bato-adv
کد خبر: ۷۱۱۲۱۸

درباره انقلاب بزرگ در دولت بایدن؛ معرفی معمار اصلی بایدنیسم!

درباره انقلاب بزرگ در دولت بایدن؛ معرفی معمار اصلی بایدنیسم!

«جیک سالیوان در آستانه به چالش کشیدن باورهای دیرینه و ترسیم نقشه راهی برای آینده ایدئولوژیک ایالات متحده بود. روزگار در حال تغییر بود و آمریکا باید با آن تغییر می‌کرد.»

تاریخ انتشار: ۱۴:۰۰ - ۰۲ اسفند ۱۴۰۲

تحلیل‌گر پولیتیکر درباره تحولات اخیر کاخ سفید تحلیلی ارائه کرده است.

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از پولیتیکو، در ۲۷ آوریل ۲۰۲۳، مؤسسه بروکینگز، یک اندیشکده در واشنگتن که سال‌ها به‌عنوان چراغ راه برای دموکرات‌ها عمل می‌کرد، قرار بود محل یک تغییر بزرگ باشد.

تولد یک انقلاب آرام در مکانی افسانه‌ای

یکی از رهبران حزب، جیک سالیوان، در آستانه به چالش کشیدن باور‌های دیرینه و ترسیم نقشه راهی برای آینده ایدئولوژیک ایالات متحده بود. روزگار در حال تغییر بود و آمریکا باید با آن تغییر می‌کرد.

بروکینگز یک مکان افسانه‌ای در میان مشهورترین اتاق‌های فکر در جهان است. این همان نهادی است که رؤسای جمهور برای سخنرانی‌های عالی از آن بازدید می‌کردند، مقامات ارشد برای مشاوره سیاست خارجی به آنجا می‌رفتند، و نخبگان پایتخت در حالی که می‌خواستند با تیمی همفکر کار کنند، منتظر گذشتن دوران دولت یک حزب مخالف بودند. اکنون قرار بود آن‌جا به عنوان زادگاه یک انقلاب آرام عمل کند.

برای هفته‌ها، جیک سالیوان و تیمش برنامه‌ای را طراحی کردند که ظاهرا در مورد دیدگاه‌های دولت در مورد اقتصاد بود. اما این واقعاً می‌توانست به عنوان نقدی بر بنیادگرایی در پایتخت آمریکا عمل کند؛ ضربه‌ای به تفکر سیاست خارجی ایالات متحده که در تالار‌های طلاکاری شده بروکینگز و در میان افراد خوش پوش واشنگتن بسیار برجسته بود.

بایدنیسم؛ تدوین ستون فقرات تفکر دولت بایدن در مورد جهان

این سخنرانی منعکس کننده سفری بود که خود سالیوان به مدت شش سال تجربه کرده بود. پس از پیروزی ترامپ بر هیلاری کلینتون، او به دنبال این بود که بفهمد چرا سنت‌های مدرن سیاست خارجی ایالات متحده با مردمی که او در مینه‌سوتا با آن‌ها بزرگ شده بود، هم‌خوانی ندارد. او به ایجاد دیدگاه جدیدی کمک کرد که در میان دموکرات‌ها ریشه دوانید و پس از صحنه‌های دلخراش در ۶ ژانویه ۲۰۲۱، ستون فقرات تفکر دولت بایدن در مورد جهان را تشکیل داد.

با توجه به موفقیت حمایت واشنگتن از کیف در بحبوحه تهاجم روسیه، او اکنون باور داشت که دیدگاه متفاوتی برای سیاست ایالات متحده در داخل و خارج ارائه دهد. این بایدنیسم بود که به طور کامل توسط رئیس جمهور پذیرفته شد، اما زاییده فکر مشاور امنیت ملی بود که به دلیل سن کمش می‌توانست برای دهه‌های آینده به عنوان یک رهبر ایدئولوژیک در حزب دموکرات عمل کند.

قیام علیه بنیادگرایی و بازآرایی عناصر پوپولیسم ترامپ

بایدنیسمی که سالیوان به تعریف آن کمک کرد، هر گوشه از سیاست خارجی این دولت را پر کرده است. تمرکز بر جبهه داخلی یکی از دلایلی بود که بایدن از افغانستان خارج شد. اعتقاد راسخ به دور نگه داشتن نیرو‌های آمریکایی از درگیری روسیه و اوکراین به شکل‌گیری واکنش آمریکا کمک کرده بود؛ و دهه‌ها تقلب چین در اقتصاد جهانی باعث شد تیم بایدن برخی از عناصر جنگ تجاری دونالد ترامپ را بپذیرد. عناصر ترامپیسمی که بایدن و سالیوان اتخاذ کردند -اگرچه آن‌ها احتمالاً اصطلاح «پوپولیسم» را ترجیح می‌دهند – می‌توانست به بایدن کمک کند تا از چالش‌های ایدئولوژیک ترامپ برای سیاست خارجی خود در مسیر منتهی به انتخابات ۲۰۲۴ جلوگیری کند.

سالیوان برای رسیدن به این چشم‌انداز جدید، ابتدا باید ساختار بنیادگرایی را در درون خود از بین می‌برد، همان ساختار بنیادگرایی را که اکنون در بروکینگز می‌کوشید آن را از بین ببرد؛ که جهانی شدن و تجارت آزاد کالای خالصی بودند که موجب اقتصاد‌های رو به رشد و بهبود زندگی مردم در این فرایند می‌شدند. آنچه برای بازار سهام خوب بود در واقع برای همه عالی بود. با توجه به زمان کافی، کیف پول پر باعث ایجاد یک طبقه متوسط ​​ثابت می‌شد، طبقه‌ای که حقوق سیاسی و انسانی خود را از دولت خود مطالبه می‌کند. این تفکر معتقد بود حتی سرکوب‌گرترین رژیم‌ها نیز در نهایت زیر بار جریان ورودی سرمایه فرو می‌پاشند. فشار مداوم از طریق دلار‌های سبز بیشترین سود را برای اکثر مردم داشت.

آن تئوری‌ها ده‌ها سال فرصت داشتند تا درست پس از جنگ جهانی دوم خودشان را ثابت کنند. سالیوان در بروکینگز، جایی که این تفکر پابرجا بود و سال‌ها از آن دفاع می‌کرد، می‌خواست ادعا کند که زمان گذر از آن فرا رسیده است.

روز‌های پرمخاطره

در ظاهر، سالیوان گزینه‌ای بعید برای ارائه این پیام بود. سال‌ها قبل، زمانی که سالیوان در دانشکده حقوق دانشگاه ییل تحصیل می‌کرد، به دنبال استروب تالبوت بود که اخیراً به عنوان مدیر مرکز مطالعات جهانی‌سازی دانشگاه انتخاب شده بود. تالبوت، یک نجیب‌زاده اصیل که در بهترین مدارس تحصیل کرده بود، برای جورج مک گاورن مبارزات انتخاباتی کرده بود و پیش از پیوستن به وزارت امور خارجه در زمان دولت دوستش بیل کلینتون، نویسنده اصلی مجله تایم در مورد روابط شوروی و آمریکا بود، تبدیل به مرشد شد.

این دو مرد ایدئولوژی مشترکی داشتند که در میان احزاب دموکرات و جمهوری خواه جریان اصلی بود. سالیوان در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۷ به یاد می‌آورد: «آن روز‌ها روز‌های سختی بود که در جریان اصلی سیاست خارجی اجماع این بود که جهانی شدن نیرویی برای خیر است. البته دلیلی برای این تفکر وجود داشت. سرمایه‌داری به حفظ در تنگنا قرار دادن اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد، چین هنوز یک قدرت بزرگ نبود و ساختن اقتصاد دشمنان آن‌ها را به دوستان تبدیل کرد. جهانی شدن، به گفته قهرمانانش، این مزیت را داشت که بسیاری از مردم را ثروتمند کرد و در عین حال جهان را به طور کلی امن‌تر کرد و سیاست خارجی ایالات متحده را کم هزینه‌تر کرد.

تالبوت، یکی از آن قهرمانان، رهبری را ادامه داد و سپس به عنوان یک فرد برجسته در بروکینگز خدمت کرد. این که سالیوان قصد داشت در آن «روز‌های پرمخاطره» از اعتقاداتش فاصله بگیرد، ممکن است عمدی بوده باشد، یا ممکن است یک اتفاق خوشایند در تقویم باشد.

جهانی‌سازی افسارگسیخته و لحظه یک اجماع جدید

سالیوان در حالی که به سمت اتاق فکر، واقع در خیابان ماساچوست در مرکز شهر واشنگتن دی سی، در کنار سایر مؤسسات و سفارتخانه‌های معتبر گام برمی‌داشت، مانند هر مقام آمریکایی در رده‌های بالای قدرت به نظر می‌رسید. مو‌های کاهی‌اش به سمت راست مایل شده بود. او یک کت و شلوار معمولی آبی تیره و یک پیراهن سفید روشن به تن داشت که با کراوات خاکستری کم رنگ شده بود. به نظر می‌رسید که مشاور امنیت ملی قرار است مانند هر سخنرانی دیگری، مانند هزاران نفر از نخبگان دی سی سخنرانی کند، اما این بار نه.

سالیوان به جمعی از روزنامه‌نگاران، مقامات دولتی و کارشناسان مشهور گفت: «پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده یک جهان تکه تکه شده را رهبری کرد تا نظم اقتصادی بین‌المللی جدیدی ایجاد کند. صد‌ها میلیون نفر را از فقر نجات داد. انقلاب‌های تکنولوژیکی هیجان‌انگیزی را پشت سر گذاشت؛ و به ایالات متحده و بسیاری از کشور‌های دیگر در سراسر جهان کمک کرد تا به سطوح جدیدی از رفاه دست یابند. اما چند دهه اخیر شکاف‌هایی را در آن پایه‌ها آشکار کرد.» به عبارت دیگر، طرح مارشال و رونق فناوری در دهه ۱۹۹۰ محصول زمان و مکان آن‌ها بود. آن‌ها لزوماً تأثیرات مطلوب را در شرایط مدرن نخواهند داشت.

«تغییر اقتصاد جهانی بسیاری از آمریکایی‌های شاغل و جوامعشان را پشت سر گذاشت. یک بحران مالی طبقه متوسط ​​را تکان داد. یک پاندمی شکننده‌گی زنجیره تامین ما را آشکار کرد. تغییر اقلیم زندگی و معیشت را تهدید کرد. حمله روسیه به اوکراین خطر وابستگی بیش از حد را نشان داد.»

مشکل این بود. راه حل چه بود؟ به جای جهانی‌سازی افسارگسیخته، نظر سالیوان این بود که اقتصاد آمریکا را از طریق انرژی دوباره قوی‌تر کرد. زمان آن فرا رسیده بود که کمربند زنگار را به یک کریدور کبالت تبدیل کنیم، تا صنایعی را ایجاد کنیم که نه تنها به ایجاد کار برای کارگران، بلکه به مشاغل دیگر منجر شود. اگر این کار درست انجام می‌شد، یک آمریکای قوی می‌توانست با توانایی بیشتری در سراسر جهان عمل کند.

«این لحظه ایجاب می‌کند که یک اجماع جدید به وجود بیاوریم. به همین دلیل است که ایالات متحده، تحت ریاست جمهوری بایدن، یک استراتژی صنعتی و نوآوری مدرن را دنبال می‌کند، هم در داخل و هم با شرکای خود در سراسر جهان.»

سالیوان در ادامه فهرستی از چرایی نیاز آمریکا به این مسیر جدید را ذکر کرد. تولید در ایالات متحده به دلیل نیروی کار ارزانتر در خارج از کشور رقابت را واگذار کرده بود. رشد تنها به خاطر رشد ذاتا نابرابر بود و به نفع همه نبود. رشد اقتصادی سایر کشور‌ها و ادغام آن‌ها در اقتصاد جهانی به طور خودکار آن‌ها را دموکراتیک‌تر نکرد، برخی از آنها، یعنی چین، به طور همزمان قدرتمندتر و مستبدتر شدند؛ و بازار آزاد در داخل کشور و اثرات جهانی‌سازی بر اقلیم ویرانی به بار آورد و در عین حال نتوانست انگیزه‌ای برای تولید و صنایع سبزتر ایجاد کند.

سالیوان به طور ضمنی گفت که مفروضات اصلی سیاست خارجی و اقتصادی آمریکا برای چندین دهه اشتباه بوده است. اعتقاد واشنگتن مبنی بر اینکه بازار‌های آزاد در نهایت به دموکراسی در تالار‌های قدرت در پکن منجر می‌شود، بارزترین نمونه است. او با اشاره به یارانه‌های بزرگ چین گفت: «زمانی که بایدن روی کار آمد، باید با این واقعیت مبارزه می‌کردیم که یک اقتصاد بزرگ غیربازاری در نظم اقتصادی بین‌الملل ادغام شده است، به نحوی که چالش‌های قابل‌توجهی ایجاد می‌کند». او در ادامه گفت: «ادغام اقتصادی چین را از گسترش جاه‌طلبی‌های نظامی خود باز نداشت. همچنین مانع از حمله کشور‌هایی مانند روسیه به همسایگانشان نشد.»

سالیوان، مناظره‌گر ماهر، نقطه به نقطه جهان‌بینی غالبی را که بایدن برای دهه‌ها داشت و مشاور امنیت ملی تا زمانی که ترامپ در انتخابات نوامبر ۲۰۱۶ پیروز شد، با این باور رشد کرده بود، نابود کرد.

خط مقدم اصلاحات

او، خواسته یا ناخواسته، اشتباه خود را برای زمانی که یکی از شرکای تشکیلات سیاست خارجی بود می‌پذیرفت. اکنون، با پوشیدن ردای قدرت، تلاش می‌کرد تا اشتباهات خود را اصلاح کند.

در دو سال اول ریاست سالیوان در کنار بایدن، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، لوید آستین، وزیر دفاع و سایر اعضای تیم، اصلاح اشتباهات خط مقدم بود. او معتقد بود که خروج از افغانستان، با وجود هرج و مرج مرگبار، تصمیم درستی بود. جنگ غیرقابل پیروزی بود و اولویت‌های دیگری نیز وجود داشت. اما، با نادیده گرفتن علائم هشدار دهنده منتهی به تصرف کابل، و با تازه بودن ترومای دیدن این که روسیه کریمه و بخشی از شرق اوکراین را در سال ۲۰۱۴ تصرف کرده بود، سالیوان متعهد شد که در حالی که کرملین در حال توطئه برای تصرف کل اوکراین بود، گامی عقب ننشیند.

سالیوان که در مقابل حضار ایستاده بود، به آن‌ها می‌گفت که نمی‌خواهد با تغییر شکل اقتصاد جهانی، گرفتار غافلگیری شود. دولت ایالات متحده در جستجوی یک استراتژی صنعتی برای تسخیر قدرت آمریکا فعال، آماده و مفتخر خواهد بود. او بدون اینکه حرفی بزند، طرحی برای عظمت دوباره آمریکا ارائه می‌کرد.

این سخنرانی به عنوان بزرگ‌ترین نمونه از بازاندیشی قابل توجهی بود که در نیمه اول دوره اول دولت بایدن رخ داد. یک تیم A خودخوانده گرد هم آمدند تا فراتر از دوران ترامپ حرکت کنند، اما از برخی جهات عناصر آن را پذیرفتند. نه عوام فریبی بومی‌گرایانه، بلکه نیاز به بازگشت به اصول اساسی؛ طبقه متوسط ​​سالم با یک پایگاه صنعتی پر جنب و جوش، فروتنی در مورد آنچه که ارتش ایالات متحده به تنهایی می‌تواند انجام دهد، کادری محکم از متحدان، توجه به تهدیدات وجودی و تجدید حیات اصولی که دموکراسی آمریکایی را حفظ می‌کند. سالیوان یک نقشه راه قدیمی برای آینده جدید پیشنهاد کرد.

سالیوان در بروکینگز گفت: «این راهبرد راهگشاخواهد بود؛ و برای غلبه بر موانعی که این کشور و شرکای ما را از ساختن سریع، کارآمد و عادلانه، آنطور که در گذشته می‌توانستیم انجام دهیم، باز داشته است، تعهدی خالصانه می‌طلبد. همان‌طور که در گذشته هم توانستیم... این مطمئن‌ترین راه برای احیای طبقه متوسط، ایجاد یک انتقال عادلانه و مؤثر انرژی پاک، تامین امنیت زنجیره‌های تامین حیاتی، و از طریق همه این‌ها، ترمیم ایمان به خود دموکراسی است. آمریکا آماده آغاز دوباره است. دنیا برای بازسازی آماده است. حداقل دو سال دیگر برای انجام آن زمان وجود دارد».

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین