیامدهای ناگواری هم برایشان دارد.»
بهگفته او، با تعطیلی فعالیتهای پژوهشی در این حوزه، دیگر شواهدی آماری هم تولید نمیشود، اگر هم تولید شود اجازه انتشار ندارد و بههمیندلیل است که اثرات اجتماعی مهاجرت که دامنهدار هم است، ادامه پیدا میکند: «ما در نشستهایی که قبلاً برگزار میکردیم، به این نتیجه رسیدیم که با پدیده مهاجرت اجتماعی و تودهوار روبهرو هستیم، یعنی تودههای اجتماعی در حال مهاجرتند، گستردگی مهاجرت اثرات و پیامدهای آنی دارد که یکی از آنها این است که افراد به هر طریق و از هر راه و کانالی سعی میکنند از کشور خارج شوند.»
او میگوید که در دوره پسامهاجرت باید بررسی شود که افراد پس از خروج از کشور، با چه اتفاقاتی مواجه میشوند؛ اولین نکته این است که بدنه اجتماعی و طبقه متوسط که بخش عمده مهاجران فعلی کشور را شکل میدهند، از طریق کانالهای مختلف پناهجویی، کاری، تحصیلی، سرمایهگذاری و خانوادگی اقدام به خروج از کشور میکنند. بههمیندلیل است که طبقهاجتماعی متوسط، هر روز نحیفتر میشود.
به گفته صلواتی، مهاجران طبقه متوسط که سالها با کدهای فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی مخصوص به کشورشان بزرگ شدهاند، وقتی وارد کشور دیگری میشوند، باید بهسرعت خودشان را با آن کشور منطبق کنند تا بتوانند پیوستگی را در سریعترین زمان ممکن سپری کنند، زمانیکه این اتفاق نمیافتد مهاجران با مشکلات زیادی مواجه میشوند.
این پژوهشگر در ادامه صحبتهایش به ماجرای مهاجرت به کانادا اشاره میکند. به گفته او، یکی از علتهای اقبال زیاد به مهاجرت به کانادا، ایجاد کلونی از مهاجران یک کشور است: «در آمریکای شمالی درحالحاضر کانادا جایگزین آمریکا شده است. پس از سیاستهای دوره ترامپ که هنوز هم اثرات آن وجود دارد و احتمالاً در صورت بازگشت ترامپ بار دیگر این سیاستهای مهاجرتی تشدید میشود، کانادا تبدیل به محل جدیدی از مهاجرت شد و مهاجران به این کشور سوق پیدا کردند.»
صلواتی تاکید میکند که سیستم مهاجرپذیری کانادا، امتیازی است، یعنی افراد براساس شاخصهای مختلف مهارتی، تحصیلی، زبانی و... سنجیده میشوند و به آنها امتیاز یا رتبه داده میشود و برهمیناساس هم امکان ورود به خاک کشور کانادا برایشان فراهم میشود. اما مسئله اصلی این است که کسانی میتوانند در کشور کانادا ادغام شوند که بتوانند یک موقعیت شغلی یا منبع درآمدی خوبی را در این کشور شکل بدهند. یکی از تبعات افزایش یا کاهش سن مهاجرت این است که ضریب آمادگی ادغام افراد در کشور میزبان کاهش مییابد.
این پژوهشگر حوزه مهاجرت معتقد است که ایدهآلترین سن برای مهاجرت، ۲۵ تا ۳۵ سالگی است، یعنی افراد در این دوره انعطافپذیری و ضریب آمادگی ادغام بالایی دارند. هرچقدر سن پایینتر یا بالاتر از این دوره باشد، این ادغام سختتر و محدودتر خواهند بود؛ بیشتر افرادی هم که با مشکلات پس از مهاجرت مواجه میشوند اغلب از این دوره سنی، بالاتر یا پایینتر هستند.
صلواتی به آخرین تحلیل مهاجرتی که در بخش مجازی رصدخانه مهاجرت منتشر شد اشاره میکند و میگوید که این تحلیل نشان میداد، ایرانیان آنقدر از بازار کار جهانی دور افتادهاند و آنقدر مهارتها و سیستم آموزشی مهارتیشان از این بازار فاصله دارد که وقتی وارد خاک کشور میزبان میشوند، دچار سختیهای زیادی میشوند. نمونه اولیه آن مسئله زبان است و فرد برای سوئیچکردن به زبان دوم، با مشکلات زیادی مواجه میشود.
صلواتی، نکته دیگری را موردتوجه قرار میدهد. به گفته او، افراد تحتتأثیر فشارهای اقتصادی و اجتماعی، مسئله آمادگی برای ادغام در کشور میزبان را نادیده میگیرند و تنها هدفشان فرار یا رهاشدن از شرایطی است که در آن قرار دارند. بههمیندلیل به این نکته هم کمتر توجه میکنند که بعد از مهاجرت ممکن است با چه مسائلی روبهرو شوند: «متاسفانه مؤسسههای مهاجرتی، مسئله آمادگی با حقایق مهاجرتی را برای افراد فراهم نمیکنند. از همه اینها گذشته، مطالعه و پژوهش درباره جامعه ایرانیان مهاجر خارج از کشور، بسیار محدود است، درحالیکه درباره مهاجران دیگر ازجمله مهاجران چینی و هندی اطلاعات بیشتری در دسترس است.»
او ادامه میدهد: «جامعه مهاجران چینی در آمریکای شمالی کسبوکارهای خودشان را شکل دادهاند، بهطوریکه سازوکاری در نظر گرفته شده تا ادغام این مهاجران در کشور جدید آسان شود، درحالیکه ما فقر ظرفیت ادغامپذیری در جامعه ایرانیان خارج از کشور بهویژه در کانادا داریم. بههمیندلیل است که مهاجران ایرانی در کانادا تلاش میکنند تا فعالیتی خارج از تخصص و مهارتهای خود به دست آورند. ما متخصصانی در این کشور داریم که در سوپرمارکتها مشغول به کارند. حتی کارآفرینان ایرانی هم در کانادا بهصورت محدود فعالیت میکنند و درنهایت از نیروی کار ارزان با قراردادهای موقت، استفاده میکنند.»
اینکه برخی از مهاجران ایرانی در کانادا در فکر بازگشت هستند یا به کشور بازگشتهاند، موضوع دیگری است که این پژوهشگر به آن اشاره میکند: «گروهی از مهاجران، تحتتأثیر فشارهای اقتصادی ممکن است راه برگشت را در پیش گیرند، گاهی مشاهده میشود که برخی از مقامات در کشور، از بازگشت این افراد استقبال میکنند درحالیکه بازگشت آنها ناموفق و غیرداوطلبانه و از روی اجبار است. از آمار ورود این افراد به کشور سوءاستفاده سیاسی میشود، درحالیکه بازگشت این افراد کمکی به کشور نمیکند.
پیشازاین در نیمه دهه ۹۰ شمسی که ماجرای برجام ایجاد شده بود بازگشت داوطلبانه برخی از متخصصان و فارغالتحصیلان، به کسبوکارهای جدید کمک کرد. این بازگشتها زمین تا آسمان با هم تفاوت دارند.»
به گفته این پژوهشگر، برنامههایی که برای جذب و بازگشت ایرانیان انجام میشود، اصلاً مبتنی بر شواهد و فکتها نیست: «بررسیهای ما نشان میدهد طبقه متوسط یا همان توده اجتماعی که بدنه اصلی مهاجران ناموفق را تشکیل میدهند در مسیر مهاجرت با سختی زیادی مواجه میشوند. آنها کسانی هستند که در خارج از کشور سرمایهگذاریهای مالی و فکری کردهاند و همین گروه هستند که دچار خسران مضاعف میشوند و بازگشتشان بسیار دردناکتر خواهد بود.
افرادی که به هر قیمتی مهاجرت کردهاند، هزینههای گزافی را متحمل شدهاند و آنها مقاومت بیشتری برای بازنگشتن دارند. اگر به مهاجران کشورهای همسایه نگاه کنیم، متوجه میشویم که آنها ثبات اجتماعی و اقتصادی بیشتری دارند، مثل مهاجران افغانستانی و پاکستانی. این افراد یا برای کار مهاجرت میکنند یا برای بهدستآوردن تخصص، درحالیکه مهاجران ایرانی هر روز با بازار کار جهانی، فاصله بیشتری پیدا میکنند.»
به گفته او، آمارهای مهاجرتی در داخل کشور بهرسمیت شناخته نمیشود و به آن برچسب سیاهنمایی زده میشود، درحالیکه پذیرش واقعیت اجتماعی کمک میکند تا راهکارهای واقعبینانه هم در نظر گرفته شود. در بسیاری از کشورها برای خروج مهاجران، برنامههای آگاهیبخشی وجود دارد و مهاجران میتوانند مقاصد درستی برای مهاجرت پیدا کنند که در آینده بتواند به کشورشان کمک کند.