«در حکایت آقای حداد عادل، چنار به پاجوشها طعنه میزند، ولی به سرعت پاجوشها پاسخ دادند پاجوش نیستیم و نهالهایی هستیم که در حال تبدیل به درختایم و به عکس چنار را به خاطر بیثمری تحقیر میکنند.»
مهرداد خدیر در عصرایران نوشت: انتخابات تمام شد و از امروز بحث بر سر این است که میزان مشارکت چقدر بود و روند نزولی آن به منزله هشدار تلقی میشود یا همین برآورد ۴۱ درصد که گویا در شهری، چون تهران به ۲۵ درصد نرسیده (برآورد زمان تحریر این مطلب) مطلوب است و جای نگرانی ندارد.
ریزبینترها آرای سفید و باطله و رقیب اصول گرا را هم اعتراضی تلقی میکنند و از آن ۴۱ درصد کل یا ۲۳ درصد شهر تهران کسر میکنند.
هر قدر هم انتخابات ۱۱ اسفند از حیث رقابت درون خانوادگی اصول گرایان مطلوب باشد، ولی ماجرای چنار و پاجوش تازه شروع شده است.
درست ۱۱ سال پیش برای ویژه نامه نوروزی روزنامه بهار تحلیلی نوشتم با این عنوان: «بررسی نزاع درونگفتمانی در اردوگاه اصولگرایان/ برکشندگان و دست پروردگان». آن نوشته معطوف به اتفاقات بهمن ۱۳۹۱ بود و نزاع دولت احمدی نژاد و شخص رییس جمهوری که علیه برکشندگان خود سرکشی میکرد و اختلاف با مجلس تحت ریاست علی لاریجانی که با استیضاح وزیر وقت کار و ماجرای یکشنبه سیاه و بعد پرتاب سنگ و مُهر به رییس وقت مجلس در قم تشدید شد و نوشتم: «بعید نیست در هفتههای بعدتر پردههای دیگری دیده یا دریده شوند»
۱۱ سال بعد هم پردههای دیده و دریده شده را در قالب تمثیل چنار دیدیم و شاهد بودیم نزاع درون گفتمانی میان اصول گرایان دولتی و سنتی حالا که دولت و مجلس را در اختیار دارند به نزاع قدیمی ترها و جاه جویان جوان بدل شده که اولی باور نکرده نیروهای جوان ترشان قد کشیده اند و از این که جدا جدا لیست دادند برآشفتند و تندترین واکنش را غلامعلی حداد عادل نشان داد که گفت: «همیشه در کنار چنارها پاجوشهایی هم دیده میشود».
تعبیری که جوان ترهای جویای نام و جاه یا آرمانگرا را خوش نیامد و یکی هم پاسخ داد: ما پاجوش چنار شما نیستیم پاسوز شما بودهایم و تندترین لحن را مجری شبکه افق و کاندیدا به کار برد و اگر در بالای لیست قرار گرفته باشد به معنی آن است که از آن واکنش بهره انتخاباتی برده است.
او گفت: بله، شما چنارید. چون ثمر ندارید، اما ما پاجوش نیستیم. در تحلیل ۱۱ سال قبل چرایی نزاع و احتلاف میان «برکشندگان» و «دست پروردگان» این گونه شرح داده شد: اصول گرایان سنتی از متن و بطن سنت و بازار برخاسته اند، اما اصول گرایان دولتی خود را وامدار مناسبات بازار و روحانیت احساس نمیکنند. چرا که از دل مناسبات قدرت برکشیده اند...
بعد از ۱۱ سال دیگرنمی توان قضیه را با دو گانه سنتی و دولتی توضیح داد بلکه صحبت از پدران و پسران است و هر دو متصل به قدرت و بی اعتنا به سنت و بازار، قدرت آن قدر به مذاق شان شیرین نشسته که کاندیدای جوانتر ابایی ندارد از تعابیر تند علیه حداد عادل استفاده کند و جالب این که حداد هم کوتاه آمد. درست مثل پیمان جبلی که در مقابل محمد رضا شهبازی برنامه «پاورقی» کوتاه آمد یا به او گفتند با او در مپیچ!
به بهانه جدال حداد عادل با تمثیل «چنار» و واکنش نظام الدین موسوی و امیر حسین ثابتی که خود را مصداق و مخاطب تحقیر و تخفیف با لفظ «پاجوش» احساس کردند یک یادآوری تاریخی بی مناسبت نیست و آن هم جلسه تاریخی استیضاح علی کردان در سال ۱۳۸۷ است که وزیر کشور احمدینژاد که به دروغ خود را واجد مدرک دکتری آکسفورد معرفی کرده بود در موضع مظومیت این شعر را در پایان دفاعیه خواند تا بر نمایندگان به لحاظ عاطفی و احساسی اثر بگذارد:
سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اگر دل دلیل است آورده ایم
اگر داغ شرط است ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان، گردن ایم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم
گواهی بخواهید:اینک گواه
همین زخمهایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
آنچه را که او رشته بود، اما بیژن نوباوه وطن که مثل او در صدا و سیما کار میکرد و نماینده مجلس اصول گرا شده بود پنبه کرد و در پاسخ این شعر را خواند با تمثیل چنار. منتها نه در قالب دو گانه چنار و پاجوش که دو گانه چنار و کدو بُن (بوته کدو):
نشنیدهای که زیر چناری کدوبُنی
بر رست و ببالید بر او بر به روزِ بیست؟
پرسید از آن چنار که «تو چند سالهای؟
گفتا «دویست باشد و اکنون زیادتی است»
خندید ازو کدو که «من از تو به بیست روز
برتر شدم بگو تو که این کاهلی ز چیست؟»
او را چنار گفت که «امروزای کدو
با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پدید که از ما دو مرد کیست»
در حکایت آقای حداد عادل، چنار به پاجوشها طعنه میزند، ولی به سرعت پاجوشها پاسخ دادند پاجوش نیستیم و نهالهایی هستیم که در حال تبدیل به درختایم و به عکس چنار را به خاطر بیثمری تحقیر میکنند.
در حکایت آقای نوباوه، اما کدوبُن یا همان بوته کدو به چنار طعنه زده که طی ۲۰ روز از آن درخت ۲۰۰ ساله بالاتر رفته و چنار در پاسخ میگوید:
او را چنار گفت که «امروزای کدو
با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است
فردا که بر من و تو وَزَد باد مهرگان
آنگه شود پدید که از ما دو مرد کیست»
نکته جالب توجه این که در واکنش آقای ثابتی به سخنان آقای حداد یک جا در کنار چنار، سرو را هم آورد و بعد بلافاصله گفت: همان چنار و «سرو» نه.
اصول گرایی ایرانی چه از نوع سنتی و پا به سن گذاشته و چه دولتی و رانتی و سهمیهای و چه در قالب چنار و چه پاجوش چنار، چون میانهای با آزادی ندارد با تمثیل «سرو» بیگانه است و باید از آنان چه از نوع چنار و چه پاجوش سپاسگزار بود که در پاچنار سیاست پای «سرو» را به میان نکشیدند و این یکی را مصادره نکردند اگرچه بعید نیست ۴ سال بعد که در کنار شانا و جانا و جمنا و امنا بخواهند نامی ابداع کنند برای این که بگویند نه چنارند و نه پاجوش زیر نام سمنا فعالیت کنند و «س» آن همان سرو باشد!