bato-adv
روایت مجید انتظامی استاد آهنگساز از کارنامه کاری‌اش

چرا مخملباف، مجید انتظامی را روبروی بنیاد مستضعفان تنها گذاشت

چرا مخملباف، مجید انتظامی را روبروی بنیاد مستضعفان تنها گذاشت

«به من گفت تو برو بالا بگو بودجه کار تمام شده است و باید به قرارداد اضافه کنند و... من رفتم بالا آن فضا من را ترساند، یک میز بزرگ بود، یک نفر آن طرف در تاریکی نشسته بود و من هم این طرف نشسته بودم. خب شرح ماجرا کردم که پول تمام شده است و... آن آقا گفت مگر شما قرارداد نبستید، باید طبق قرارداد رفتار کنید. فضای بدی بود و من آمدم پایین مخملباف که منتظر بود، گفت چه شد، من گفتم من کسی پشتم نیست و کارم پشت و پشتوانه من است و من قرارداد بسته‌ام با کسی آشنا نیستم که هوای من را داشته باشد، با من قهر کرد و من را آنجا گذاشت و رفت..»

تاریخ انتشار: ۱۷:۳۷ - ۰۹ فروردين ۱۴۰۳

در راه تا رسیدن به محل قرار برای هر پرسشی که به ذهنم می‌رسید، موسیقی‌ای همراهش می‌شد، نکته عجیبی است که تقریباً برای همه اتفاق می‌افتد، موسیقی در شما حسی و احساسی برمی‌انگیزاند، لحظه و زمان بودنی یا مکانی و جایی را تداعی می‌کند. در مواردی شما به ناکجایی سفر می‌کنید، تصویری ندارید، اما «نت»‌ها شما را به خاطره‌ای می‌برد، شاید در کودکی یا دنیایی ناشناخته، بعضی از ملودی‌ها ماهیتی این‌چنین دارند، شما را به خاطره‌ای جمعی می‌برند، به‌جایی بیشتر از خانواده و محله و کوچه و شهرتان، شاید وسعت سرزمینی را دارند. در لحظاتی که یک ملت درگیر امری تاریخی است هنرمند نیز اثری خلق می‌کند، که خطی مشترک با همه دارد.

به گزارش خبرآنلاین، آثار مجید انتظامی استاد آهنگساز از این دسته است. بعضی از ملودی‌های او ارجاع به یک فیلم سینمایی و یا یک کار تصویری نیست، بلکه ارجاع به یک تاریخ است، به یک دوره، به کوران حوادثی که همه در آن زندگی کرده‌ایم، عده‌ای کودک بودیم و عده‌ای هم‌سن خود آهنگساز و بعضی مسن‌تر از او.

این گفتگو حاصل نمی‌شد مگر به کمک گلنوش انتظامی دختر استاد که در هماهنگی آن لطف و صبوری داشت. در میان گفتگو او بار‌ها نکاتی را طرح کرد که همچون حافظه پدر همراهش باشد، و اگرچه اصرار داشت نامی از او در این گفتگو نباشد؛ اما شرط انصاف نبود آنجا که نظرش را بازگو کرد از قلم بیفتد.

اگر اشتباه نکنم شما از اوایل دهه نود دیگر موسیقی نساختید.

مجید انتظامی: سال‌ها بود که موسیقی را کنار گذاشته بودم. پیش خودم فکر کردم که حالا من دو تا فیلم دیگر هم اضافه کار کردم، الآن که دوغ و دوشاب یکی است و همه فکر درآمد هستند و نه محتوا، برای چه چیزی خودم را اذیت کنم. چون دستمزد من با آن‌هایی که کامپیوتری کار می‌کردند خیلی اختلاف نداشت. مثلاً من برای کرخه تا راین ۸۰۰ هزار تومان گرفتم، خب ارکستر به آن بزرگی و استودیو، ضبط و حمل‌ونقل و ناهار و شام یک هفته گروه و دستمزد نوازندگان و گروه و خودم، همه همین ۸۰۰ هزار تومان بود. چیزی نمی‌ماند.

یادم هست که سر بایسیکل ران، مخملباف آمد سر ضبط موسیقی و، چون من هر دستمزد و هزینه‌ای که می‌کردم را می‌نوشتم و امضا می‌گرفتم، آن را دید و گفت خب دستمزد خودت چه می‌شود اینکه چیزی برای خودت نماند، من هم گفتم عموماً همین‌طوری است. او مرا سوار موتورش کرد و رفتیم بنیاد مستضعفان که اگر اشتباه نکنم فیلم برای آن‌ها بود، چون خودش دعوایش شده بود بالا نیامد و به من گفت تو برو بالا بگو بودجه کار تمام شده است و باید به قرارداد اضافه کنند و... من رفتم بالا آن فضا من را ترساند، یک میز بزرگ بود، یک نفر آن طرف در تاریکی نشسته بود و من هم این طرف نشسته بودم.

خب شرح ماجرا کردم که پول تمام شده است و... آن آقا گفت مگر شما قرارداد نبستید، باید طبق قرارداد رفتار کنید. فضای بدی بود و من آمدم پایین مخملباف که منتظر بود، گفت چه شد، من گفتم من کسی پشتم نیست و کارم پشت و پشتوانه من است و من قرارداد بسته‌ام با کسی آشنا نیستم که هوای من را داشته باشد، با من قهر کرد و من را آنجا گذاشت و رفت.

خلاصه چند روز بعد آمد استودیو و گفت من یک فیلم ساختم درباره کسی که در وسط میدان است و کار می‌کند و قربانی است و آدم‌های اطراف از کار او پول درمی‌آورند و نمی‌شود برای همان فیلم آهنگسازش قربانی باشد و دستمزدی نگیرد. خلاصه با آن‌که او برای مشکلات آن فیلم تهدید کرد که یک نسخه فیلم را جلوی سینما آزادی آتش خواهد زد و...، ولی من همان قرارداد را گرفتم و خرج کار شد. خلاصه اینکه سخت بود. من دستمزدی بالاتر از دیگران نمی‌گرفتم.

پس همه آن موسیقی‌ها محصول عشق است.

مجید انتظامی: همه محصول عشق است و از جان‌ودل مایه می‌گذاشتم. فقط کار‌های آخر بود که قدری دستمزد‌ها بالا رفت البته آن هم با شرایط روز.

پس احساس کردید که آنچه شایسته شما است در فضا وجود ندارد و از کار دور شدید؟

مجید انتظامی: البته من امسال بعد از سال‌ها موسیقی یک فیلم را کار کردم، کاری دفاع مقدسی بود و من می‌خواستم بدون تعارف ببینم می‌توانم دوباره از هیچ، چیزی را به وجود بیاورم و مورد پسند مردم هم باشد. می‌خواستم خودم را محک بزنم.

گلنوش انتظامی: البته در این سال‌ها سفارش کار زیاد داشتید، اما نمی‌پذیرفتید و این کار را به اصرار قبول کردید.

مجید انتظامی: تهیه‌کننده این کار از یک راهی وارد شد که توانست من را راضی کند تا کار را بسازم. راستش را بخواهید، دخترم هم خیلی من را تشویق کرد که این کار را قبول کنم و من هم پذیرفتم. همیشه همسرم در کنارم بود و کارهایم را گوش می‌کرد و نکاتی که به ذهنش می‌رسید را برای اصلاح کار می‌گفت و این بار دخترم این وظیفه را به عهده گرفت. من هم پشیمان نیستم که کار را قبول کردم. ببینید جنگ ابعاد مختلفی دارد، حاتمی کیا پشت جنگ را نشان می‌دهد شما جنگ را نمی‌بینید بلکه اثر آن را نگاه می‌کنید، احمدرضا درویش درون جنگ را می‌سازد، وقتی شما در جنگ هستی در فضای اکشن به سر می‌برید. مثل فیلم نجات سرباز رایان که در درون جنگ اتفاقاتی می‌افتد. اما فیلمی که من تازه کار کردم، درست است که لحظات عاطفی قوی دارد، اما صرفاً جنگ است، فضای این چنین فیلمی مردانه است، در یک اثر فضای موسیقی زنانه است و یک لحنی دارد، در فیلم دیگری فضا مردانه است و لحنی دیگر. شما در لحظات عاطفی زنانه ظرایفی را کشف می‌کنید و آن را در سر می‌پرورانید و در فضای مردانه هم نکاتی هست که باید با لحن خودش ساخته شود. به نظرم فیلم بسیار خوبی است و موسیقی این کار را دخترم بسیار دوست دارد.

گلنوش انتظامی: فیلم و فیلمنامه موفق است، شخصیتی که نمی‌شناسید را به شما نزدیک می‌کند و کاری می‌کند که او را دوست داشته باشید، فیلم درباره شهید زین‌الدین است، ما اسم او را شنیده بودیم و در بزرگراه و این طرف و آن طرف دیده بودیم، اما با این فیلم به او نزدیک شدیم و کنجکاو بودیم ببینیم که او کیست و چطور زندگی کرده است، از این منظر کار موفق است.

آقای انتظامی، خانواده شما همه اهل موسیقی هستند؟

مجید انتظامی: بله، پسرم راه من را ادامه داده و نوازنده ساز ابوا است، رشته آهنگسازی خوانده، و امسال سه کار برای جشنواره داشت که البته به مرحله انتخاب راه نیافتند و نمی‌دانم چرا این اتفاق افتاد. او هم روی کارهایش حساس است و با ارکستر کار می‌کند. البته نگاه جدیدتری نسبت به من دارد و فضای کارش از من دور است.

این پرسشم شخصی است، وقتی در فیلمی پدرتان زنده‌یاد استاد انتظامی بازی می‌کردند، آیا حس متفاوتی در شما ایجاد می‌کرد این رابطه پدر و فرزندی تأثیر در ساخت موسیقی آن اثر داشت؟

مجید انتظامی: نه واقعاً! ببینید من از تصویر تأثیر می‌گیرم نه از فرد، حتی اگر آن فرد پدر من باشد، بازهم من از تصویر تأثیر می‌گرفتم. من عقیده دارم تعداد انگشت‌شماری از هنرمندان سینما تکرار نشدنی هستند. شاید اگر هم کسی قرار باشد جا پای آن‌ها بگذارد، سال‌ها طول خواهد کشید. باز هم می‌گویم که بعضی از امور در هنر درس دادنی نیست، این در ذات آدمی است. از بابا خواسته بودند که جایی درس بدهد، او در جواب گفته بود که این هنر درس دادنی نیست.

استاد انتظامی در فیلم کمال‌الملک زنده‌یاد حاتمی دیالوگی می‌گویند که مدرسه هنر مزرعه بلال نیست که هر سال محصول بهتری بدهد.

مجید انتظامی: چند ماه پیش فیلمی را از جوانی پدرم دیدم که به زبان ترکی می‌خواند و می‌رقصد، واقعاً من مانده بودم که او چطور ترکی را آن قدر روان می‌خواند و چه زحمتی کشیده است تا آن لحظه را خلق کند، چه زحمتی برای خلق حاجی واشنگتن، ناصرالدین‌شاه و... کشیده است. البته در لحظات ساخته شدن که زحمتی نیست، عشق است، هنرمند فکر نمی‌کند که دارد زحمت می‌کشد. من وقتی هشت یا نه ساعت در کمد می‌نشستم و ساز می‌زدم، حس نمی‌کردم که زحمت می‌کشم، بلکه عشق می‌کردم و لذت می‌بردم.

این که می‌گویید در کمد تمرین می‌کردید برای چه زمانی است؟

مجید انتظامی: وقتی دانشجو بودم، خانه ما با یک مسجد دیواربه‌دیوار بود، در خیابان تخت طاووس خیابان ناهید، ساز ابوا هم که صدایش زیاد است، من برای اینکه صدا به مسجد نرود، ساعت‌ها در کمد تمرین می‌کردم. کمد بزرگی بود که لباس‌ها را هل می‌دادم یک طرف و یک چارپایه می‌گذاشتم، یک چراغ شمعی کشیده بودم تو و در آن تمرین می‌کردم. مواقعی بود که من از دل‌درد بیرون می‌آمدم و می‌دیدم هشت ساعت است که دارم ساز می‌زنم و غذایی نخورده‌ام.

پس می‌گویید که حضور استاد انتظامی بزرگ تأثیری در ساخت اثر شما نداشت و متأثر از تصویر کلی اثر بودید؟

مجید انتظامی: بله، قطعاً سعی می‌کردم که کار شاخص شود نه به خاطر اینکه پدر بازی می‌کرد، بلکه اینجا دیگر حیثیت خودم بود که زیر سؤال می‌رفت. آن موقع که بابا زنده بود درباره موسیقی‌های من نظر می‌داد، همین که امروز از دخترم می‌پرسم که کار چطور درآمده است، آن زمان هم از پدرم می‌پرسیدم که خوب است یا کار خوب نیست. به او احترام می‌گذاشتم و نظرش را می‌خواستم، او هم نظراتش را می‌داد و من استفاده می‌کردم.

شما به غیر موسیقی فیلم سمفونی هم می‌نویسید، نوشتن سمفونی خودش دنیای دیگری است، این حضور شمارا در موسیقی چندوجهی می‌کند.

مجید انتظامی: بله نوشتن سمفونی دنیای دیگری است، زمانش بالای یک ساعت است. من در تالار وحدت برنامه‌ی این فصل را با من بخوان اجرا می‌کردم و پدرم نریشن آن را می‌گفت. خیلی از نهاد‌ها به سراغ من آمدند و کار سمفونی خواستند. گفتن یک نکته مهم است که مردم که سمفونی گوش نمی‌کنند، ترانه دوست دارند و موسیقی‌ای از این دست، البته آن هم دلایلی دارد از جمله اینکه فشار روی آنان است و زندگی آن قدر سخت شده است که وقتی به هنر نگاه می‌کنند، انتظار دارند هنر به آن‌ها آرامش بدهد و دیگر نیاز نباشد که فکر کنند، برای همین یک نهاد و ارگان دولتی سفارش سمفونی را می‌دهد، بخش خصوصی روی این آثار سرمایه‌گذاری نمی‌کند. حالا آن‌ها هم که سفارش دادند، منتشرش نمی‌کردند، چون می‌دانند که خواهانش کم است، بخصوص که درباره جنگ و جبهه است. من در همان آثار هم سعی کردم کار را به‌گونه‌ای بنویسم که شنونده داشته باشد. حتی شده یکبار و از روی کنجکاوی گوش کنند. به نظر هفت یا هشت اثر سمفونی کارکرده‌ام...

آثاری مثل ایثار، مقاومت ...

مجید انتظامی: پیروزی که منتشر هم نشده است، یکی هم برای باغ موزه دفاع مقدس به اسم حماسه اقتدار نوشتم. آثاری را هم خارج از ایران اجرا کردم مثل صلح و کارون و... همه این‌ها موسیقی‌هایی است که با جنگ تحمیلی و آن روز‌ها ارتباط دارد و به دوره زمانی خاصی نزدیک است، حالا بعضی ایراد می‌گرفتند، بعضی خوششان می‌آمد و... بخش خصوصی همان‌طور که گفتم روی این آثار سرمایه‌گذاری نمی‌کند و نهادی دولتی و عمومی پشتوانه آن هستند.

برای اینکه فرهنگ‌ساز و تاریخ‌ساز است و بخشی از وظیفه این نهاد‌ها هست

مجید انتظامی: گفتی تاریخ‌ساز، این نکته یادم آمد، من یک مدتی فکر می‌کردم که بیایم تاریخ ایران را از همین بعد از انقلاب به‌صورت موسیقی بیان کنم، مثل تاریخ‌نویسی که تاریخ را می‌نویسد، من تاریخ موسیقیایی بنویسم. ولی فکر کردم شاید استقبال نشود و کسی هم هزینه نمی‌کند تا چنین اثری ساخته شود. می‌نویسم و بعد از مدتی ازبین می‌رود، همین موسیقی‌های فیلم که نوشتم، مقدار زیادی از آن از بین رفته است. چون که مداد بوده و کاغذ، پودر شده و یا به مرور زمان پاک شده است، من خیلی از موسیقی‌هایم را ندارم.

می‌دانم مقصود شما چیست، ولی نهاد‌هایی مثل سازمان اسناد و کتابخانه ملی کارش چیست، مگر تاریخ موسیقی ایران چند مجید انتظامی دارد. حقیقتش را بخواهید آنجا که گفتید، ده سال کار نکردید و کسی سراغ شما نیامد را هم نمی‌فهمم مگر کار نهاد‌های عمومی چیست.

مجید انتظامی: نمی‌خواهم ماجرایی را باز کنم، اما یک نهادی چهار سال قسط آخر کار من را نداد و وقتی کار به نهاد‌های بالا دست رسید و قرار شد بعد از چهار سال آن قسط آخر را بدهند، باز می‌خواستند تخفیف بگیرند، در حالی که آن پول دیگر ارزش آن زمان خودش را از دست داده بود و دیگر به کار و زندگی من نمی‌آمد. من هم قهر کردم و گفتم کار نمی‌کنم. اگر تهیه‌کننده این فیلم آخر نمی‌آمد و این همه اصرار نمی‌کرد، دیگر کار نمی‌کردم، حتی قصد اجرای کنسرت را هم نداشتم، وقتی نمی‌فهمند من چه اصراری دارم که کار کنم و به این‌ها بفهمانم، ده سال قهر کردم و آمدم کنار، دریغ که یک نفر تماس بگیرد و بپرسد که مجید انتظامی تو با این هشت میلیون تومان حقوقت چطور زندگی می‌کنی.

چرا نیستید و کجایید و چرا برای فرهنگ این مملکت کاری نمی‌کنید؟

مجید انتظامی: هیچ‌کس، نه از آهنگساز‌ها نه از مسئولین کسی سراغ من نیامد.

درباره سمفونی همان‌طور که قبلاً هم صحبتش شد نهاد‌های عمومی در همه جای دنیا حمایت می‌کنند چرا که تاریخ‌ساز است و صدسال بعد قابلیت ارجاع دارد و راوی امروز ما برای آیندگان است، اثری مثل سمفونی ایثار چنین روایتی است

مجید انتظامی: سمفونی ایثار حتی امروز هم قابلیت اجرا دارد.

منظورم حرکت در تاریخ است مثل آثار بزرگانی که برای ما مانده است.

مجید انتظامی: ما به لحاظ فرهنگی قدری عقب هستیم، می‌گویند شکم گرسنه دین و ایمان ندارد، وقتی مردم در فشار هستند نمی‌روند بلیت فلان تومانی ارکستر بخرند، ترجیحا چیزی می‌خرد که شکم بچه‌اش را سیر کند. روی این مبحث باید از دوره‌های پایین تحصیلی از دبیرستان و دانشگاه کار شود، روی هنر و فرهنگ کار نشده است، شما نمی‌توانید از کسی که هنوز ارکستر سمفونیک ندیده توقع داشته باشید که بلیت بخرد و هزینه کند، این امر باید فرهنگ‌سازی شود. البته من امیدوارم مردم به آن سطح از رفاه برسند که موسیقی در سبد روزمره آن‌ها قرار بگیرد. هرچند که این روز‌ها سالن‌های کنسرت پر است. در کنسرت موسیقی فیلمی که من داشتم و هر ده شب فروش تکمیل بود و می‌گفتند ده شب دیگر هم بگذارید باز هم مردم می‌آیند. بماند که من برای اجرا مسکن می‌خوردم و آمپول می‌زدم تا بتوانم سرپا بمانم.‌

نمی‌خواهم بیشتر از این شمارا اذیت کنم، فقط یک پرسش دیگر دارم، موسیقی ردیف دستگاهی و ساز‌های ایرانی بضاعت ارکسترال را دارند؟

مجید انتظامی: بله چرا ندارند، کی فکر می‌کرد با تار و سنتور و سه‌تار و کمانچه بشود موسیقی رزمی ساخت. موسیقی‌های اول انقلاب را گوش کنید، گروه شیدا را گوش کنید، همه موسیقی‌هایشان ارکسترال است، بستگی به کسی دارد که موسیقی را خلق می‌کند، موسیقی با هر فرمی و با هر سازی می‌تواند، مطربی باشد و می‌تواند حماسی باشد. از نظر من موسیقی مطربی حرام است، درست است که آدم نمی‌تواند در عروسی شجریان گوش کند، ولی می‌تواند موسیقی مطلوب گوش کند، حداقل دیگر کافه‌ای نزند. ما آن موسیقی را می‌گوییم که خوب نیست. وگرنه به نظرم می‌رسد کسی مخالفتی با موسیقی خوب ندارد. من فقط نمی‌دانم چرا در تلویزیون ساز را نشان نمی‌دهند. از ساز می‌ترسند، از یک تکه تخته و سیم.

این نکته خودش عدم ارتباط مردم با ساز‌های محلی و ملی‌شان نیست، وقتی تلویزیون ساز را نشان نمی‌دهد جز موسیقی اصیل و ایرانی چه چیزی زیان می‌بیند؟

مجید انتظامی: مسئله این است که چه کسی تصمیم می‌گیرد، این تصمیم‌ها را باید کسانی بگیرند که دست اندرکار موسیقی هستند، پس خانه موسیقی برای چه داریم. خانه سینما و خانه تئاتر برای چه داریم، برای اینکه این‌ها که متخصصین هستند تصمیم‌گیری کنند، وقتی این‌ها در جریان باشند بسیاری از امور درست می‌شود.

آخر دستگاهی مثل تلویزیون اصلا به حرف خانه موسیقی گوش نمی‌کند

مجید انتظامی: مشکل همین‌جاست، مطمئن باشید در خانه موسیقی تصمیم نادرستی درباره موسیقی گرفته نمی‌شود، من را بکشید نمی‌توانم موسیقی مطربی بنویسم. مداد و کاغذ که به دست من می‌آید می‌روم به سمت این نوع موسیقی، این یک چیز درونی است. وقتی یک ارگانی درست شده است به نام خانه موسیقی مطمئن باشید که در تمام فرم‌های موسیقی نظارت می‌کند، برای من عجیب است که موزه ساز‌های سنتی باز کرده‌اند، خب این را چه کسی باید ببیند، خب این را باید مردم ببینند. متأسفانه یک آشفتگی در تصمیم‌گیری وجود دارد، سه چهار نفر هستند که تصمیم می‌گیرند که آن هم آشفته و غلط است. ساز نشان ندهیم، خب که چه؟ من ممکن است خطرناک باشم، ولی ساز موسیقی که خطرناک نیست، ساز که به‌خودی‌خود نمی‌تواند خودش را منفجر کند، اگر از آن بد استفاده می‌شود، تقصیر من است، من را نشان می‌دهید، ولی آن را نشان نمی‌دهید.

حتی ساز کسانی که موسیقی نواحی می‌نوازند را هم نشان نمی‌دهند کسی همچون زنده‌یاد حاج قربان سلیمانی را نشان نمی‌دهند، نمی‌دانم موسیقی مقامی را دوست دارید یا نه؟

مجید انتظامی: مگر می‌شود دوست نداشت، ریشه‌های ماست، هیچ‌وقت دیدی که حاج قربان مطربی بزند

نه حتی اگر در عروسی و جشن بزند

مجید انتظامی: بله او موسیقی خودش را حتی در عروسی و جشن‌ها می‌زند. امکان ندارد، کسی که اصیل است مسیرش را عوض کند، امکان ندارد، حاج قربان اصیل بود. باید به این آدم‌ها اطمینان کرد. شورایی درست می‌کنند که یکی برای پولش می‌آید، یکی برای شهرت یکی برای آن‌که مدیر شدن و... هیچ‌کس نمی‌آید تا معضل موسیقی را حل کند.

نکته‌ای هست که من نپرسیدم و بخواهید آن را بگویید

گلنوش انتظامی: راستش چند وقت پیش صحبت می‌کردیم و پدر نکته‌ای را گفتند با اینکه در پرسش شما هم بود، اما نمی‌دانم چرا نگفتند، اصولاً در هنر وقتی اثری به دل می‌نشیند که یک دردی پشت آن باشد، تا زمانی که شما دردی را نکشیده باشید نمی‌توانید اثری را خلق کنید که آن اثر بتواند زخمی را که باید به روح آدمی بزند. حیفم آمد که این جمله او را نگوییم. همه هنر‌ها چه سینما چه تئاتر و موسیقی و نقاشی و... بدون درد و رنج و سختی نمی‌تواند آن اثر را منتقل کند، ببینید ما از قشر بورژوا قطعاً هنرمندانی داریم، اما به تعداد انگشتان دست، ولی آن جور که زخم به جان و روح آدمی بزند، نبوده است.

قطعاً طبقه بورژوا حامیان خیلی خوبی برای هنر بودند مخصوصاً در هنر غرب، موزارت و میکل‌آنژ و داوینچی با سرمایه اشراف و طبقه بالا اثر خلق کردند، ولی از آن طبقه چندان هنرمندی را نمی‌شناسیم، در حالی که مثلاً بتهوون از آن طبقه نبود

مجید انتظامی: بتهوون سمفونی‌اش را فروخت و با آن یک کاسه لوبیا خرید.

گلنوش انتظامی: دقیقاً هنر محصول این رنج است

مجید انتظامی: آخر بعضی فکر می‌کنند که مجید انتظامی پسر عزت‌الله انتظامی در ناز و نعمت بزرگ شده است و بعد رفته خارج آن جا برای خودش حال کرده و حالا این رشته را هم خوانده و آمده است. ولی کسی خبر از رنج‌های من ندارد بعلاوه که بسیاری رفاهی بیشتر از این اندازه را داشته‌اند و رفته‌اند و آمده‌اند و هنوز چیزی نشده‌اند، یعنی اثری را خلق نکرده‌اند. قدیم نسل ما نسل زجر کشیدن بود، برای اینکه نان‌وآب درست نبود، فرهنگ‌ها درست نبود، زور می‌گفتند، آبِ آب‌انبار ما واقعاً شبیه خاکشیر بود و ما آن آب را می‌خوردیم. حالا همین‌جور بیا بالا. این‌جوری که من با دختر و نوه‌ام رفتار می‌کنم با من هفتادسال پیش رفتار نمی‌شد. تا من می‌خواستم حرف بزنم می‌گفتند خفه بچه که جلوی بزرگ‌تر حرف نمی‌زند. ولی امروز نوه من که برای من می‌نواخت، آمد روی صحنه دست من را بوسید و بعد به مردم تعظیم کرد که من اصلا بلد هم نبودم.

راستی یک نکته دیگر تلویزیون موسیقی‌های شما را در هر مناسبتی پخش می‌کند آیا برای این کار اجازه‌ای دارد.

مجید انتظامی: سال‌هاست موسیقی من را گذاشته‌اند روی برنامه‌های مختلف، ولی کسی از من اجازه نگرفته است.

گلنوش انتظامی: پدر یکبار از تلویزیون شکایت کردند که از موسیقی‌های من در برنامه‌ها و مناسبت‌ها استفاده نکنید آن هم بدون اجازه، جوابشان این بود که شما موسیقی خوب نسازید.

مجید انتظامی: دقیقاً همین جواب را به من دادند، آقایی در تلویزیون بود و همین جواب را داد، من گفتم شما برای عروسک‌هایتان قانون گذاشتید که اگر شبیه آن شد حق استفاده ندارند، ولی از موسیقی‌های من بدون اجازه استفاده می‌کنید، جواب داد که موسیقی خوب نساز.

در پایان جا دارد تا از ارکستر ملی تشکر کنم که با تمام نیرو و توان در کنسرت آخر من نواختند، من عاشقانه همه آن‌ها را دوست دارم و دست یکایک آن‌ها را می‌بوسم و برای آن‌ها روز‌های بسیار بهتری را آرزو می‌کنم.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین