«اسراییل در حال حاضر با مجموعهای از چالشهای خود در درگیریهای جاری در غزه مواجه است. ممکن است این رژیم از تواناییهای نظامی برای حمله به شهرهای لبنان و تخریب و ویرانی گسترده برخوردار باشد، به احتمال بسیار زیاد حزبالله لبنان نیز توانایی حمله به تلآویو و دیگر نقاط مهم و حیاتی مانند شهر بندری حیفا را دارد.»
اعتماد نوشت: استیون کوک در تحلیلی در نشریه فارن پالیسی به وضعیت تنش رو به گسترش میان اسراییل و حزبالله لبنان پرداخته و مدعی است که وقوع جنگی گسترده و تمامعیار میان آنها اجتنابناپذیر به نظر میرسد. او در مقاله اخیر خود در نشریه فارن پالیسی مدعی است که تحلیلگران سیاسی و امنیتی که مدعیاند دو طرف جنگ نمیخواهند، در اشتباهی مهلک بهسر میبرند، چراکه از نظر استیون کوک، تمامی شواهد از هر دو سوی مرز به ما میگوید که هم اسراییل و هم حزبالله ممکن است در هشت ماه آینده رویاروی هم قرار بگیرند.
او مدعی است که تحلیل (ادعایی) او براساس شرایط کنونی و آینده مطرح شده است، اما تحولات خاورمیانه با وجود بازیگران متعدد بسیار پویاست و هر لحظه میتواند تحولی شگرف را در خود بپرورد. او توصیه میکند که تحلیلگران و مقامات دولتی مفروضات خود را مورد بررسی مجدد قرار داده و انتظارات خود را بهروز کنند. به ادعای کوک، درست است که تا به امروز اسراییل و حزبالله لبنان درگیریهای خود را زیر سطح آستانه جنگ همهجانبه نگه داشتهاند و پاسخهای هیجانی و زودگذر را به تحریکات راهبردی و بلندمدت ترجیح دادهاند، این خویشتنداری ظاهری به این معنا نیست که حزبالله و اسراییل رویاروی هم قرار نخواهند گرفت. کوک مدعی است که هیچ کس نباید روی این عوامل حسابی باز کند.
عزم دولت بایدن برای جلوگیری از درگیری منطقهای، در نتیجه جنگ غزه نیز چندان جدی نیست یا دستکم با محدودیتهای فراوانی روبهرو است. به نظر سیاست دولت بایدن این است که تنها جنگ به غزه محدود بماند، حال تا هر زمانی که میخواهد به طول بینجامد. بایدن در سال انتخابات به دنبال خطر کردن تنش نیست، آنهم در خاورمیانه که باتلاقی عمیق است و میتواند برای همیشه حیات سیاسی این رییسجمهور ۸۱ ساله را به تلخی به پایان برساند.
بلافاصله پس از ۷ اکتبر، حزبالله در حمایت از حماس مواضع اسراییل را هدف حملات برنامهریزیشدهاش قرار داد. حداقل در حال حاضر، هم اسراییل و هم حزبالله نشان میدهند که علاقهای به تشدید تنشهای گستردهتر، فراتر از مبادلات مرزی منظم و موشکی و توپخانهای ندارند، اما وقوع درگیری گستردهتر امکانپذیر است.
حزبالله تاکید میکند تا زمانی که جنگ در غزه ادامه داشته باشد، به مقابله با اسراییل ادامه خواهد داد. به موازات آن، اسراییل تهدید به جنگ با حزبالله میکند در صورتی که اهداف ادعایی این بازیگر برای بازگرداندن امنیت و امکان بازگشت ساکنان اسراییل به سرزمینهای اشغالی در امتداد مرز برآورده نشود.
اسراییل ضمن اعلام آمادگی برای چنین جنگی، تمایل خود را برای اجتناب از این جنگ ابراز کرده است. آنطور که لیورحیات، سخنگوی وزارت خارجه رژیم اسراییل، مدعی است، موضع کابینه اسراییلی این است که راهحل دیپلماتیک را در اولویت قرار داده و اگر راهحل دیپلماتیک امکانپذیر نباشد، به جنگ متوسل شود. گانتز از «جهان و دولت لبنان» خواسته است تا راهحلی ارایه دهند. اما، در عمل، چشمان اسراییل به کاخ سفید دوخته شده است.
میانجیگری امریکا، به رهبری فرستاده ویژه کاخ سفید، آموس هوخشتاین، بیش از یک سال پیش دستاوردهای چشمگیری را برای کاهش تنش به همراه داشت. توافق مرز دریایی اسراییل و لبنان که در اکتبر ۲۰۲۲ از طریق گفتگوهای غیرمستقیم دوجانبه و بدون به رسمیت شناختن متقابل به دست آمد، سابقهای ایجاد کرد و ثابت کرد که میانجیگری ایالاتمتحده زمانی میتواند موفق باشد که بر یک موضوع برد-برد خاص تمرکز کند و نیازهای دوجانبه را برطرف کند.
امروز، هوخشتاین بار دیگر در حال رفت و آمد در سراسر منطقه است. احساسات ضدتنش هم در تلآویو و هم در بیروت ابراز میشود و ایالاتمتحده جلوگیری از شعلهور شدن بیشتر تنش را مزیتی آشکار برای خود و منطقه میداند. با این همه ممکن است توسل به راهحل دیپلماتیک بینتیجه باشد.
تلاش ایالاتمتحده برای جلوگیری از تشدید تنش، تمرکز بر موضوعاتی است که حتی قبل از شروع جنگ فعلی در غزه، عمدتا مربوط به قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد است. اسراییل ادعا میکند که موضوعات متعددی در این زمینه وجود دارد که براساس آن، برخی نیاز به حل و فصل کوتاهمدت دارند، درحالی که برخی دیگر ماهیت بلندمدت دارند. به نظر میرسد این قطعنامه شورای امنیت، بهانه لازم را به کابینه نتانیاهو، در شرایط بحرانی و رو به وخامت منطقه، داده است تا دست به ماجراجویی جدیدی در منطقه بزند.
اسراییل مدعی است که موضوع این قطعنامه برای موجودیت این رژیم حیاتی است. تلآویو حضور مشروع حزبالله در جنوب رودخانه لیتانی و عملیاتهای این گروه در دفاع از مردم غزه علیه اسراییل را نقض قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت میداند. اسراییل مدعی است که عقبنشینی نیروهای حزبالله از مرزها مولفهای حیاتی برای هرگونه توقف خصومتها و پیشنیاز صلح تلقی میشود.
این رژیم که بیش از دو میلیون نفر را در غزه آواره کرده است، اکنون مدعی است که حضور نظامی حزبالله در مرزها مانع از بازگشت ساکنان اسراییلی به سرزمینهای اشغالی میشود، مناطقی که پس از حملات اخیر حزبالله تخلیه شدهاند.
کوک در ادامه یادداشت ادعاییاش آورده، این استدلال که حزبالله خواهان جنگ نیست، به این ادعا بستگی دارد که ایران تا چه اندازه نسبت به متحد خود، حزبالله و اسراییل محتاطانه عمل میکند. در سالهای اخیر، حزبالله و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در جبهههای سوریه علیه تروریسم جنگیدهاند و از بدو تاسیس این جنبش، اتحاد نزدیکی، هم در بعد راهبردی و هم تاکتیکی، میان آنها برقرار بوده است.
این نزدیکی تا جایی پیش رفته است که دیگر گروههای مقاومت در منطقه را نیز حول مفهومی به نام «محور مقاومت» گرد آورده است و اکنون به نیرویی قوی در منطقه بدل شده است. حزبالله بیش از اینکه متحد تهران باشد، جنبشی است با رویکرد بازدارندگی. در واقع، حزبالله لبنان که در جنگهای متعدد با اسراییل و اخیرا در نبردهایی علیه تروریستهای داعش در سوریه بسیار ورزیده شده است، به مهمترین نیروی مقاومت در منطقه علیه اسراییل بدل شده است.
این جنبش مقاومت دارای تجهیزات رزمی کارآمدی است و نیروهای زبده رضوان نیز در سالها جنگ منطقهای آزموده شدهاند و تعداد راکتها و موشکهای گزارششده آن به بیش از صد هزار تیر هم میرسد. به ادعای کوک، حزبالله بازوی بازدارندگی ایران در مقابل حملات اسراییل و ایالاتمتحده است.
ازسوی دیگر، با فروکش کردن زد و خوردها در عراق که بیشتر برای کمک به دولت شکننده عراق شکل گرفته است، نبردهای دیگر گروههای حامی تهران در منطقه علیه اسراییل و متحدانش، به ویژه ایالاتمتحده، ادامه دارد. غرق شدن کشتی بریتانیایی «روبی مار» در دریای سرخ نشان از آن دارد که انصارالله یمن در عزم خود برای مقاومت، بهرغم حملات امریکا و بریتانیا به مواضع آنها، جدی است.
به ادعای کوک در واقع، حزبالله در شمال منطقه و انصارالله در جنوب آن دو بازوی بازدارندگی تهران علیه دشمنان خود، اسراییل و غرب است. در واقع هم حزبالله و هم حماس در شمال منطقه بخص مهمی از محور مقاومت و هسته بازدارندگی ایران را تشکیل میدهند. رژیم اسراییل که به شدت از این امر احساس خطر میکند و حیات خود را در سایه تهدید این جنبشهای مقاومت در خطر میبیند، خواهان ازبین بردن توان آنها، یا دستکم کوتاه کردن دستان آن علیه موجودیت خود است.
ترورهای اخیر اسراییل علیه فرماندهان مقاومت در لبنان، سوریه و غزه در همین راستاست تا با حذف فرماندهان میدانی، بتواند دست بالا را در جبهههای احتمالی داشته باشد. این امر البته باتوجه به قدرت جایگزینی نیروهای باتجربه حزبالله و حماس در سالها نبرد نمیتواند چندان کارساز باشد.
به ادعای کوک، به نظر میرسد در شرایط کنونی که هر لحظه میتواند تغییر کند، تهران از حزبالله لبنان خواسته است خویشتنداری پیشه کند. احتمالا ایالاتمتحده در مورد اسراییل نیز همین کار را کرده است. دولت بایدن در طول جنگ غزه درباره دو موضوع عزم خود را جزم کرده است: اول اینکه حماس باید از بین برود و دوم اینکه باید از جنگ بین اسراییل و حزبالله جلوگیری کرد. گزارش شده است که لوید آستین، وزیر دفاع ایالاتمتحده، در نوامبر گذشته در یک گفتوگوی صریح، نگرانیهای تیم بایدن را به یوآو گالانت، وزیر دفاع اسراییل، بازگو کرده است.
جو بایدن، رییسجمهور امریکا نیز به بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم اسراییل، گفت که جنگ را به لبنان گسترش ندهد. مقامات امریکایی به وضوح بر این باورند که جنگ بین حزبالله و اسراییل به سرعت به یک درگیری منطقهای تبدیل خواهد شد که کشیده شدن پای ایالاتمتحده به جنگ با ایران را اجتنابناپذیر میکند.
نگرانیهای دولت بایدن منطقی است، اما توانایی رییسجمهور ایالاتمتحده برای تاثیرگذاری بر اسراییلیها در نحوه برخورد آنها با مرز شمالیشان رو به کاهش است. این به این دلیل است که کابینه اسراییل تصمیم گرفت به عنوان یک اقدام احتیاطی در صورت تشدید تنش، حدود ۸۰ هزار اسراییلی را از شهرهای شمال تخلیه کند. از دیدگاه اسراییل، این بخش از کشور آنها غیرقابل سکونت است و حاکمیت اسراییل در آنجا نامشخص است.
این به سادگی برای هر کدام از کابینههای اسراییل، قابل تحمل نیست که نیاز به پاسخ قاطع داشته باشد. یک رویارویی تمامعیار بین اسراییل و حزبالله قطعا اثرات زنجیرهای آتشین منطقهای را در پی خواهد داشت که به طور بالقوه بر امنیت بینالمللی، بازارهای انرژی، ایمنی دریایی و تلاشهای بشردوستانه تاثیر میگذارد و بیشتر بر نیاز به تنشزدایی فوری و تعامل دیپلماتیک تاکید میکند.
اسراییل در حال حاضر با مجموعهای از چالشهای خود در درگیریهای جاری در غزه مواجه است. ممکن است این رژیم از تواناییهای نظامی برای حمله به شهرهای لبنان و تخریب و ویرانی گسترده برخوردار باشد، به احتمال بسیار زیاد حزبالله لبنان نیز توانایی حمله به تلآویو و دیگر نقاط مهم و حیاتی مانند شهر بندری حیفا را دارد. در میان تنشهای فزاینده بین اسراییل و حزبالله، برای جامعه بینالمللی بسیار مهم است که با همه طرفهای درگیر ازجمله لبنان و حزبالله وارد دیپلماسی سطح بالا شود.
روابط نزدیک فرانسه با لبنان باعث میشود که این کشور تاثیر قابلتوجهی بر تلاشهای دیپلماتیک برای کاهش تنش بین اسراییل و لبنان داشته باشد. با این حال، طرفهای دیگر و نه لزوما متحد اسراییل، به دنبال آن هستند تا از هر چه بیشتر شدن نفوذ ایران در منطقه جلوگیری کنند و تلاش میکنند در مقابل تهران از خود بازدارندگی نشان دهند.
حضور نیروهای امریکایی در منطقه، همراه با عملیات کنونی تحت رهبری امریکا در دریای سرخ، در راستای نیل به این هدف است. اگر اسراییل تهدیدات خود را در حمله به رفح به واقعیت بدل کند، تهران احتمالا برای اینکه از حماس پشتیبانی و از شکست این نیروی مهم در منطقه جلوگیری کند، هرگونه محدودیتی را که نیروهای حزبالله برای اقدام علیه اسراییل دارند را کنار میگذارد.
نویسنده: احسان پناه بر