از نظر زیدآبادی مسئولان، ایران را برای همه ایرانیان نمیخواهند؛ مردم بر اساس اعتقاداتشان دسته بندی شده و امتیازات بر اساس سیستم خالص سازی و دوری و نزدیکی افراد به قدرت توزیع میشود. او بزرگترین مشکل کنونی را عدم التزام به الزامات ملت دولت از جمله برابری اتباغ کشور در برابر قانون میداند به نحوی که عدهای به صراحت میگویند کشور مال ماست.
زیدآبادی جامعه ایده آل افلاطون را جهنمی میداند که قابل دوام نیست، او معتقد است که نحوه نگاه ما به آدمیزاد، جامعه، سعادت، و نوع تعاملمان با طبیعت و ... نیازمند تغییر است و این را یک چالش همیشگی بدانیم که الآن ما در آستانه برای پا گذاشتن به یک بهشت موعودی نیستیم، و هر کسی که وعده بهشت میدهد به طور قطع دارد کلاهبرداری میکند.
به گزارش خبرآنلاین، زیدآبادی با ایجاد تمایز رفتاری آدمیان در دوره خوشبینی و بدبینی میگوید و این که در دوره بدبینی آدمیان بدون توجه به راه حلهای معقول به راه حلهای آنی و بدون آگاهی از پیامدهای آن میاندیشند. او معتقد است در این شرایط، حداکثر کاری که از دست او و امثال او بر میآید دادن هشدار به مردم نسبت دامنههای مشکلی است که از چنین شرایطی بیرون میآید تا امکان کنترل بیشتر اوضاع فراهم شود.
او تاکید کرد که مساله مشترک میان مردم و حاکمیت سیاسی انتخابات است و در شرایط کنونی کاهش مشارکت سیگنالهای بدی را به جهان مخابره میکند. او بیان کرد که در شرایط کنونی بهتر آن است با مذاکره میان طرفین این وضعیت خطرناک برطرف شود. زیدآبادی جامعه ایده آل افلاطون را جهنمی میداند که قابل دوام نیست، او معتقد است که نحوه نگاه ما به آدمیزاد، جامعه، سعادت، و نوع تعاملمان با طبیعت و ... نیازمند تغییر است و این را یک چالش همیشگی بدانیم که الآن ما در آستانه برای پا گذاشتن به یک بهشت موعودی نیستیم، و هر کسی که وعده بهشت میدهد به طور قطع دارد کلاهبرداری میکند.
از نظر زیدآبادی مسئولان، ایران را برای همه ایرانیان نمیخواهند؛ مردم بر اساس اعتقاداتشان دسته بندی شده و امتیازات بر اساس سیستم خالص سازی و دوری و نزدیکی افراد به قدرت توزیع میشود. او بزرگترین مشکل کنونی را عدم التزام به الزامات ملت دولت از جمله برابری اتباغ کشور در برابر قانون میداند به نحوی که عدهای به صراحت میگویند کشور مال ماست.
زیدآبادی میگوید درباره این تعریف از عدالت که همه اتباع یک کشور در برابر قانون مساوی بوده و حقوق برابر دارند، بشریت به اجماع رسیده، اما در ایران چه در سطح دولت و چه جامعه پذیرفته نشده، زیرا دیگری حق ندارد به گونهای فکر و زیست کند که آن را قبول ندارند؛ لذا زمانی که جامعه با دیدگاه فردی موافق نیست، او را با انواع و اقسام تهمت و فحاشی طرد میکنند.