هگدال، کارآموز ملوانی، به مدت دو سال در زندان معروف «هانوی هیلتون» در پایتخت ویتنام اسیر بود. او که خود را فردی احمق و بیسواد جا زده بود، فهرستی ۲۵۶ نفره از اسامی را با ریتم آهنگ کودکانه معروف «Old MacDonald Had a Farm» به خاطر سپرد.
داگلاس بی. هگدال (Douglas B. Hegdahl) ۷۷ ساله یکی از قهرمانان گمنام جنگ ویتنام است. این ملوان نیروی دریایی ایالات متحده زمانی که اسیر شد، نقش فردی احمق و بیسواد را بازی کرد تا نگهبانانش را فریب دهد؛ و این در حالی است که مخفیانه تلاش میکرد نام و اطلاعات سربازان اسیر آمریکایی را به خاطر بسپرد و نجاتشان دهد.
به گزارش روزیاتو، هگدال، کارآموز ملوانی، به مدت دو سال در زندان معروف «هانوی هیلتون» در پایتخت ویتنام اسیر بود. او که خود را فردی احمق و بیسواد جا زده بود، فهرستی ۲۵۶ نفره از اسامی را با ریتم آهنگ کودکانه معروف «Old MacDonald Had a Farm» به خاطر سپرد.
این فهرست اسامی احتمالاً جان بسیاری از آنها را نجات داد، زیرا آگاهی از زنده بودن این افراد، باعث اعمال فشاری شدید بر ویتنام شمالی برای آزاد کردن آنها در پایان جنگ شد.
هگدال اکنون ۷۷ سال دارد و پس از گذران حرفه درخشان خود به عنوان مدرس در مدرسه نیروی دریایی SERE ایالات متحده، زندگی آرامی را سپری میکند.
یکی از اعضای خانواده هگدال به دیلیمیل گفت: «او بهطور کلی علاقهای ندارد که در مرکز توجه باشد و درباره تجربیات هولناکش از جنگ صحبت کند.».
اما هگدال یکی از قهرمانان ناشناخته جنگ ویتنام و در میان کهنهسربازان و اسرای جنگی سابق، یک اسطوره است؛ و این داستان شگفتانگیز نجات اوست.
هگدال که در سال ۱۹۴۶ در کلارک، داکوتای جنوبی متولد شد، در سال ۱۹۶۶ با یک هدف در نیروی دریایی ثبت نام کرد: میخواست استرالیا را ببیند.
یکی از سربازان سابق که همراه او اسیر بود، نیروی دریایی ایالات متحده با گماردن او در ماموریتی با ناو یواساس کانبرا این شرایط را برای او به وجود آورد.
هگدال که به عنوان کمکتوپچی آموزش دیده بود، پیش از رفتن به استرالیا، برای گشتزنی در سواحل ویتنام، جایی که مداخله آمریکا به سرعت در آن افزایش یافته بود فرستاده شد.
در ۵ آوریل ۱۹۶۷ هگدال قرار بود صبح زود شروع به کار کند، اما پیش از آن تصمیم گرفت به عرشه برود و کمی هوای تازه بخورد، غافل از اینکه توپهای ۲۰ سانتیمتری کشتی در حال شلیک به اهدافی در «بزرگراه ۱» ویتنام بودند.
لگد تفنگها، هگدال را به درون دریا انداخت و هنگامی که توانست روی آب بیاید، فریادهای کمکش در میان غوغای شلیکها گم شدند. هگدال «کانبرا» را میدید که در افق محو میشد، اما با خود عهد بست که زنده بماند.
از شلوارش جلیقه نجاتی ابتدایی ساخت و وقتی خورشید از شرق طلوع کرد به سمت ساحل رفت. پیش از آنکه ماهیگیران کامبوجی نجاتش دهند، هگدال ۱۲ ساعت در آب بود.
ماهیگیران باآنکه خونگرم و خوشبرخورد بودند، اما بلافاصله او را به ویتنامیها تحویل دادند. در آنجا هگدال متهم شد که تکاور سازمان سیا است. او که هیچ مدرک شناسایی به همراه نداشت باید به سرعت فکر هوشمندانهای میکرد تا به آنها رکب بزند.
هگدال در مصاحبهای برای مستند «اسرای جنگی ویتنام: داستانهای بقا» که در سال ۱۹۹۷ ساخته شد این اتفاق را مرور کرد: «احتمالاً من خجالتآورترین نحوه دستگیری را در کل جنگ ویتنام داشتم. متوجه شدم که تنها با درآوردن ادای یک احمق میتوانم از خودم دفاع کنم. بیایید روراست باشیم، وقتی از کشتی بیرون میافتی، یعنی هنوز خیلی جای کار داری.»
هگدال به زندان Hỏa Lò معروف به «هانوی همیلتون» برده شد. تقریباً تمام اسرای دیگر خلبان بودند و او در میان پایینردهترین اسرای جنگی قرار داشت.
در ابتدا، زمانی که هگدال مشتاقانه پذیرفت که بیانیههای تبلیغاتی در محکومیت ایالات متحده را بنویسد، نگهبانان زندان شگفتزده شدند. اما همین که دیکته بیانیه آغاز شد، هگدال شروع کرد به پرسیدن املای کلمات و سرآخر با خطی ناخوانا متنی پراشتباه تحویل داد تا وانمود کند بیسواد است.
هگدال به آنها گفت که یک «دهقان فقیر» از داکوتای شمالی است.
نگهبانان به دنبال یافتن نقطه ضعف، یک بار از هگدال پرسیدند بیش از هر چیز دیگری در دنیا چه میخواهد و منتظر بودند که بگوید: «برگشتن به خانه». اما پاسخی که هگدال داد آنها را بیشتر گیج کرد. او مدتی طولانی فکر کرد و بعد جواب داد: «بالش». چون تختهای اردوگاه زندان بالش نداشتند.
کمکم نگهبانان از هگدال ناامید شدند و او را «بهطرز حیرتآوری احمق» میدانستند؛ کسی که به اندازه کافی بیخطر هست که بتواند آزادانه در کمپ زندان پرسه بزند و وظیفه جارو زدن را به عهده داشته باشد.
هگدال به یاد آورد: «این یک موضع قهرمانانه نیست، اما باعث شد روزهای سختی را بگذرانم.»
هگدال با ستوان جوزف کرکا جونیور، خلبان نیروی هوایی همسلولی شد؛ کسی که حدس میزد این ملوان که در خدمت سربازی است جزو اولین کسانی خواهد بود که آزاد میشود. درنتیجه به او ماموریت داد تا نام تمام اسرا را به خاطر بسپارد.
هگدال در مستندی به نام «بازگشت با افتخار» در سال ۱۹۹۸ گفت: «اول فکر میکردم غیرممکن است. اما کرکا توصیه کرد که با قافیهسازی نامها را به خاطر بسپرم.» و گدال آهنگ «Old MacDonald Had a Farm» را انتخاب کرد.
درنهایت هگدال نام و رتبه ۲۵۶ نفر را به همراه جزئیاتی مانند شماره تامین اجتماعی یا نام حیوان خانگیشان از بر شد.
در همین حال هگدال از آزادی خود استفاده کرد و زمانی که حیاط زندان را جارو میزد پنج کامیون ویتنام را با ریختن خاک در مخزن سوختشان از کار انداخت.
گاهی نگهبانان به منظور درهمشکستن روحیه زندانیان، به کسانی که با آنها همکاری میکردند، وعده آزادی زودهنگام میدادند.
زمانی که نگهبانان به هگدال پیشنهاد آزادی در ازای همکاری را دادند مافوقهایش در میان اسرا به او دستور دادند این پیشنهاد را بپذیرد و پس از آزادی اطلاعاتی را که درباره زندانیان دارد به پنتاگون ببرد.
هگدال در ۴ اوت ۱۹۶۹ به همراه دو نفر دیگر آزاد شد و اطلاعات خود را به مقامات داد.
او در جولای ۱۹۷۰ از نیروی دریایی ارتش بازنشسته شد و سالها در مدرسه نیروی دریایی SERE تدریس کرد.
در یک مهمانی شام برای اسرای جنگی او هنوز هم قادر بود فهرست کامل اسامی را بخواند.