شماری از اندیشکدههای اقتصادیِ مطرح در غرب به این مساله اشاره میکنند که قمیت نفت در بازارهای جهانی، تحت تاثیر حملات حوثیهای یمنی، هنوز آن افزایشی که باید را تجربه نکرده است. دلیل این مساله نیز این است که عرضه انرژی در بازارهای جهانی زیاد است و روند افزایش تقاضا کُند بوده است.
فرارو- آمریکا و انگلیس در روزهای گذشته بر شدت حملات خود علیه یمن افزوده اند. در این راستا، گزارشهای مختلفی در مورد دور تازه بمباران شهرهای مختلف یمن به ویژه بندر الحدیده این کشور منتشر شده است. آمریکا و انگلیس مدعی شده اند که در حمله به بخشهای مختلف خاک یمن، تاسیسات و امکانات نظامی و به ویژه سکوهای پرتاب موشک حوثیها را هدف قرار داده و میدهند.
به گزارش فرارو؛ در این راستا، اخیرا حوثیها نیز در قالب چند حمله، کشتیهای آمریکایی و البته چند کشتی دیگر که عازم بنادر اسرائیلی بوده اند را با موشک هدف قرار داده اند و تاکید کرده اند که اقدامات آمریکا و انگلیس علیه یمن، در اراده یمنیها جهت دفاع از ملت و مقاومت فلسطین خللی ایجاد نمیکند.
با این همه، در رابطه با کلیت کنشگری حوثیهای یمنی در دریای سرخ و تنگه باب المندب، توجه به ۳ نکته، مهم به نظر میرسد.
شماری از دولتها و شرکتهای مطرح غربی در مدت اخیر به این نکته اشاره کرده اند که هنوز تاثیرات منفی حملات حوثیهای یمنی در دریای سرخ و تنگه باب المندب، در اقتصادهای غربی و به طور خاص اروپایی ظاهر نشده است. با این حال، در صورت تطویل و ادامه یافتن این حملات، کاملا محتمل است که شاهد آشکار شدن نمودهای عینی تاثیرات مخرب و منفی این حملات بر اقتصادهای غربی باشیم.
در این رابطه، به این مساله اشاره میشود که تداوم حملات حوثیها میتواند نرخ تورم را در اقتصادهای اروپایی تا یک درصد افزایش دهد و موجب تشدید فضای عدم قطعیت اقتصادی و تحویل به موقع کالاهای تولیدی اروپایی به مشتریان بین المللی گردد.
هزینههای مربوط به حمل و نقل دریایی، با توجه به موقعیت خاص دریای سرخ و کانال سوئز که چیزی در حدود ۱۲ درصد از تجارت کاتینری جهان از مجرای آنها صورت میگیرد، افزایش قابل ملاحظهای را تجربه خواهد کرد که این مساله در نوع خود از چالشهای جدی برای اقتصادهای غربی خبر میدهد.
در این رابطه، شماری از اندیشکدههای اقتصادی مطرح در غرب به این مساله اشاره میکنند که قیمت نفت در بازارهای جهانی، تحت تاثیر حملات حوثیهای یمنی، هنوز آن افزایشی که باید را تجربه نکرده است. دلیل این مساله نیز این است که عرضه انرژی در بازارهای جهانی زیاد است و روند افزایش تقاضا کُند بوده است.
حال اگر قرار باشد در یک بازه زمانی طولانیتر شاهد ادامه کنشگری میدانی حوثیها در دریای سرخ باشیم، این مساله میتواند هزینههای سنگینی را از نظر قیمتی به بهای انرژی تحمیل کند. معادلهای که چالشهای اساسی را برای اقتصادهای غربی و به ویژه اروپاییها در بحبوحه برنامههای مفصل آنها برای دوره پساکرونا و همچنین خروج از رکود و فضای تورمی ناشی از آن، ایجاد خواهد کرد.
انصار الله یمن از همان آغازِ فعالیتهای خود در دریای سرخ، بر این نکته تاکید کرده که صرفا کشتیهای تجاری اسرائیلی و یا آن دسته از کشتیهایی که عازم بنادر اراضی اشغالی هستند را هدف قرار میدهد. انصار الله هدف خود را از این اقدام نیز مجبور کردن اسرائیل و حامیان بین المللی آن مخصوصا آمریکا جهت متوقف کردن جنایات و نسل کشی خود در نوار غزه عنوان کرده است.
البته که این جنبش اذعان کرده که اگر جنگ غزه خاتمه یابد و در قالب آن آتشبس برقرار شود، انصار الله نیز به حملات خود در دریای سرخ و تنگه باب المندب خاتمه خواهد داد. حال نکته قابل تامل این است که آمریکا و انگلیس در معادله یمن، حاضر به انجام کارِ راحتتر که همان کمک به پایان بخشی به جنگ غزه و نسلکشی در این منطقه است، نیستند.
در این راستا، آنها کارِ سختتر که حمله به یمن بوده را برگزیده اند و این بدان معناست که آنها در حمایت از اسرائیل و کنشهای آن در نوار غزه، کاملا راسخ هستند و عملا برخلاف موضعگیریهای ظاهری خود که تاکید دارند جان غیرنظامیان باید حفظ شود، حرکت و اقدام میکنند.
موضوعی که در مدت اخیر توجه بسیاری از تحلیلگران غربی را به خود جلب کرده و آنها با استناد به همین مساله از سیاست غرب در مورد یمن انتقادات جدی را مطرح کرده اند. به طور خاص منتقدان به این نکته اشاره میکنند که مشخص نیست آمریکا و انگلیس با چه منطقی وارد جریان جنگ با یمنیها شده اند؟ زیرا یمنیها بیش از هشت سال را زیر سنگینترین بمبارانهای ائتلافِ تحت رهبری عربستان سعودی گذراندهاند و در پایان نیز عربستان به بیهوده بودنِ جنگ با حوثیها پی برد و از سال ۲۰۲۱ راهِ تنشزدایی با آنها را در پیش گرفت. حال اینکه لندن و واشنگتن با حملات چند روزه خود به یمن دقیقا میخواهند به چه دستارودی برسند که عربستان در بیش از هشت سال نرسیده، خود سولات زیادی را ایجاد میکند.
در عین حال، در شرایطی که اقتصادهای غربی در دوره ریکاروی اقتصادی پس از بحران پاندمی کرونا و همچنین جنگ اوکراین هستند، انجام یک حمله آن هم علیه یمن که در یک نقطه راهبردی جهان واقع شده، دقیقا به چه معناست؟ آیا این حمله هزینههای غرب در حوزه اقتصادی و ژئوپلیتیک را چند برابر بیشتر نخواهد کرد؟ جالب است که عربستان سعودی و امارات متحده عربی دو متحد سنتی آمریکا در منطقه، عمیقا از همراهی با رویکردهای آمریکا و انگلیس در حمله به یمن خودداری کرده اند. این موضوع دو دلیل دارد:
اولا آنها نمیخواهند فرآیند تنش زداییِ آغاز شده با حوثیها را مخدوش کنند و دوم اینکه آنها شدیدا از غرب به دلیل بی توجهی به هشدارهای پیشینِشان نسبت به تبعات قدرت گیری انصار الله یمن سرخورده و ناامید شده اند و اوج گیری انصار الله را نتیجه انفعال غرب میدانند. موضوعی که ضربات سنگینی را به منافع ملی آنها نیز وارد کرده است. یمنیها نیز نشان داده اند که هربار که وارد جنگی شده اند، از دلِ آن بیرون آمده اند.
در نهایت باید گفت که کنشگریهای میدانی انصار الله یمن در دفاع از ملت و مقاومت فلسطین در مدت اخیر، تا حد زیادی محبوبیت این جنبش نزد افکار عمومی را بالا برده است. به طور خاص روند کلی دیدگاهها در جهان عرب در قالب نظرسنجیهای مختلفی که در کشورهای عربی از سوی موسساتی نظیر مرکز افکار سنجی عربی برگزار شده، به وضوح از افزایش دیدگاه مثبت افکار عمومی عربی نسبت به آن دسته از کنشگران منطقهای نظیر ایران حکایت دارد که از زمان آغاز جنگ غزه، به نحوی عمیق و آشکار به حمایت از ملت فلسطین پرداخته اند.
این در حالی است که همین دادههای نظرسنجی از سقوط جدی محبوبیت آمریکا و دیگر قدرتهای غربی در منطقه حکیت دارند. در این راستا، مرکز افکار سنجی عربی در جدیدترین نظرسنجی خود در کشور تونس، به این نکته پرداخته است که اکنون شمار بیشتری از افراد در این کشور از برخورد مسلحانه و نظامی با اسرائیل به جای گفتگو با آن حمایت میکنند.
محبوبیت مقامهای ارشد ایرانی و مقام معظم رهبری نیز از برخی رهبران شناخته شده جهان عرب نظیر محمد بن سلمان و یا حاکم امارات، نزد افکار عمومی عربی، پیشی گرفته است. انصار الله یمن نیز در قالب این نظرسنجی ها، توانسته تا حد زیادی قدرت نرم منطقهای خود را چه در یمن و چه در سطح منطقه و جهان تقویت کند. موضوعی که عملا مشروعیت حملات انگلیس و آمریکا به خاک یمن را تا حد زیادی زیر سوال برده است.