در ادامه از کارهایی خواهیم گفت که میتوانند به والدین کمک کنند فرزندی برخوردار از هوش هیجانی بار آورند.
بسیاری از پدر و مادرها دوست دارند فرزندشان در مدرسه نمرههای خوبی بگیرد و در نهایت در یک دانشگاه معتبر و برتر تحصیل کند، با این حال، چیزی که در این میان اغلب مورد غفلت قرار میگیرد، هوش هیجانی فرزند است. هوش هیجانی نقش بسیار مهمی در زندگی ما ایفا میکند، از کمک به دستیابی به موفقیت شغلی گرفته تا مدیریت اضطراب و برخورداری از مهارتهای ارتباطی.
به گزارش روزیاتو، در ادامه از کارهایی خواهیم گفت که میتوانند به والدین کمک کنند فرزندی برخوردار از هوش هیجانی بار آورند.
بی اعتنایی به احساسات منفی یا حتی سرزنش فرزند خود به خاطر ابراز احساسات منفی خود میتواند منجر به افسردگی او شود. بی اعتناییها یا سرکوفتهای شما ممکن است باعث شود داشتن احساسات منفی برای فرزندتان تبدیل به امری ترس آور شود. شما باید به مشکلاتی که منشأ این احساسات منفی هستند بپردازید و آنها را برطرف کنید، نه اینکه وانمود کنید هیچ مشکلی وجود ندارد. طفره رفتن مداوم از موقعیتهای دشوار کمکی به شکل گیری هوش هیجانی نمیکند. برعکس، سر و کله زدن با این موقعیتها است که به باعث رشد هوش هیجانی میشود.
گفتگوهای آگاهانه و فکر شده بخشی از اساسی از آموزش هوش هیجانی هستند. برای این منظور باید همهی حواس و انرژی خود را بر مکالمه تمرکز کنید. برای ادامه یافتن گفتگو تلاش کنید، از زبان بدن تان استفاده کنید و پیام بحث را به طور کامل درک کنید. با استفاده از مهارت گوش دادن فعال، فرزندتان احساس دوست داشته شدن میکند و اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکند.
بسیار مهم است که به فرزند خود یاد دهید به جای قشقرق به راه انداختن، باید مشکلات خود را حل کند. درست است که احساسات خود را باید پذیرفت، اما رها نکردن آنها بی فایده است. فرزندتان را تشویق کنید که از شما یا کسانی که برای احساسات او ارزش قائل هستند، کمک بگیرد. به او اجازه دهید راه حلهای مختلفی را مطرح کند و اختیاری که مایل است را داشته باشد.
بازیهای وانمودی همه مهارتهای اجتماعی ضروری را از راه تفریح و سرگرمی آموزش میدهند. در این بازیها فرزند میتواند نقشهای اجتماعی و عاطفی مختلف را امتحان کند و ابراز همدلی را یاد بگیرد. بازیهای وانمودی به آشنایی با احساسات مختلف کمک میکنند. این بازیها نه تنها به پرورش خلاقیت فرزندتان کمک میکنند، بلکه امکان درک دیدگاههای دیگران را هم به او میدهند.
مدیریت خشم گاهی برای کودکان دشوار میشود. اگر به فرزندتان یاد ندهید که چطور احساساتش را بروز دهد، ممکن است به نشان دادن خشونت سوق پیدا کند. شما باید به فرزند خود یاد دهید چطور که به شکلی سالم و بی ضرر اضطراب خود را از میان ببرد. مثلاً مشت زدن به بالش یا دویدن بهتر از زدن دیگران یا شکستن وسایل است. به علاوه، میتوانید از طریق بازی و تجسم بعضی موقعیت ها، به او یاد دهید که چطور این کار را به شکلی درست انجام دهد.
شما باید به فرزندتان اطمینان دهید که چیزی تحت عنوان «احساس بد» وجود ندارد. به جای اینکه از او بخواهید دست از جیغ و داد یا گریه کردن بردارد، سعی کنید متوجه شوید چه چیزی فرزندتان را عصبانی یا ناراحت کرده است. از رایجترین عوامل این امر میتوان به تغییرات پیش بینی نشده یا موقعیتهای اجتماعی جدید اشاره کرد. عوامل فیزیکیای هم مانند گرسنگی یا خستگی وجود دارد. گرچه درک این عوامل برای کودکان خردسال همیشه ممکن نیست، اما کماکان ارزش صحبت کردن دراینباره با فرزند خود را دارد.
احساسات بر روی تأثیر فیزیکی هم دارند. ما وقتی احساس استیصال دچار سردرد میشویم یا در زمان نگرانی دل آشوبه میگیریم. وقتی فرزندتان احساس شدیدی را تجربه میکند، از او بپرسید که بدنش چه حس و حالی دارد. درک نشانههای فیزیکی احساسات، به فرزندتان کمک میکند زودتر از پس احساسات خود برآید. این کار همچنین باعث میشود فرزندتان درک بهتری از احساسات دیگران پیدا کند، چرا که آدمها همیشه احساسات خود را با زبان ابراز نمیکنند.
والدین صادق و صریح میتوانند فضایی مبتنی بر اعتماد ایجاد کنند. به همین دلیل فرزندان چنین والدینی با ابراز مشکلات و نگرانیهای خود بیشتر احساس راحتی میکنند. اگر همیشه وانمود به شاد بودن کنید، فرزندتان را گیج خواهید کرد. او میداند که مشکلی در کار است، اما شما طبیعی رفتار میکنید. این کار باعث میشود فرزندتان احساسات خودش را نادیده بگیرد و درک احساسات دیگران هم برایش دشوار شود.