در کشور چهار میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه معادل نفت خام، گاز طبیعی و سه میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه نفت خام تولید میشود. از این ظرفیت ۴.۷ میلیون بشکه گاز طبیعی معادل نفت خام، ۴.۵ میلیون بشکه و از ۳.۷ میلیون بشکه نفت خام، ۱.۷ میلیون بشکه مصرف داخلی دارد.
شاخه اقتصاد گروه علوم انسانی فرهنگستان علوم نشستی را تحت عنوان «ناترازی انرژی، دلایل و راهکارها» با حضور «غلامحسین حسن تاش رییس اسبق موسسه مطالعات بینالمللی انرژی» برگزار کرده تا موضوع ناترازی انرژی و راهکار برونرفت از آن به صورت واقعبینانه مورد بررسی قرار گیرد.
بخشهایی از صحبتهای رییس اسبق موسسه مطالعات بینالمللی انرژی در این نشست را که توسط وبسایت «جماران» پوشش داده شده بخوانید.
در حال حاضر ایران با مشکل ناترازی انرژی روبرو است همچنانکه در بحث بنزین ناترازی وجود دارد. همین موجب شده که مواد مختلفی به بنزین اضافه شود که ضمن کاهش کیفیت آن موجب افزایش مصرف بنزین شده و آلایندگی را شدت بخشیده است. در گاز نیز ناترازی وجود دارد که نتیجه آن مازوت سوزی و قطع گاز پتروشیمیها و فولادیها و صنایع بزرگ است. در برق هم ناترازی وجود دارد. اما چشمانداز آینده این است که ایران به زودی در کل انرژی، ناترازی را تجربه خواهد کرد. در واقع ناترازی موردی حاملها به ناترازی به کل انرژی گسترش خواهد یافت.
در کشور چهار میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه معادل نفت خام، گاز طبیعی و سه میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه نفت خام تولید میشود. از این ظرفیت ۴.۷ میلیون بشکه گاز طبیعی معادل نفت خام، ۴.۵ میلیون بشکه و از ۳.۷ میلیون بشکه نفت خام، ۱.۷ میلیون بشکه مصرف داخلی دارد.
البته ظرفیت پالایشگاهی کشور حدود یک میلیون و ۹۰۰ هزار بشکه است و ۲۰۰ هزار بشکه در واقع صادرات فرآورده نفتی است که جزو پتانسیل صادراتی لحاظ شده و از میعانات گازی ۵۵۰ هزار بشکه در داخل و در پالایشگاه ستاره خلیج فارس مصرف میشود و بقیه پتانسیل صادراتی است که معادل ۲۰۰ هزار بشکه نفت خام، گاز طبیعی به ترکیه و عراق است، اما ظرفیت صادرات نفت خام یک پتانسیل است که به «سفت شدن و شل شدن» تحریمها وابسته است.
امکان دارد که کاهش یا افزایش پیدا کند. مهمتر اینکه در حال حاضر کامل محقق نشده است. یک سناریو برای حل این مشکل این است که بتوان ظرفیت تولید هیدروکربن را ثابت نگه داشت که با وجود تحریمها و وضعیت مالی دولت فرضی بسیار خوشبینانه و غیر قابل تحقق است، اما در فرض غیرقابل تحقق ملاحظه میکنید که با یک رشد پنج درصدی برای گاز طبیعی و رشد دو درصدی برای فرآوردههای نفتی در سال ۱۴۱۰ یعنی هشت سال دیگر ایران به ناترازی کامل انرژی خواهد رسید.
با فرض جایگزینی هیدروکربنها و تامین هیدروکربن، اگر گازی وجود ندارد در نتیجه باید به صنایع سوخت مایع داد یا اینکه صنایع به این موضوع روی میآورند که نفت کوره و سوخت مایع و... استفاده کنند با اینکه اگر گازی وجود ندارد CNG که در خودرو است فشارش به گازوییل و بنزین منتقل میشود. اگر رویکرد جایگزینی با هدف تامین هیدروکربن ادامه پیدا کند.
در سال ۱۴۱۰ ایران به ناترازی کامل انرژی خواهد رسید. البته میتوان هیدروکربن کشور را تامین نکرد در نتیجه صادرات غیرنفتی به دلیل فقدان سوخت صنایع و خوراک پتروشیمی، بهشدت کاهش پیدا خواهد کرد کما اینکه خیلی از فولادیها که در گذشته سود زیادی داشتند، اما در سال ۱۴۰۲ پیش بینی میشود که به دلیل کمبود برق و گاز زیان ده خواهند شد در نتیجه میزان وابستگی به نفت خام افزایش پیدا خواهد کرد.
در سناریوی دیگر که خوشبینانه و حداقلی در نظر گرفته شده است، متوسط رشد تقاضای گاز کشور بیشتر از پنج درصد خواهد بود. در بیست سال گذشته متوسط رشد تقاضای گاز، ده درصد بوده البته من این را مدنظر قرار ندادم زیرا جزو سالهایی بوده که نیروگاهها روی گاز رفته و یک دفعه تقاضا افزایش یافته است، اما این پنج درصد حداقلی است. یک درصد هم افت در تولید هیدروکربنها لحاظ شده است که واقعبینانه است.
این اتفاقات در سال ۱۴۰۸ یعنی شش سال دیگر رخ خواهد داد. از ۴.۷ میلیون بشکه تولید گاز معادل نفت خام و ۸۵۰ هزار بشکه میعانات گازی، ۷۰ درصد از پارس جنوبی تامین میشود. به عبارتی بیش از ۵۰ درصد کل هیدروکربن ایران از میدان پارس جنوبی تامین میشود. حال بهتر است تا آینده پارس جنوبی مورد بررسی قرار بگیرد. (نمودار بالا مربوط به گاز و نمودار پایین مربوط به میعانات) این اطلاعات را شرکت نفت و گاز پارس تهیه کرده که متولی و بهرهبردار و کارفرمای اصلی پارس جنوبی است. این نمودار نشان میدهد که روند تولیدات پارس جنوبی که ۵۰ درصد کل هیدروکربن را تامین میکند، از سال ۱۴۰۵ بهشدت نزولی است.
بر اساس آمار ارایه شده و جریان انرژی کشور در سال ۱۴۰۰ معادل یک میلیون و ۳۵۰ هزار بشکه در روز معادل نفت خام، تلفات بخش انرژی در تولید و انتقال و توزیع به وجود آورده که رقم بسیار قابل توجهی است.
فلرینگ و سوزاندن گازهای همراه نفت در سال ۱۴۰۰ روزانه ۴۱ میلیون و ۷۰۰ هزار متر مکعب یعنی اندازه دو فاز پارس جنوبی بوده است. الان ۸۵۰ میلیون متر مکعب تولید گاز وجود دارد. این آماری است که مقامات مسوول ارایه کردند و به نظر من خیلی خوشبینانه و اغراقآمیز است. این میزان معادل دو فاز پارس جنوبی است. این در شرایطی است که ایران به دلیل تحریم تولید نفت خام پایینی دارد اگر تولید نفت خام بالاتر بود، میزان فلرینگ هم افزایش مییافت. متاسفانه حجم فلرینگ در حال افزایش بوده و روند کاهش نداشته است. اگر بخواهید ابعاد این فلرینگ را بدانید، باید گفت که میزان فلرینگ از کل صادرات ایران به عراق و ترکیه بالاتر است.
در بخش انرژی دستگاه ناظر و تنظیمگر و رگولاتور، وجود ندارد. وزارت نفت و وزارت نیرو در عمل دو بنگاه هستند که اسم وزارتخانه را یدک میکشند، یکی وظیفه تولید و توزیع هیدروکربن و دیگری وظیفه تولید و توزیع انرژی برق را برعهده دارد.
خود این سازمانها از حکمرانی ضعیفی برخوردار هستند که این مشکل در وزارت نفت حادتر هست. این در حالی است که از سال ۱۹۷۵ به بعد در جهان، سیاستگذاری یکپارچه در دستور کار قرار گرفت. متاسفانه در حال حاضر کشور در همه بخشهای دولت در حال تجربه یک نوع حکمرانی بد و ضعیف است و تحتالشعاع تصدیگری قرار گرفته است. بدتر اینکه دولت وظایف سیاستگذاری، کنترل و رگولاتوری خود را انجام نداده و آن را تعطیل کرده است.
در دورهای گفته شد که ۶۴۰ هزار بشکه غیر از پالایشگاه ستاره خلیج فارس هشت تا پالایشگاه هشتاد هزار بشکهای برای میعانات گازی ایجاد شود و متاسفانه هزینه بسیار سنگینی صرف زیرساختها شد. من همان ابتدا این نکته را مطرح کردم که خوراک این پالایشگاه وجود ندارد و میعانات پارس جنوبی کفایت این کار را نخواهد کرد. الان بعد از صرف هزینه بسیار سنگین برای زیرساخت، شما هیچ اسمی از پالایشگاه سیراف نمیشنوید! هشت تا پالایشگاه هشتاد هزار بشکهای به یک پالایشگاه هشتاد هزار بشکهای تقلیل یافت که آن هم روند کارش متوقف شده است.
این نشان میدهد که این پروژه بر اساس مطالعه و واقعیت موجود نبوده و کاملا متوهمانه بوده است. پروژه ایران آن ال جی که داستان غمانگیزی دارد حدود سه میلیارد دلار تولید آن ال جی هزینه شده، اما یک قطره آن ال جی در کشور تولید نمیشود.
گاز رسانی بیرویه به روستاهای دورافتاده ناترازی را تشدید کرد. هیچ فردی مخالف این نیست که روستاها، انرژی گاز داشته باشد، اما اگر کمترین مطالعهای انجام میشد، مشخص میشد که چه هزینه سنگینی صرف انتقال گاز شده است.
پانزده سال پیش مدیران شرکت گاز در دوره آقای احمدینژاد که برکنار شده بودند، اذعان کردند که هزینه برخی انشعابات روستایی تا پشت در خانه افراد دویست میلیون تومان هزینه به کشور تحمیل کرده است. با این هزینه این امکان وجود داشت که در روستای چند ده خانواری با پنل خورشیدی و توربین بادی یک انرژی مطمئن و ارزان ایجاد شود.
در حال حاضر، بیست میلیون بخاری گازی در کشور وجود دارد که در اوج مصرف گاز مورد استفاده قرار میگیرد. بازدهی حرارتی این بخاریهای متوسط ۳۵ درصد است. ۳۵ درصد گاز تبدیل به حرارت شده و ۶۵ درصد هدر رفته و تبدیل به آلاینده میشود همین الان بخاریهایی وجود دارد که ۹۵ درصد بازدهی دارد نزدیک سه برابر بخاریهای موجود در کشور. با تعویض بیست میلیون بخاری چه بهرهوری عظیمی ایجاد میشود! در سال ۱۳۹۳ در زمان آقای زنگنه قرار بود که این کار بزرگ انجام شود ایشان آن سال این خبر را اعلام کرد، اما عملا هیچ اقدامی صورت نگرفت.
اگر این طرح عملیاتی میشد تحول بزرگی در کاهش مصرف انرژی در پیک مصرف رخ میداد آنهم در شرایطی که خوراک پتروشیمیها قطع میشود. در تمام صنایع شدت انرژی یعنی میزان مصرف انرژی به میزان یک کیلو محصول تولید شده، دو برابر متوسط دنیا است یا میزان انرژی مصرفی به ازای هر مرغ ده برابر کشورهای اسکاندیناوی است به ازای هر مرغ در ایران دو لیتر گازوییل وجود دارد که این رقم در کشورهای اسکاندیناوی ۲۰۰ سیسی است.
اولویت نخست کشور باید ارتقای بهرهوری باشد. راهکار ارتقای بهرهوری این است که منطق بهینهسازی مصرف انرژی بر اساس مطالعات صورتگرفته در اقتصاد انرژی، منطق جایگزینی عوامل است. اگر کشش جایگزینی عوامل صفر باشد، اگر شهروند شما دسترسی به بخاری نداشته باشد و اگر شهروند نداند که در صورت افزایش قیمت گازوییل باید چه کار کند، در این صورت کشش صفر وجود دارد که مطالعات انجام شده نشان میدهد که با افزایش قیمت حاملان انرژی هم تورم و هم رکود تشدید خواهد شد. این اتفاق در سال ۸۹ با افزایش قیمت حاملان انرژی رخ داد.
طرفداران افزایش قیمت، دنبال راهکار راحت و کمدردسر هستند، چون راهکار من بسیار سخت است. به همین راحت راهکار ساده را به مسوولان پیشنهاد میدهند که هم دنبال راهکار ساده هستند که با یک هل دادن مشکل را حل کنند. اما با افزایش قیمت بهرهوری بهبود نمییابد. این در حالی است که در صدر سیاستهای کشورهای صنعتی، بهرهوری قرار میگیرد. بعد از ماجرای اوکراین، اتحادیه اروپا دستورالعمل جدیدی صادر کرد که چه راهکارهایی باید در پیش گرفته شود تا مشکل انرژی را بتوان در فقدان انرژی روسیه مدیریت کرد. در صدر آن بهرهوری قرار گرفت. آنها که بهرهوری شان در اوج قرار دارد باز دنبال ارتقای بهرهوری هستند.
اگر یک فکر اساسی انجام نشود، ظرف پنج تا شش سال آینده به ناترازی در کل انرژی خواهیم رسید میتوان انرژی صنایع را تامین نکرد ولی نتیجه آن، کاهش شدید صادرات خواهد بود که وابستگی به هیدروکربن را تشدید میکند. راه چارهای جز ارتقای بهرهوری انرژی وجود ندارد تا زمانی که کشور به بهرهوری مناسب نرسد، افزایش تولید و توسعه میادین و حتی زدن یک چاه جدید منطقی نیست.