در میدان سیاست و یا سناریو چینی نظامی، لزوما تمام مولفهها تحت کنترل نیستند و گاه رویدادهایی رخ میدهند که میتوانند به انفجار تنش و بحرانها ختم شوند. مسالهای که میتواند در مورد معادلات جاری در منطقه غرب آسیا به وقوع یک جنگ فراگیر در سطح منطقه میان جریانهای رقیب با یکدیگر ختم شود.
فرارو- به تازگی مقاومت اسلامی عراق در یک حمله پهپادی، یک پایگاه نیروهای آمریکایی در خاک اردن (در نزدیکی مرزِ سوریه) را هدف حمله قرار داد. حملهای که یکی از مرگبارترین حملات علیه نظامیان آمریکایی مستقر در منطقه خاورمیانه در طی سالهای اخیر بوده و در قالب آن سه نظامی آمریکایی کشته و بیش از ۳۰ نفر دیگر نیز زخمی شده اند.
به گزارش فرارو؛ برخی منابع به این نکته اشاره داشته اند که هیچ بعید نیست شمار تلفات نیروهای آمریکایی افزایش پیدا کند. در این میان، اخبار مختلفی دال بر وارد آمدن آسیب مغزی به شماری از نظامیان آمریکایی نیز منتشر شده است. در این راستا، این حمله یک زلزله بزرگ را در راهروهای قدرت در آمریکا به راه انداخته است. شماری از سیاستمداران تندروی آمریکایی به صراحت خواستار برخورد با گروههای مقاومت در منطقه و حتی هدف قرار گرفتن برخی نقاط در خاک ایران به عنوان کشوری که بازیگر اصلی در محور مقاومت است شده اند.
در نقطه مقابل، برخی دیگر از نخبگان سیاسی و تحلیلگران آمریکایی به این مساله اشاره دارند که تقابلِ مستقیم آمریکا با ایران منطقی نیست و هیچ سندِ مشخصی دال بر دست داشتن ایران در حمله اخیر به پایگاه نظامیان آمریکایی در اردن نیز مشاهده نشده است. البته که "ناصر کنعانی" سخنگوی وزارت خارجه کشورمان نیز در موضعگیری تاکید کرده که فعالیتهای گروههای مقاومت در منطقه مستقل است و ایران هیچ دخالتی در حمله اخیر به مواضع نیروهای آمریکایی در اردن نداشته است.
رویدادی که کنعانی آن را نتیجه بی توجهی آمریکا به هشدارهای مکرر تهران مبنی بر این دانسته که اگر جنگ غزه ادامه یاید و جنایات اسرائیل در قالب این جنگ تداوم پیدا کند، اینکه برخی رویدادهای ناخواسته و فاجعهآمیز در سطح منطقه به وقوع بپیوندند، به هیچ عنوان گزاره دور از دسترسی نخواهد بود.
با این همه، حمله مرگبار پهپادی اخیر به پایگاه نظامیان آمریکایی در اردن، حداقل حامل ۳ نکته مهم و راهبردی است.
در سالهای گذشته، شمار زیادی از ناظران و تحلیلگران به این مساله اشاره داشته اند که عملکرد ضعیف آمریکا در حمایت از متحدانش در سطح منطقه خاورمیانه و مخصوصا غرب آسیا، تا حد زیادی اعتبار آن را نزد این قبیل بازیگران مخدوش کرده و سبب شده تا کشورهایی نظیر عربستان سعودی و یا امارات که در مقابلِ حملات انصارالله یمن خود را تنها و عاری از کمکهای آمریکا یافتند، به یکباره از واشینگتن دلسرد شده و روندهای تازهای را در سیاست خارجی خود به واسطه نزدیکی به ایران و همچنین چین و روسیه به مثابه عمده قدرتهای شرقی جهان در پیش گرفتند.
مسالهای که به هیچ عنوان برای آمریکا مطلوب نبوده است. با این حال، در بحبوحه حمله مرگبار اخیر مقاومت اسلامی عراق به پایگاه نظامیان آمریکایی در اردن و کشته شدنِ ۳ نظامی آمریکایی و همچنین در بحبوحه حملات مکرر اخیر حوثیهای یمنی به کشتیهای آمریکایی و انگلیسی در دریای سرخ و تنگه بیاب المندب، دیگر اعتباری برای واشینگتن به عنوان بازیگری که سال هاست ادعاهای هژمونیک در عرصه نظام بین المللی مطرح میکند، باقی نمانده است.
به بیان ساده تر، سطح چالشها برای آمریکا در سطح منطقه غرب آسیا از عدم یاری رساندنِ به موقع به متحدانش، به وارد آمدن خسارات مستقیم و جدی به منافع خودش تغییر کرده است. معادلهای که از نگاه کارشناسان و تحلیلگران مسائل راهبردی حامل پیامهای معناداری است و خود جلوهای از افول هژمونیک آمریکا در نظام بینالملل را نمایندگی میکند.
یکی از نکاتی که تنها اندکی پس از حمله اخیر به پایگاه نیروهای آمریکایی در اردن از سوی بسیاری از ناظران و تحلیلگران منطقهای و فرامنطقهای به آن اشاره شده این است که اساسا چرا سامانههای پیشرفته پدافندی آمریکایی نتوانستند حمله پهپادی به پایگاه نظامی آمریکا در اردن را خنثی سازند؟ موضوعی که موجب به بار آمدنِ یک فاجعه بزرگ برای آمریکاییها در این کشور شده است.
در این رابطه، برخی تحلیلگران بر این باروند که طیف مقابلِ آمریکا در منطقه یعنی محور مقاومت، به خوبی توانسته اند متناسب با شرایط منطقهای و ظرفیتهای آمریکا در سطح منطقه، راهبردها و اهرمهای خاص نظامی را برای خود تعریف کنند و بسیاری از نقاط قوت واشینگتن در سطح منطقه را دور بزنند. معادلهای که در نوع خود یک ارسال پالس و سیگنال معنادار از سوی کنشگران محور مقاومت در غرب آسیا به آمریکا و متحدان منطقهای و بین المللی آن است.
با این حال، این مساله به قدری از سوی تحلیلگران مختلف مورد توجه قرار گرفته که برخی مقامهای آمریکایی گفته اند که سامانههای پدافندی آمریکا، پهپاد مهاجم را با هواپیماهای خودی اشتباه گرفته اند. استدلالی که به نظر میرسد به جای اینکه کار را برای آمریکاییها بهتر کند، تا حد زیادی آن را بدتر میکند.
در نهایت باید گفت که بسیاری از تحولات و تنشهای جاری در منطقه غرب آسیا، تکیه و نگاه خود را به تحولات میدانی در قالب جنگ غزه دارند. در واقع، روند تحولات در قالب جنگ مذکور، میتواند حجمِ تنشها و چالشهای امنیتی منطقهای را بیشتر یا کمتر کند.
در این چهارچوب، اینطور به نظر میرسد که محور مقاومت در منطقه به نوعی در حال نوعی کنشگری حسابشده در قالب تکیه به برخی اقدامات معنادار علیه جریانهای مخالف با خود و حامی رژیم اسرائیل در سطح منطقه است تا از این طریق، به هر نحو ممکن هزینه هر روز حملات نظامی اسرائیل در نوار غزه را تا جای ممکن هم برای تل آویو و هم واشینگتن و دیگر متحدانشان به نحو سرسام آوری افزایش دهد. فراموش نکنیم که خط قرمز محور مقاومت، تضعیف و یا نابودی جنبش حماس در نوار غزه است. رویدادی که برای کلیت محور مقاومت حامل تبعات منفی خواهد بود و میتواند مجاری تنفسی تازهای را برای اسرائیل ایجاد کند.
دستورکاری که تاکنون محقق نشده و بازیگران حاضر در محور مقاومت نظیر حوثیهای یمنی، حزب الله لبنان و همچنین گروههای مقاومت عراقی و سوری هرکدام با تشدید و افزایش خشونت و عملیاتهای خود علیه آمریکا و اسرائیل، به نوعی در حال اجرایی کردن یک ریسکِ حساب شده علیه جریانهای مخالف با خود در سطح منطقه بوده و البته که در ازای تحرکات خود، آمادگی پرداخت هزینههای محدودی را نیز دارند.
موضوعی که مخصوصا با توجه به گرفتار شدن اسرائیل در باتلاق جنگ غزه و عدم توانایی دولت آمریکا جهت مدیریت یک جنگ تازه در منطقه خاورمیانه، ابعاد جدی تری را به خود میگیرد. با این همه، باید توجه داشت که در میدان سیاست و یا سناریو چینی نظامی، لزوما تمام مولفهها تحت کنترل نیستند و گاه رویدادهایی رخ میدهند که میتوانند به انفجار تنش و بحرانها ختم شوند. مسالهای که میتواند در مورد معادلات جاری در منطقه غرب آسیا به وقوع یک جنگ فراگیر در سطح منطقه میان جریانهای رقیب با یکدیگر ختم شود.