دیگر جانی برایش نمانده؛ نحیف و رنجور در انتظار مرگ، نفسهای آخر را میکشد. حرفها از جان گرفتن دوبارهاش هم دیگر امیدوارکننده نیست. آبی نیست و دیگر رمقی باقی نمانده است. هنوز خود را برای سوگ نگین زیبای آذربایجان آماده نکردهایم که کارشناسان از وجود بیماری مزمن و خطرناکی سخن میگویند که گویا دریاچه ارومیه فقط نمود عینی و ظاهری آن است. خطر، جدیتر از خشکشدن دریاچه ارومیه است.
بحران اصلی در دل زمین نهان است؛ نابودی و از بین رفتن سفرههای زیرزمینی که هر کدامشان قدمتی هزارانساله دارند.
به گزارش هم میهن، کامران زینالزاده، رئیس پژوهشکده مطالعات دریاچه ارومیه و عضو هیئتعلمی گروه مهندسی آب دانشگاه ارومیه به دلایل خشکی دریاچه ارومیه، فرآیند احیاء، چرایی موفق نبودن آن، همچنین به وضعیت منابع آب استان پرداخت.
با توجه به اقدامات صورتگرفته در سالهای گذشته، آیا آینده روشنی برای احیای دریاچه ارومیه متصور هستید؟
برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید به منشأ پیدایش این مشکل برگردیم و ببینیم اقدامات تا چه اندازه در برطرف کردن این مشکلات مؤثر بوده است. کارهای ارزشمند و تلاشهای زیادی صورت گرفته، اما روند خشکشدن دریاچه در سالهای گذشته ادامه داشته و منتج به این شده که با یک بستر خشک فرسایشپذیر آلوده مواجه هستیم. بارها گفته شده که یکی از علل پیدایش این بحران تغییرات اقلیمی، کاهش بارش و تغییر نوع بارش است. مطالعات متعدد نشان میدهد این عوامل ۲۰ تا ۳۰ درصد مؤثرند و مشکل اصلی دخالتهای انسانی است. نداشتن حکمرانی آب، نبود مدیریت یکپارچه منابع آبی، رهاشدگی در مدیریت استفاده از منابع آب و خاک در حوضه دریاچه ارومیه و اجرا نشدن قانون، باعث شده تا هماکنون با یک بهرهبرداری بیرویه و نابههنجار از منابع آب و خاک روبهرو شویم.
برای برطرف کردن این مشکل، با توجه به اینکه تغییرات در بخش اقلیم از دست ما خارج است، باید سراغ ۷۰ درصد مشکلاتی برویم که خودمان عامل آن هستیم. اینکه خودمان ۷۰ درصد تاثیرگذار بودیم هم نکته مثبت دارد، هم منفی. نکته مثبت ما را امیدوار میکند، چراکه خودمان مسبب بودیم و چنانچه رفتارمان را درست کنیم، قابل جبران است. اما جنبه منفی این است که متاسفانه ما در مسیر اصلاح آن تخریب ۷۰ درصدی سهم خودمان نیستیم، بههمین دلیل با وجود اقدامات صورتگرفته از سوی دولتهای مختلف، همچنان با سقوط آزاد سطح آب دریاچه ارومیه روبهرو بودیم، درحالیکه همچنان شاهد توسعه بیرویه اراضی و تغییر کاربریها هستیم.
جای شگفتی دارد که در این سالها اخبار زیادی از استان ما مخابره میشود، مبنی بر اینکه آذربایجان غربی صادرکننده علوفه، سیب، چغندرقند و میوههای هستهدار مثل هلو و شلیل است و جالب اینکه صادرات این تولیدات کشاورزی بهعنوان اخبار امیدوارکننده و مثبت تلقی میشود. خطرناکتر اینکه باور نداریم، این بحران جدی است و این هرج و مرج و بیقانونی که در عرصه استفاده از منابع آب و خاک وجود دارد، به جدیترین عامل این بحران تبدیل شده است. اینکه اعلام میشود کشاورزی عامل تشدید این بحران است بهعنوان یک کارشناس قبول ندارم و معتقدم نبود مدیریت درست در بخش کشاورزی عامل اصلی بحران خشکی دریاچه ارومیه است. کشاورزی فینفسه کار بسیار ارزشمندی است، تامین امنیت غذایی جز با کشاورزی امکانپذیر نیست، اما درحالحاضر محصولاتی را تولید میکنیم که نهتنها امنیت غذایی را تامین نمیکند، بلکه منابع آبی محدود موجود را از بین میبرد؛ بنابراین با این روند، امر احیای دریاچه ارومیه بسیار مشکل است.
راهکار چیست؟
باید بازنگری اساسی در ساختار سازمانهای اجرایی و نگرشمان به منابع آب و خاک داشته باشیم. درحالحاضر سازوکاری که در ساختار سازمانهای اجرایی داریم، نمیتواند ما را در مدیریت درست منابع آب و خاک کمک کند. باید مراکز تصمیمگیر و سیاستگذار، یکی شود و مدیریت یکپارچه منابع آب داشته و سراغ جلب مشارکتهای مردمی برویم. تا زمانیکه معیشت کشاورزان را ارتقاء ندهیم و مشارکت آنها را در حفظ و صیانت از منابع آب جلب نکنیم، هیچ توفیقی در احیای دریاچه ارومیه نخواهیم داشت، همچنان که تا حالا نداشتیم.
از آنجاییکه آذربایجانغربی، استانی کشاورزی معرفی میشود، بهنظر شما دولت ریسک تنشهای اجتماعی محتمل را میپذیرد تا بهطور جدی، موضوع کشاورزی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه را مدیریت کند؟
اینکه محور توسعه آذربایجانغربی کشاورزی است، سازگار با پتانسیلها و اقلیم استان نیست. در نظر داشته باشید که ما راهی جز قانونمندکردن استفاده از منابع آب و خاک نداریم، چون خشکشدن دریاچه ارومیه ظاهر این بحران است و بحران اصلی، در دل زمین است و ما با از بین رفتن سریع منابع محدود آب که هزاران سال طول کشیده تا جمع شود، روبهرو هستیم. طی ۲۰ سال بخش قابل ملاحظهای از آب چندهزارساله که جمع شده بود را مصرف کردهایم و این منابع ارزشمند که تضمینکننده حیات و تمدنمان بوده، در حال از دست رفتن است؛ بنابراین دولت و مردم چارهای جز بازگشت به مدیریت سازگار و پایدار از منابع آب و خاک ندارند؛ بنابراین موضوع اول این است که ما باید بحران آب و خاک را بپذیریم و اقدام کنیم. چندسال قرار است با این روند دوام بیاوریم؟
علاوه بر موضوعی که اشاره کردید، دومین مسئله این است که بهرهوری در بخش کشاورزی استان بسیار پایین است. ایجاد اشتغال و تولید با توسعه افقی و تغییر کاربریهای اینچنینی حاصل نخواهد شد، بلکه ما باید تولید و بهرهوری در واحد سطح را افزایش دهیم و بیشترین درآمد را برای کشاورزان ایجاد کنیم. موضوع سوم که از آن غافلیم، این است که بخش عمده توسعه اراضی کشاورزی توسط کشاورزان حقابهبر، صورت نمیگیرد. متاسفانه تصرف اراضی، تغییر کاربریها و برداشتهای غیرمجاز از آبهای سطحی و زیرزمینی با صرف هزینههای گزاف و با اعمال نفوذ انجام میشود و بالطبع، دولت و حاکمیت باید با کسانی که قانون را زیرپا میگذارند، برخورد قاطع داشته باشند. کشاورزان خردهپا هم که تغییر کاربری داده یا برداشتهای غیرمجاز از آبهای سطحی و زیرزمینی دارند، اینها هم جای خود دارد، اما اولویت اصلی در برخوردها با متخلفان بزرگ است که حتی ادامه این روند آنها میتواند تامین آب شرب را به خطر اندازد. درحالحاضر آب برای احیای دریاچه ارومیه نداریم، آب برای کشاورزی محدود است و با این شرایط بیشتر باید به دنبال برنامهریزی برای تامین آب شرب باشیم.
اگر آبی نیست، ایجاد زیرساختها که مدام به آنها تاکید میشود، چه اهمیتی دارد؟ بهویژه که موضوع انتقال آب از وان، خزر و حتی خلیجفارس مطرح است؛ آیا این موضوعات کارشناسی است؟
طرحهای اجراشده قطعاً تاثیرگذاری خود را دارد، اما اینکه در ادامه کار بگوییم از وان یا خزری که در حال خشکشدن است یا حتی از خلیجفارس و عمان یا اگر از آنها نشد از اقیانوس آرام آب بیاوریم، طرحهای تخیلی است و مطمئناً نمیتواند تاثیرگذار باشد. اینکه میگویند برویم سراغ بارورسازی ابرها یا برویم سراغ آبهای ژرف که ما در منطقه نداریم، نه کارشناسی است و نه هیچکدام قابل اجراست؛ حتی با صرف هزینههای بزرگ. بهجای اینکه برویم سراغ تولید آب جدید، فقط و فقط باید به مدیریت مصرف آب فکر کنیم. بیشتر از آنچه نیاز است آب مصرف میکنیم، سرانه مصرف آب شرب در شهرهای بحرانزده گویای این است که اصلاً به بحران آب باور نداریم و حتی بالای سه برابر از استانداردها آب مصرف میکنیم. فضای سبز شهری هیچ تناسبی با اقلیم و تنش آبی ندارد. باید با ذینفعان، کشاورزان و مردم درخصوص مدیریت مصرف آب صحبت کنیم و این باور را ایجاد کنیم که بحران آب جدی است.
به علت تخلیه آبخوانها در مناطقی از استان شاهد فرونشست زمین هستیم، این موضوع چه میزان جدی است و آیا برای پیشگیری از آن برنامهریزی شده است؟
ایران رکورددار فرونشست زمین در جهان است. دشت سلماس و چندین دشت ما شرایط بحرانی دارند و باعث میشوند اراضی کاربری خود را از دست داده و زیرساختها به خطر افتند. بااینحال تاکنون هیچ برنامهای برای مقابله با این بحران نداریم و این جریان نیز با اقدامات سازهای حلشدنی نیست. باید سراغ کارهای واقعی نرمافزاری شامل اقدامات مشارکتی و ترویجی رفت که مردم سهم زیادی در آن دارند.
با وجود تاکید شما بهعنوان یک کارشناس به اهمیت و لزوم اقدامات نرمافزاری، اما همچنان شاهدیم که در این بخش، اقدامات اثربخش صورت نگرفته و همچنان بر اقدامات سختافزاری تاکید میشود. دریاچه بعد از ۲۰ سال نیاز به شوک بزرگی برای احیاء دارد، این شوک حیاتی چه میتواند باشد؟
فرآیند احیاء، زمانبر است. کارهای سازهای در بخش خیلی کوچکی میتواند اثرگذار باشد. در نقشه راه قبلی که درحالحاضر هم براساس آن پیش میرویم، متاسفانه تقریباً تمام فعالیتهای انجامشده متکی به اقدامات سازهای بود. یا تونل و کانال میزدیم، یا در تلاش برای ایجاد شبکه آبیاری قطرهای بودیم، یا مثلاً تصفیهخانهها را مجهز میکردیم تا شاید بتوانیم آب جدید تولید کنیم. غافل از اینکه شدت توسعه اراضی کشاورزی بهحدی است که اثرات این تولید آب کوچک را نیز تحتالشعاع قرار داده و حتی بیشتر از این، آبهای تولیدشده صرف تامین آب این اراضی تازهتوسعهیافته میشود. ما به منشأ پیدایش این موضوع که رهاشدگی در بخش کشاورزی و توسعه بیرویه اراضی در سایه نبود حکمرانی آب ایجاد شده، بیتوجه بودهایم و همزمان با کارهای سازهای از همراه کردن و مشارکت مردم غافل بودیم. شاید ناموفق بودنمان در احیاء دریاچه ارومیه هم به این موضوع باز میگردد. اکنون کارهای در دست اقدام بهتنهایی کمکی به حل بحران نمیکند و از نظر من بهعنوان کارشناس آب، بحران تخلیه منابع آب زیرزمینی در حال تبدیلشدن به بحران جدیتری از بحران خشکشدن دریاچه ارومیه میشود.
یعنی دریاچه در سالهای آینده اهمیتی نخواهد داشت؟
نه اینکه دریاچه ارومیه اهمیتی ندارد و پیامدهای آن را جدی نمیگیریم، بلکه دریاچه ارومیه باید بهدلیل بسیاری از عوامل، احیاء شود و اگر احیاء نشود بسیاری از مشکلات به وجود خواهد آمد. منظورم این است که با مشکلات دیگری مواجه شدهایم که خطر آن اولویتدارتر از خود دریاچه ارومیه شده است؛ سفرههای محدود آب زیرزمینی خود را به بهای خیلی ناچیزی از دست میدهیم که این موضوع، باید بهطور جدی موردتوجه قرار گیرد.
اگر مشکل آب تا این حد جدی است و سالهای آینده شاید دیگر آبی وجود نداشته باشد چرا بر انجام اقدامات سازهای برای انتقال آب تاکید میشود؟ اگر آبی نباشد، این سازهها که برایشان چندین هزار میلیارد هزینه شده، چه فایدهای خواهند داشت؟
بررسی شده که آب مازاد به دریاچه ارومیه انتقال داده میشود و حتی توسعه اراضی در مبدأ هم در نظر گرفته شده؛ این انتقال مؤثر است. بااینحال نباید پروژه انتقال آب زاب، بهعنوان تمامکننده تمام مشکلات بهشمار آید. آن طرح در جای خود مؤثر است، اما اینکه ما تمام هم و غم خود را برای این پروژه بگذاریم، خارج از توان این پروژه است. باید تمام انرژی، هزینه و بودجه را به ارتقای دانش و معیشت مردم اختصاص دهیم. نباید معیشت مردم به مصرف زیاد آب گره بخورد، باید درآمدهای اکوتوریستی و خدماتی را افزایش دهیم و از مرزها استفاده بهینه کنیم تا بتوانیم محوریت و فشار توسعه را از روی دوش کشاورزی برداریم و در این بین هم با زمینخواران بزرگ که آب را چپاول میکنند، برخورد جدی کنیم.
برای این موضوع، مثال دارید؟
مصادیق زیاد است. صدها استخر در ابعادی بزرگ و بهصورت مهندسی ساخت در حوضه آبریز دریاچه ارومیه احداث شده که قطعاً کار یک کشاورز عادی نیست. کسی که چند ۱۰ میلیارد تومان برای ساخت این مخازن بزرگ آب هزینه کرده، ایستگاه پمپاژ و خطوط انتقال چند ۱۰ کیلومتری گذاشته و صدها هکتار زمین را تکهتکه کرده و میفروشد، دیگر کشاورز ساده نیست. در بالای سدها، صدهامخازن بزرگ آب وجود دارد که باغهای بزرگ تازه کاشت را آبیاری میکنند. با این زمینخواران و مصرفکنندگان غیرمجاز آب باید برخورد جدی شود چراکه ما درحالحاضر آب برای محیطزیست و دریاچه ارومیه نداریم، برای کشاورزی آب کم داریم و با ادامه این روند در آیندهای نهچندان دور، آب شرب نخواهیم داشت.
اگر آب برای کشاورزی نداریم، چطور شاهد توسعه اراضی کشاورزی و رکورددار تولید محصولات باغی هستیم؟
به این دلیل که به آبهای زیرزمینی حمله شده و برداشتهای غیرمجاز صورت گرفته است. ما از این موضوع غافل شدهایم و بهتدریج برای تامین آب شرب هم با مشکل مواجه میشویم.
امسال در برخی روستاها با کمبود و حتی نبود آب شرب روبهرو بودهایم، این موضوع بهعلت تخلیه آبخوانها و از بین رفتن سفرههای زیرزمینی است؟
آبهای زیرزمینی، پایین و پایینتر میروند و در این بین دو اتفاق میافتد؛ هم آب زیرزمینی کم شده و باعث نشست اراضی میشود و دوم اینکه، هراندازه آب کمتر شود، شورتر شده و کیفیت آن بدتر میشود. در استان، مناطقی داریم که برای استحصال یکلیتر آب شرب، صدمتر چاه میزنند و این نتیجه برداشت بیرویه و در حجم بسیار زیاد از آبهای کشاورزی است.
با وجود شرایط بحرانی آب، درصورتیکه فقط ۷۰۰ میلیون مترمکعب آب در پشت سدها ـ آنهم برای تامین آب شرب وجود دارد ـ آیا رهاسازی ۲/۱ میلیارد مترمکعب آب پشت سدها و رودخانههای بدون سد، عقلانی است؟
پیشبینی رهاسازی ۲/۱ میلیارد مترمکعب، مربوط به آب موجود پشت سدها نیست، امیدواریم که باران و برف ببارد. البته این روند بسیار ناراحتکننده و هشداربرانگیز است که در سال آبی جدید، متوسط بارندگی حدود ۴۰ درصد نسبت به مدت مشابه، کاهش یافته است. امیدواریم که بارندگی داشته باشیم تا آب تنظیمی سدها افزایش یافته و به سمت دریاچه ارومیه رهاسازی شود.
یعنی رهاسازی ۲/۱ میلیارد مترمکعب آب به سمت دریاچه ارومیه که استاندار وعده داده، منوط به افزایش بارندگیهاست؟
بله ۱۰۰ درصد؛ درصورتیکه بارشهای آینده تامین شود، در غیر اینصورت آب موجود در پشت سدها برای آب شرب بوده و تامین کننده هم نیست. در موضوع آب، خط قرمز و مرزهای هشدار را خیلیوقت است که رد کردهایم. خشکشدن رودخانهها، تالابها و دریاچه ارومیه با آن عظمت، نمود ظاهری بیماری خطرناکی است که همچون قله کوه یخ است و فقط نوک آن بیرون زده است. در این مدت بیش از ۵/۱ میلیارد مترمکعب از آبهای زیرزمینی برداشت کردهایم که قابل جایگزینی نیست و این روند باعث میشود، چیزی برای آیندگان در این دشت سرسبز نداشته باشیم؛ بنابراین چارهای جز مدیریت منابع آب محدود موجود هم نداریم.