مبتنی بر مانیفست نوفل لوشاتو بود که مجلس اول شورای اسلامی با حضور اکثر احزاب و جریانات اثرگذار برگزار شد. این روند، اما در سالهای بعد با تغییراتی همراه شد. آرام آرام صداهایی از درون سیستم به گوش رسید که از ضرورت حذفها و تسویهها و پس زدنها سخن میگفتند. زمزمههایی که پس از فوت امام (ره) بدل به صداهای بلندی شد که از ضرورت استصواب سخن میگفتند.
«مانیفست نوفل لوشاتو» عنوان محتوایی است که در ماههای منتهی به انقلاب از سوی امام (ره) و یاران نزدیک ایشان خطاب به مردم ایران ارایه شد و در ادامه مورد پذیرش و اقبال اکثریت ایرانیان قرار گرفت. در واقع مردم ایران زمانی که صفوف پیوسته طرفداران رژیم شاهنشاهی را میشکستند، تصویری از جامعهای را در ذهن داشتند که آیتالله خمینی در نوفل لوشاتو برای مردم ایران ترسیم کرده بود. جامعهای که در آن نه خبری از خالصسازیها بود. نه اشارهای به نظارت استصوابی برای گزینشهای سیاسی شده و نه بحثی درباره تقابل با غرب و امریکا و... در بطن آن وجود داشت. نه مردم دعوت به قناعت و کمخوری میشدند، نه خبری از اجبار در مناسک دینی و حجاب بود و نه احتمالی از اخراج اساتید و برخورد با رسانههای منتقد در آن گنجانده شده بود.
به گزارش اعتماد، بنیانگذار انقلاب در نوفل لوشاتو در مواجهه با مخاطبان و خبرنگاران داخلی و خارجی و زمانی که با پرسشی درخصوص شکل و شمایل جمهوری آینده مواجه شدند، اعلام کردند: «مثل سایر جمهوریها و مترقی، اسلام هم همراه با دموکراسی و پیشرفته؛ با همه مظاهر تمدن موافق.» همین محتوا در قانون اساسی هم کمابیش گنجانده شد و مردم در آذر ماه ۵۸ با ۹۹.۵ درصد به آن رای مثبت دادند.
مبتنی بر این مانیفست بود که مجلس اول شورای اسلامی با حضور اکثر احزاب و جریانات اثرگذار برگزار شد. این روند، اما در سالهای بعد با تغییراتی همراه شد. آرام آرام صداهایی از درون سیستم به گوش رسید که از ضرورت حذفها و تسویهها و پس زدنها سخن میگفتند. زمزمههایی که پس از فوت امام (ره) بدل به صداهای بلندی شد که از ضرورت استصواب سخن میگفتند. در این میان وقتی از تندروهای جناح راست درباره «مانیفست نوفل لوشاتو» و قانون اساسی سوال میشد، اعلام میکردند امام (ره) و یارانش نزدیک ایشان مانند شهید مطهری، شهید بهشتی و... به مقتضای زمان ناچار به بیان آن دیدگاهها بودند و در بطن اندیشه خود همان رویای خلافت اسلامی را در سر میپروراندند!
برای بحث و گفتگو درباره این مانیفست مهم انقلاب نیازمند افراد و چهرههایی هستیم که از نزدیک در بطن حادثه انقلاب و دوران پس از آن حضور داشتند.
مرتضی الویری یکی از همین چهرههاست که درباره مسیرهای طی شده انقلاب و آرمانها و ارزشهای فراموش شده سخن میگوید.
در آستانه عبور از ۴۵ سالگی انقلاب قرار داریم؛ شما به عنوان فردی که در بطن انقلاب و دوران پس از آن حضور جدی داشتید، این روزها به چه میاندیشید؟
تلاشی که مردم و فعالان سیاسی (من هم قطرهای در اقیانوس مردمی بودم) در رخدادهای انقلاب سال ۵۷ صورت دادند، برای این بود که اهداف و آرمانهایی که انقلاب برای آنها تصویرسازی کرده بود را محقق سازند. مردم تصور میکردند جامعهای را پایهریزی میکنند که در آن خشونت و اعمال زور وجود نداشته باشد. انقلابیون و مردم به دنبال شکلدهی به جامعهای بودند که حتی مارکسیستها هم بتوانند حرف خود را زده و سهم خود را داشته باشند. جامعهای که در آن معیار و ملاک حرف مردم و رای مردم و مطالبات مردم باشد. جامعهای که با دنیا در یک تعامل منطقی باشد. جامعهای که به سمت تحقق عدالت اجتماعی و ریشهکنی فساد پیش میرود. اگر بخواهم در یک عبارت همه این مطالبات را ذکر کنم، مردم در آن زمان، آینده ایدهآلی را میدیدند که در نوفل لوشاتو تصویرسازی شده بود. یقین دارم اگر کشور با ضرباهنگ شعارها و هدفسازیهای نوفللوشاتو پیش میرفت، امروز ایران به عنوان ژاپن خاورمیانه رفاه، توسعه، آرامش و صلح را برای مردمش به ارمغان آورده بود.
دلیل عدم دستیابی به اهدافی که امام (ره) در نوفل لوشاتو مطرح کرده بودند، ناشی از اشتباه افراد بود یا اینکه شعارها و اهداف درست تعیین نشده بودند؟
با کمال تاسف باید بگویم به دلیل تخطی از شعارهای اولیه و انحرافهایی که در سالهای بعد شکل گرفت، ایران نه تنها ژاپن خاورمیانه نشد، بلکه در مسیر بدل شدن به کرهشمالی منطقه قرار گرفت! به همین دلیل احساس میکنم زمینههای تحول و دگرگونی کشور از جامعه ایرانی ستانده شده و منتظرم چرخشی به وجود بیاید تا انرژیهای انباشته شده در جامعه ایران شکوفا شود.
اگر قرار باشد به صورت مصداقی مهمترین اهدافی که در نوفل لوشاتو به آنها اشاره شده بود را تشریح کنید به چه مواردی اشاره میکردید؟
مهمترین هدف ترسیم شده در نوفل لوشاتو و پیماننامه اولیهای که ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ را شکل داد، این بود که هر فردی که از شناسنامه ایرانی برخوردار است، خودی محسوب شده و غیرخودی تلقی نشود. در واقع جامعه ایرانی به صورت یک خانواده صمیمی معرفی شده بود که باید در روند توسعه کشور مشارکت کند. اساسا به این دلیل است که در رفراندوم سال ۵۸ اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران پای صندوقهای رای حاضر شدند و به جمهوری اسلامی رای دادند. یعنی همه ایرانیان با هر تفکر و دیدگاهی خود را در شکلگیری جامعه و سیستم نوین سیاسی دخیل میدانستند. در حوزه سیاست داخلی انتخابات به میزانی آزاد بود که حتی حزب توده و مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق و... برای مجلس اول شورای اسلامی تایید صلاحیت شدند. شما وضعیت سال ۵۷ را با شرایط امروز کشور که بیش از ۵۵ درصد نامزدها ردصلاحیت شدهاند، مقایسه کنید.
در آن زمان اساسا بحثی درخصوص اعمال نظارتهای استصوابی مطرح نبود؟ برخی افراد جناح راست ادعا میکنند ایده نظارت استصوابی از ابتدای انقلاب وجود داشت. واقعا این طور بود؟
به هیچوجه اشاره و سخنی در مورد نظارت استصوابی یا غربالگری یا محدود ساختن حوزه انتخاب مردم مطرح نبود. حاکمان تازه با مردم عهد بستند که مطبوعات آزاد وجود داشته باشد و نویسندگان و روزنامهنگاران آنچه در راستای منافع ملی میبینند، چاپ و منتشر کنند، بدون اینکه برخوردی با آنان صورت بگیرد. در حوزه سیاست خارجی بنا بر این بود که به دنبال مراوده متنوع در چارچوب منافع ملیمان داشته باشیم. قرار بود مهمترین دغدغه همه حاکمان بالندگی اقتصادی و معیشت مردم باشد، اما متاسفانه در بسیاری از این موارد و سایر موارد عهدها از یاد رفتند، پیمانها شکستند و نوع دیگری از حکمرانی اعمال شد.
شما به روند تغییرات و مانیفست انقلاب که ابتدا در نوفل لوشاتو و پس از آن در قالب قانون اساسی بازتاب پیدا کرد، اشاره کردید. این تغییر از چه زمانی آغاز شد و چه عواملی این روند رو به رشد را متوقف کرد؟
معتقدم افراد و جریانات خالصساز از همان ماهها و سالهای ابتدایی انقلاب تلاشهای خود را آغاز کردند. در مرحله نخست، تعدادی از افراد به بهانه تفاوتهای مذهبی و مسلکی کنار گذاشته شدند. در مراحل بعدی، گروهی از افراد با برچسبهایی، چون لیبرال و غربزده از گردونه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی کنار گذاشته شدند. در مراحل بعدی تقسیمبندیهای تازهای شکل گرفت و افراد به بهانههایی، چون تکنوکرات، دگراندیش، اصلاحطلب، نئولیبرال و... از قطار انقلاب پیاده شدند. امروز کار به جایی رسیده افرادی که سالیان درازی در اردوگاه اصولگرایی حضور داشته و مناصب بالایی داشتند از گردونه مدیریت کشور و انتخاب مردم کنار گذاشته شدهاند. اگر برمبنای پیمان اولیه ۲۲ بهمن ۵۷ و شکلگیری جمهوری اسلامی در ۱۲ فروردین ۵۸ عمل میشد و قانون نانوشته نوفل لوشاتو عمل شده بود، مشکلات امروز کشور وجود نداشت. امام (ره) در نوفل لوشاتو گفتند، در ایران جمهوری را شکل خواهیم داد، شبیه جمهوریهای متداول جهانی. وقتی از ایشان توضیحات بیشتری خواسته شد، جمهوری فرانسه را مثال زده و عنوان کردند ساختاری که در آن مردم بتوانند مطالبات و اراده خود را به صورت صددرصدی محقق کنند.
برخی تحلیلگران اشاره میکنند گروههای تندرو با تکیه بر فضای خاص جنگ ۸ ساله ایران و عراق، دست به حذف رقبا و منتقدان خود زدند. امروز هم چهرههایی، چون ظریف و روحانی و... تذکار میدهند که برخی تندروها به دنبال غلتاندن کشور به مسیرهای مبهم هستند. نظر شما چیست؟
من تصور میکنم خلق و خوی انحصارطلبی متاسفانه در همه ما از جمله شخص بنده وجود دارد. در سالهای ابتدایی انقلاب همه تصور میکردیم ما یا حزب ما یا همفکران و دوستان ما صلاحیت اداره کشور را دارند. این خلق و خو هم در جریاناتی از جنس مجاهدین خلق وجود داشت و هم در میان خط افرادی که ذیل عنوان خط امامیها در سالهای ابتدایی انقلاب فعالیت داشتند. همه تصور داشتیم که باید رقبا را از صحنه رقابت سیاسی حذف کنیم. بنابراین این روند انحصارطلبی، خودمحوری و حذف دیگری در تار و پود فعالیتهای سیاسی کشور نهادینه شد. این وضعیت در مقاطع مختلف ظرفیتهای کشور را در مسیر اتلاف قرار داد. در هر برههای افراد و جریاناتی وجود داشتند که با رقبایی روبهرو بودند و تصور میکردند باید رقبا را کنار بزنند. این دیدگاهها باعث شد مدام افراد بیشتری از قطار مدیریت و سیاست کشور پیاده شوند تا جایی که امروز حتی بزرگان انقلاب هم در ظرف و قالب خالصسازان قرار نمیگیرند.
شما ازجمله چهرههایی هستید که ردصلاحیت را در مجلس چهارم تجربه کردهاید. در سالهای گذشته چهرههایی، چون مهدی کروبی، آیتالله هاشمیرفسنجانی، میرحسین موسوی و... کمک میکردند تا نیروهای سیاسی محدودیتها را پشت سر بگذارند، امروز چگونه میتوان از محدودیتهای فعلی و حذف و انسدادها عبور کرد؟
فکر میکنم عبور از این بحران پذیرش این واقعیت است که ایران ملک مشاع همه کسانی است که تابعیت ایرانی دارند. اگر این واقعیت پذیرفته شود و برخی افراد و جریانات تصور نکنند کشور مال حزباللهیها و پایداریچیها و... است و با ابزارهای قانونی و شبه قانونی رقبا را حذف نکنند، زمینههای شکلگیری یک جامعه رو به رشد فراهم میشود. در این صورت قلب جوانان و نسلهای جدید کشور گرم میشود و تلاش میکنند در روند رشد کشور مشارکت کنند. امروز، اما کار به جایی رسیده که نه فقط جوانان، بلکه برخی افراد میانسال هم علقهای میان خود و کشور و سیستم سیاسی احساس نمیکنند. این فکر وجود دارد که مطالبات مردم برای حاکمیت اهمیتی ندارد. میبینند ساختارهایی برخی نامزدها و چهرهها را برای آنها تعیین کرده و از مردم میخواهند که از میان انتخابشدگان، گروهی را انتخاب کنند! ادامه این روند باعث دلسردی، ناامیدی و مهاجرتهای وسیع را به دنبال دارد.
اگر قرار باشد لیستی از مهمترین چالشهای کشور که نگران آنها هستید، تهیه کنید به کدام مشکلات اشاره میکنید؟
کشور با بحرانها و ابربحرانهای بسیاری روبهرو است. مثلا مشکل کسری بودجه، صندوقهای بازنشستگی، محیطزیست و... از این دست چالشها هستند، اما بسیاری از این بحرانها و مشکلات اقتصادی، گروگان بحران بزرگتری هستند که بحران مدیریت و بحران سیاسی هستند؛ لذا به نظرم اولین گام برای خروج از وضعیت خطرناک فعلی و باز شدن روزنهای در این تونل تاریک آن است که حاکمیت با مردم آشتی کند. زمینهای را شکل دهد که همه مردم در سرنوشت آینده مشارکت کنند. برای این منظور تغییرات ساختاری در جمهوری اسلامی موردنیاز است. باید به همان مانیفست نوفل لوشاتو بازگردیم. باز کردن راه برای اندیشهها و دیدگاههای متفاوت و سهیم کردن همه ایرانیان در پیشبرد امور و اتخاذ تصمیمات.