در حالی که آزادیخواهان و مشروطهخواهان بهار و تابستان ۱۲۸۸ را در بخشهایی از ایران در جنگ با قشون محمدعلی شاه قاجار بودند، مشروطهخواهان گیلانی و بختیاری به رهبری سه روحانی جلیلالقدر آیتالله سید محمد طباطبایی، آیتالله عبدالله بهبهانی و شیخ فضلالله نوری با یکدیگر متحد شدند و تهران را در تاریخ ۲۱ تیر ۱۲۸۸ از تسلط و سیطره قشون دولت مرکزی خارج کردند.
مشروطهخواهان بختیاری و گیلکی جشن فتح تهران و شادی بیرون راندن رحیم خان چلبیانلو حاکم مستبد تبریز را با دعوت عیدانه از ستارخان و باقرخان به تهران به اشتراک گذاشتند و یک ماه میزبان مشروطهخواهان آذری در باغشاه تهران بودند.
به گزارش ایسنا، امروز چهارم فروردین صد و چهاردهمین سالروز سفر ستارخان و باقرخان از آذربایجان به تهران در سال ۱۲۸۹ است.
در حالی که آزادیخواهان و مشروطهخواهان بهار و تابستان ۱۲۸۸ را در بخشهایی از ایران در جنگ با قشون محمدعلی شاه قاجار بودند، مشروطهخواهان گیلانی و بختیاری به رهبری سه روحانی جلیلالقدر آیتالله سید محمد طباطبایی، آیتالله عبدالله بهبهانی و شیخ فضلالله نوری با یکدیگر متحد شدند و تهران را در تاریخ ۲۱ تیر ۱۲۸۸ از تسلط و سیطره قشون دولت مرکزی خارج کردند.
در چنین شرایطی ستارخان و باقرخان و یاران و هوادارانشان در آذربایجان مشغول مبارزه با رحیم خان چلبیانلو حاکم مستبد تبریز بودند. آنان، اما در نبردی خونین بر او و تفنگچیانش پیروز شدند و رحیمخان که تحت حمایت پادشاهی تزارها در روسیه بود به این کشور فرار کرد.
پیروزی دلچسب مجاهدان آذری موجب کامل شدن پیروزیهای بختیاریها و گیلکیها در پایتخت شد. آنان از ستارخان و باقرخان و همرزمانشان دعوت کردند با سفر به تهران در جشن پیروزی مشروطهخواهان بر قشون مستبد محمدعلی شاه که خود و خانوادهاش نیز چند ماه قبل به سفارت روسیه پناهنده شده بودند، شرکت کنند.
چند ماه بعد از تثبیت حکومت مشروطهخواهان فاتح تهران و آغاز به کار مجدد دومین مجلس شورای ملی که به دلیل استبداد کبری چند ماه تعطیل بود، این مجلس با صدور بیانیهای از ستارخان و باقرخان و همرزمان آذریشان به دلیل این اقدام تشکر کرد.
پیروزی و تسلط مشروطهخواهان بر بخشهای مرکزی ایران در دورهای از تاریخ ایران به وقوع پیوست که دو امپراتوری روس و بریتانیا سه سال قبل در تاریخ هشتم شهریور ۱۲۸۵ در قراردادی محرمانه در سنپترزبورگ ایران را به سه بخش شمالی، جنوبی و مرکزی تقسیم کرده بودند. با وجودی که کنترل بخش مرکزی با محمدعلی شاه حاکم وقت ایران بود، اما عملا ایران به دو بخش شمالی و جنوبی بین «ان تقسیم شده بود. به همین دلیل نسبت به هر نوع تغییر و تحول سیاسی در بخش داخلی مستعمرههایشان، حساس بودند و از انجام هر دسیسه و توطئهای که مانع از به خطر افتادن منافعشان در سراسر ایران شود، فروگذار نبودند.
این مسئله آزادیخواهان فاتح تهران را به فکر انداخت برای در امان نگهداشتن جان ستارخان و باقرخان از گزند عُمال ایرانیِ امپراتوری روسیه به خصوص مهدی قلی هدایت ملقب به مخبرالسلطنه والی و حاکم جدید آذربایجان، مجاهدان آذری را در کنار خود در تهران داشته باشند از این رو از ستارخان و باقرخان دعوت کردند تا به پایتخت دولت مشروطهخواه بیایند.
البته میرزا حسن مستوفیالممالک رییسالوزرای احمد شاه قاجار به پیشنهاد احمد وثوقالدوله وزیر جنگ، قبل از دعوت مشروطهخواهان از ستارخان و باقرخان و همرزمانشان برای سفر به تهران دعوت کرده بودند، اما رهبران آذری مشروطه این دعوت را رد کرده بودند.
مشروطهخواهان در تهران برای جلب نظر مجاهدان تبریزی از آیتالله محمدکاظم آخوند خراسانی از دیگر مراجع حامی نهضت مشروطه خواستند ستارخان و باقرخان را راضی به سفر به تهران کند که ایشان نیز آنان را راضی به این سفر کرد.
کاروان مشروطهخواهان آذری در طول راه تبریز به تهران با استقبال مردم و مقامات دولتی که پس از ساقط شدن امپراتوری محمدعلی شاه در اختیار مشروطهخواهان قرار گرفته بود، در شهرهای میانه، زنجان، قزوین و کرج روبرو شدند.
ستارخان و باقرخان در روز جمعه از بخش غربی شهر حوالی روستای مهرآباد وارد تهران شدند. تعداد زیادی از شهروندان و علمای مشروطهخواه تهران و مقامات مشرطهچی دولتِ وقت احمد شاه قاجار در این روز که مصادف با چهارم فروردین ۱۲۸۹ بود به استقبال کاروان مجاهدان آذربایجان آمدند.
دروازه ورودی ستارخان و باقرخان به تهران
طول خیابانهای ورودی تهران پر بود از انبوه جمعیت مشتاق و تابلونوشتههایی با عبارت «زنده باد ستارخان» و «زنده باد باقرخان». تهران آن روز سراسر جشن و سرور بود. مردم با برافراشتن چادرهای پذیراییِ آراسته به انواع تزئینات و بر پا کردن چلچراغها و طاقنصرتهای رنگارنگ و قالیهای چشمنواز و رنگارنگ از سربازان تبریزی به گرمی استقبال کردند.
مهدی ملکزاده نویسنده کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت در ایران و فرزند حاجی میرزا نصرالله ملکالمتکلمین که از اصلیترین واعظان مشروطهخواه بود و بعد از به توپ بستن مجلس شورای ملی در باغشاه تهران در مقابل چشمان محمدعلی شاه به قتل رسید، در وصف حال و هوای مردم و روحانیون مشروطهخواه که به استقبال کاروان مشروطهخواهان آذربایجان رفته بودند، نوشت: «استقبالی که مردم تهران از این دو قهرمان مدافع تبریز کردند تا این زمان از هیچ پادشاهی به عمل نیامده بود.
از میدان توپخانه و خیابان لالهزار تا باغشاه تمام پشتبامها و خیابانها و دکانها، زن و مرد ایستاده بودند.»
مجاهدان آذری بعد از ورود به تهران در منطقه باغشاه سکونت یافتند. باغشاه باغی خوش آب و هوا و مشهور در غرب تهران قدیم در منطقه خارج از دروازههای غربی تهران بود. زمین این باغ هم اکنون به دانشگاه دافوس، خیابان و میدان حر و خیابانهای کارگر و سپه اختصاص یافته است.
ستارخان بعد از صرف ناهار مفصلی که در چادر آذربایجانیهای مقیم تهران تدارک دیده شده بود قشونش را ترک کرد و به خیابان سعدی و دوست قدیمیش به اسم صاحباختیار رفت و در آنجا سکونت کرد.
ستارخان و باقرخان چند روز بعد از استقرار در تهران به دیدار احمد شاه خردسال و عضدالملک نائبالسلطنه رفتند و مورد تقدیر آنان قرار گرفتند. مجاهدان تبریزی تا اواسط اردیبهشت ۱۲۸۹ به خرج دولت مهمان دولت مستوفیالممالک بودند.
منابع:
مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت در ایران، ج ۶، ص ۱۹۱
مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، مرکز اسناد، سند شماره ۵۱۲۳
امیرخیزی، اسماعیل؛ قیام آذربایجان و ستارخان، تهران: انتشارات آیدین، ۱۳۸۷، ص ۵۵۶