شهادت سیدرضی موسوی واکنشهای فراوانی را در تهران به همراه داشت و رئیسجمهور و وزیر امور خارجه، تلآویو را به پرداخت «تاوان این جنایت» تهدید کردند، اما در این میان واکنش فرمانده سپاه قدس و فردی که مسئول واکنش در برابر این ترور است، قابل توجه بود.
درحالیکه هر آنچه در ۷ اکتبر و روزهای پس از آن به وقوع پیوست و خاورمیانه را به تیتر اخبار، تحلیلها و آیندهپژوهیها تبدیل کرد، با پیچیدگیها و ابهامات متعددی همراه بود و فرضیهای قطعی برای انگیزه تحرکات بازیگران اصلی و در سایه این تحول منحصربهفرد غرب آسیا وجود ندارد، اما قدمت بیش از ۴۰ سال منازعه اسرائیل و ایران، این واقعیت را از ابتدا بهعنوان خطری بالقوه هشدار میداد که هر حرکت نسنجیده میتواند تهران و تلآویو را وارد عرصهای کند که آنچه کشورهای این منطقه کابوس خود میدانند، محقق شود.
به گزارش هم میهن، در سایه همین موضوع نیز، نهتنها جمهوری اسلامی ایران که ایالاتمتحده آمریکا و حتی اسرائیل نیز در همان روزهای نخست جنگ بر این امر صحه گذاشتند که تهران از عملیات طوفانالاقصی اطلاعی نداشت و همانگونه که رهبر ایران در سومین روز از جنگ اعلام کردند «کار، کار خود فلسطینیهاست».
این در حالی است که افزایش تحرکات نیروهای موسوم به «محور مقاومت» که غرب آنها را نیروهای نیابتی و تحت حمایت تهران میداند از ۸ اکتبر، موجب شد تا تهران بارها مورد خطاب این پیام ایالاتمتحده قرار بگیرد که «ایالاتمتحده خواهان گسترش جنگ نیست». همین پیامهای از دید تهران «درخواست» و از دید واشنگتن «هشدار» گونه موجب شد تا مقامات ایران بارها بر این امر تاکید کنند که «ما بهعنوان جمهوری اسلامی ایران هیچ گروه نیابتی در منطقه نداریم بلکه آنها خود تصمیم میگیرند که طبق مصالح کشورشان و طبق مصالح امت عربی- اسلامی دست به اقداماتی بزنند».
این در حالی است که از همان ابتدا نهتنها اقدامات حزبالله در لبنان، حشدالشعبی در عراق و انصارالله در یمن به پای ایران نوشته شد بلکه این واقعیت نیز قابل چشمپوشی نبود که بنیامین نتانیاهو که سالها با هدف ایجاد جنگ میان ایران و آمریکا دولت تشکیل داده است نیز از موقعیتی همچون آنچه در نزدیک به دو ماه اخیر در جریان است، نخواهد گذشت.
همین مسائل نیز موجب شده است تا دور از ذهن نباشد اگر سه موشکی که ساعت ۱۶ چهارم دیماه از آسمان جولان اشغالی در محله زینبیه دمشق فرود آمد و «مسئول پشتیبانی از جبهه مقاومت در سوریه» را که در ۴ جولای ۲۰۲۲، در شبکه ۱۴ اسرائیل با عنوان «مدیر دفتر رابط بین دمشق و تهران و مغز متفکر جابهجایی تجهیزات از منطقه دمشق به انبارهای مهمات در سوریه یا به حزبالله لبنان» معرفی و هدف ترور این رژیم عنوان شده بود، هدف قرار داد را حامل این پیام از سوی تلآویو برای تهران بدانیم که «پاسخ هر آنچه نیابتیها عملیاتی کنند را ایران در همان جبههها دریافت خواهد کرد».
وزیر جنگ اسرائیل سهشنبه هفته گذشته در جلسه استماع کمیته امور خارجی و دفاعی کنست مدعی شد اسرائیل از زمان آغاز عملیات خود در غزه درگیر «یک جنگ چندجبههای» بوده و از هفت جبهه شامل غزه، لبنان، سوریه، کرانه باختری، عراق، یمن و ایران مورد حمله قرار گرفته است. یوآو گالانت گفت: «ما در جنگ چندجبههای هستیم. از هفت بخش مختلف هدف قرار گرفتهایم. از غزه، لبنان، سوریه، یوش [کرانه باختری]، عراق، یمن و ایران. ما واکنش نشان دادیم و در شش بخش اقدام کردیم. اینجا با صریحترین شیوه ممکن میگویم، هر شخصی علیه ما کار کند، هدف بالقوه ما خواهد بود و هیچکسی مصونیت ندارد.»
هرچند در سخنان وزیر جنگ اسرائیل مشخص نشده که از میان ۶ جبهه از ۷ جبهه مدنظر او، کدامیک تاکنون بیپاسخ مانده است، اما این اظهارات در حالی بیان میشود که از ۸ اکتبر و همزمان با آغاز تحرکات نظامی حزبالله لبنان در واکنش به لشکرکشی رژیم صهیونیستی به غزه، گروههای عراقی و ارتش یمن که در کنار مقاومت لبنان به گروههای محور مقاومت تحت حمایت ایران معروف هستند نیز آغاز شده است.
پیش از این، مصر اعلام کرد که یک پهپاد در نزدیکی شهر تفریحی دهاب در دریای سرخ سرنگون شد که دومین مورد از این نوع در یک ماه گذشته بود. هرچند منشأ این پهپاد مشخص نیست، اما ارتش یمن با اقدامات خود تا امروز تجارت جهانی در دریای سرخ را با حمله به کشتیهای بینالمللی مختل و همچنین پهپادها و موشکهایی را به سمت اسرائیل پرتاب کرده است. اواخر روز سهشنبه، نیروهای یمنی مسئولیت حمله موشکی به یک کشتی کانتینری در دریای سرخ و تلاش برای حمله به اسرائیل با هواپیماهای بدون سرنشین را بر عهده گرفتند. شرکت کشتیرانی مدیترانه MSC اعلام کرد، در حمله به کشتی خود، یونایتد هشت، که از عربستان سعودی به پاکستان در حرکت بود، هیچ آسیبی به خدمه آن وارد نشد. یحیی سریع، سخنگوی ارتش یمن در یک سخنرانی تلویزیونی گفت، این گروه کشتی مذکور را هدف قرار داده است.
روز شنبه، وزارت دفاع آمریکا به صراحت ایران را برای اولین بار از زمان آغاز درگیری غزه به حمله پهپادی به یک نفتکش در اقیانوس هند متهم کرد و سه روز پس از آن، همزمان با حمله هوایی اسرائیل به خارج از دمشق، پایتخت سوریه یک سردار سپاه پاسداران ایران به شهادت رسید. همزمان با این حمله نیز در عراق، ایالاتمتحده سه سایت مرتبط با کتائب حزبالله را بمباران کرد که آنها را مسئول حمله پهپادی میدانست که در آن سه سرباز آمریکایی مستقر در شهر شمالی اربیل زخمی شدند.
همچنین روز سهشنبه اعلام شد که در فاصله دور از خاورمیانه و در هند، انفجاری در نزدیکی سفارت اسرائیل در دهلینو رخ داده است؛ مقامات هندی و اسرائیلی در حال بررسی علت این انفجار هستند که در آن به کسی آسیب نرسیده است. روز چهارشنبه نیز مقاومت اسلامی عراق از حمله به یک مرکز جاسوسی اسرائیل در اربیل، مرکز اقلیم کردستان عراق خبر داد. در بیانیه مقاومت اسلامی عراق آمده است: «بامداد امروز پنجشنبه یک مرکز جاسوسی فنی وابسته به رژیم صهیونیستی را در نزدیکی اربیل در پاسخ به جنایتهای اسرائیل در حق غیرنظامیان در غزه هدف قرار دادیم.»
این تحولات در حالی است که اسرائیل و حزبالله لبنان تقریباً روزانه رگبارهای موشکی، حملات هوایی و گلولهباران در سراسر مرز را از ۸ اکتبر مبادله کردهاند که در این تبادل آتش، حدود ۱۵۰ نفر در لبنان از جمله ۱۷ غیرنظامی و ۱۱ نفر در اسرائیل از جمله چهار غیرنظامی کشته شدهاند. در پشت پرده، ایالاتمتحده مذاکرات فشردهای را برای کاهش تنش در خط آبی که دو کشور را از هم جدا میکند، رهبری میکند، جایی که خطر هر اشتباه محاسباتی برای آغاز یک جنگ منطقهای در بالاترین حد آن وجود دارد.
شهادت سیدرضی موسوی واکنشهای فراوانی را در تهران به همراه داشت و رئیسجمهور و وزیر امور خارجه، تلآویو را به پرداخت «تاوان این جنایت» تهدید کردند، اما در این میان واکنش فرمانده سپاه قدس و فردی که مسئول واکنش در برابر این ترور است، قابل توجه بود. سردار اسماعیل قاآنی در سخنرانی جمعهشب خود در این رابطه گفت: «شما شهید رضی موسوی را ترور میکنید، زیرا نتوانستید در میدان جنگ غزه چیزی به دست آورید و ایران به نقشههای شما کشیده نمیشود». جملات این نظامی ارشد حاکی از این واقعیت است که بسیاری از تحلیلگران از آغاز جنگ در ۷ اکتبر نسبت به آن هشدار دادند که همه تلاش اسرائیل برای کشاندن پای تهران به صحنه جنگ و متعاقب آن حضور پررنگ و محسوس ایالاتمتحده است.
بنیامین نتانیاهو پس از حضور در عرصه سیاست، بارها جمهوری اسلامی ایران را با ادعای ساخت سلاح هستهای از سوی تهران به عنوان تهدید صلح و امنیت معرفی و چندین بار به حمله نظامی تهدید کرده است. نخستوزیر اسرائیل در ماه سپتامبر و در آخرین سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد گفت، تهران باید با یک «تهدید هستهای معتبر» روبهرو شود، هرچند دفتر او پس از آن، این گزاره را با «تهدید نظامی معتبر» اصلاح کرد.
همین موضوع نیز باعث شده است تا در مقاطع مختلف در دو ماه گذشته، این خطر بالقوه احساس شود که هر اقدام محاسبهنشده بتواند خواست چندینساله نتانیاهو را محقق کرده و با ورود ایران به جنگ، ایالاتمتحده را نیز درگیر جنگی دیگر در خاورمیانه کند چراکه چنین تحولی در مقطع کنونی هم نفع سیاسی و هم شخصی برای رهبر حزب لیکود دارد؛ درگیری منطقهای طولانی میتواند هرگونه پاسخگویی رسمی را به دلیل شکست مطلق او در جلوگیری از وقوع حمله حماس در وهله اول مسدود کرده و همزمان کیفرخواستهای متعدد او را در مورد اتهامات فساد به تعویق بیاندازد.
همچنین طوفان الاقصی موجب شده است تا دولت افراطی اسرائیل که تا پیش از ۷ اکتبر به دلیل تظاهراتهای گسترده با حجم وسیعی از انتقادات دولتهای غربی و ایالاتمتحده مواجه شده بود بار دیگر از حمایت بیقید و شرط دولتهای غربی برخوردار شده و بتواند اسلحه و مهمات بیشتری را از آمریکا راهی منطقه کند. همچنین در حمایت از ارتش این رژیم، واشنگتن مدرنترین و پیچیدهترین ناو هواپیمابر خود، فورد را به همراه تعدادی ناوشکن به شرق مدیترانه اعزام کرده و دیگر نیروهای مستقر در این کشور را تقویت کرده است؛ اقداماتی که به اذعان کارشناسان تسلیحات، برای شروع جنگ جهانی سوم کافی است، هرچند تا امروز ایالاتمتحده تلاش کرده است تا تسلیحاتش تنها نقش بازدارندگی در منطقه را ایفا کنند.
این در حالی است که دولت جو بایدن نیز در آستانه انتخابات ریاستجمهوری تحت شدیدترین فشارها از سوی جمهوریخواهان قرار گرفته است چراکه دولت او نهتنها پیش از این، آن حمایت همیشگی ایالاتمتحده از اسرائیل را نداشت بلکه در چند ماه پیش از حمله حماس، ۷ میلیارد دلار از داراییهای بلوکهشده ایران را آزاد کرده بود؛ در این شرایط است که هرگونه کنش از سوی تهران، با واکنش شدید واشنگتن همراه خواهد شد و این همان شرایط ایدهآلی است که سیاستمدار جنگطلب اسرائیلی از آن نخواهد گذشت.
منصور براتی کارشناس مسائل منطقه
منصور براتی، کارشناس مسائل منطقه و اسرائیلشناس در گفتگو با هممیهن در تحلیل اهداف اسرائیل در ترور فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: «وقتی اسرائیلیها در ۷ اکتبر یک ضربه استراتژیک و تقریباً ۱۲۰۰ کشته میدهند و امنیت این رژیم نقض میشود، کمپین انتقامگیری خود را علیه کشورهای مؤثر کلید میزنند. بر مبنای همین امر نیز بنده ترور سردار سیدرضی، حمله به مقر فرماندهی در راسک و حمله سایبری به سیستمهای بانک ملت و هک پمپبنزینها را در راستای همین کمپین خرابکاری، ترور و انتقامگیری میدانم».
شهید سیدرضی موسوی در حالی روز سهشنبه در میانه جنگ در غزه هدف ترور رژیم صهیونیستی قرار گرفت که جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدای آغاز جنگ با فلسطینی دانستن عملیات طوفانالاقصی اعلام کرده بود، وارد درگیری نظامی نخواهد شد و خواهان گسترش جنگ نیست. هدف قرار گرفتن یکی از فرماندهان عالیرتبه ایرانی در خاک سوریه در این مقطع زمانی با چه هدفی صورت گرفته است؟
آنچه میبینم و دریافت من از این ترور، راه افتادن یک کمپین انتقامگیری از کشورها و افراد مؤثر در حمله ۷ اکتبر است؛ هرچند تاکنون هیچ اطلاع دقیقی نداریم که ایران در پشت پرده حمله طوفانالاقصی بوده یا نه و خود اسرائیلیها هم چنین اطلاعی ندارند به این معنا که وقتی از بنیامین نتانیاهو در کنفرانس خبری پرسیدند، ایران چقدر در ۷ اکتبر نقش داشته؟ دو جمله گفت که تقریباً موضع این رژیم را مشخص میکند؛ نخست آنکه، ما نمیدانیم که این حمله از سوی ایران برنامهریزی شده است یا خیر و از اصطلاح میکروپلنینگ استفاده کرد که شاید ایران در جریان جزئیات این نقشه نبوده، اما جمله دیگر او این است که میدانیم ۹۰ درصد حمایتهای مالی از حماس از سوی ایران صورت میگیرد؛ بنابراین اینها به این امر تاکید دارند که اگر حمایتهای ایران نباشد، اساساً حماس در شرایطی قرار نمیگیرد که بخواهد به چنین حمله بزرگی فکر کند؛ بنابراین مفروضه امنیتی اسرائیل این است که ایران را بهطور غیرمستقیم مسئول میدانند. در نتیجه از همان ابتدای جنگ انتظار میرفت که کمپین ترور و خرابکاری علیه ایران شکل بگیرد.
اسرائیل پیش از این نیز در تاریخ نشان داده است؛ برای مثال در سال ۲۰۰۶ در جریان جنگ ۳۳ روزه با لبنان، جرقه جنگ این واقعه بود که در حمله به یک کمپین اسرائیلی از سوی نیروهای حزبالله، ۳ سرباز این رژیم کشته و ۲ نفر به اسارت گرفته شدند و اسرائیل برای بازپسگیری این اُسرا وارد جنگ با لبنان شد. در ابتدای امر اعلام شد که میخواهیم حزبالله را از بین ببریم و اُسرای خودمان را آزاد کنیم.
وقتی حدود ۱۴ تا ۱۵ روز از جنگ گذشت، هدف خود را تقلیل داده و اعلام کردند میخواهیم حزبالله را خلع سلاح و سربازان خود را آزاد کنیم و این در حالی است که در اواخر جنگ به این قطعنامه شورای امنیت رضایت دادند که نیروهای حزبالله تنها به بالای رودخانه لیتانی منتقل شوند و اسرا نیز در جریان مذاکرات تبادل شوند.
با این حال اسرائیل دو سال بعد ضربهای که در جنگ ۳۳ روزه خورده بود را با ترور عماد مغنیه، یکی از مؤثرترین فرماندهان حزبالله، پاسخ داد و او در جایی - دمشق- ترور شد که بهعنوان مکان امن نیروهای مقاومت شناخته میشد؛ بنابراین یکی از سیاستهای اصلی اسرائیل انتقامگیری از کشورها، نیروها و افراد مؤثری است که در ضربه زدن به اسرائیل تبحر دارند.
در نتیجه ما نیز باید حتماً آمادگی این را داشته باشیم که وقتی اسرائیلیها در ۷ اکتبر یک ضربه استراتژیک میخورند و تقریباً ۱۲۰۰ نفر کشته میدهند و امنیت این رژیم نقض میشود، تلآویو کمپین انتقامگیری خود را علیه کشورهای مؤثر کلید میزند. بر مبنای همین امر نیز بنده ترور سردار سیدرضی، حمله به مقر فرماندهی در راسک و حمله سایبری به سیستمهای بانک ملت و هک پمپبنزینها را در راستای همین کمپین خرابکاری، ترور و انتقامگیری میدانم.
درحالیکه بسیاری از تحلیلگران نسبت به این امر هشداد دادهاند که هر گونه اقدام نسنجیده میتواند کل منطقه را درگیر جنگ کند، نمیتوان اینگونه نتیجه گرفت که نتانیاهو در تلاش است تا از فرصت حضور نیروهای نظامی آمریکایی در منطقه استفاده کرده و با تحریم تهران، ایران را بهصورت مستقیم درگیر جنگ کند؟
بعید است اسرائیلیها برخلاف آنچه این روزها در تحلیلها بیان میشود، بخواهند پای ایران را بهصورت مستقیم به جنگ بکشانند چراکه تهران پیش از این نشان داده است که در چنین مواردی بهخصوص آنهایی که در سوریه اتفاق میافتد که در موارد متعددی صورت گرفته است، مستقیماً وارد درگیری با تلآویو نشده است و پاسخ تهران نیز در چارچوب حملات غیرمستقیم و نیروهای نیابتی بوده و در سطح اقدامات مخفی صورت گرفته است و تهاجم آشکاری علیه منافع اسرائیل از سوی جمهوری اسلامی ایران صورت نگرفته است؛ بنابراین بعید میدانم چنین خواستهای در مفروضات اسرائیلیها وجود داشته که ما این ترور را انجام دهیم تا ایرانیها بهصورت مستقیم وارد جنگ شوند و جنگی منطقهای آغاز شود.
در شرایط فعلی جنگ منطقهای خیلی به نفع اسرائیلیها نیست؛ اسرائیلیها در میدان و جبهه غزه متمرکز شدهاند و خیلی با حوصله و صرف زمان و تلفات بالا پیشروی خود را ادامه میدهند و هر تحولی که این روند را مختل کند، به ضرر آنهاست؛ بنابراین اگر قرار باشد جنگ منطقهای فراگیر رخ دهد قطعاً باید زمان دیگری اتفاق بیفتد و همین الان که جنگی اتفاق نیفتاده تقریباً یکسوم از ارتش اسرائیل در شمال و مرز با لبنان مستقر شده است و در طول هفتههای اول جنگ نزدیک به ۵۰ شهر و حالا ۱۵ شهر در نزدیکی مرز با لبنان تخلیه شده است و اقتصاد شمال اسرائیل خوابیده است.
حالا فرض کنیم که در این شرایط و با بالا رفتن هزینههای جنگ، جنگ منطقهای صورت بگیرد؛ در نتیجه به نظر میرسد فعلاً و در مقطع کنونی، اسرائیل خواهان چنین جنگی نیست، هرچند این تحلیل من است و من تحلیلهای متناقض با این را نیز دیدهام. معتقدم پس از این جنگ شرایط متفاوت است و شاید اسرائیل در آن مقطع بخواهد از شکلگیری یک جنگ منطقهای که نوک پیکان آن متوجه ایران است، حمایت کند. مسئله بعدی این است که آمریکاییها هم خواهان شکلگیری این جنگ نیستند و مایل هستند که تمرکزشان را همچنان روی اوکراین، روسیه و چین حفظ کرده و خاورمیانه را از طریق موازنهسازی از راه دور مدیریت کنند.
در نتیجه درگیر شدن در جنگ جدید اساساً به نفع آمریکاییها نیست و ما شاهد اختلافات کابینه بایدن و نتانیاهو در این حوزه هستیم. با فشارهایی که آمریکاییها به اسرائیل آوردند، همین را نشان میدهد که قرار نیست منطقه به سمت یک جنگ جدید برود و سیاست آمریکا این است که از طریق ایجاد بازدارندگی مانع از ورود طرفهای ثالث به جنگ شوند. همان ناوهایی که آمریکاییها وارد آبهای مدیترانه کردند نیز به این دلیل بود که حزبالله لبنان وارد جنگ نشود و تحلیل من این است که اگر این ناوها ورود نمیکردند، حزبالله در هفته دوم به صورت همهجانبه وارد جنگ میشد و تنها به تبادل آتش اکتفا نمیکرد و فرصت خوبی بود که ضربه بزرگی به اسرائیل وارد کنند.
آیا همزمانی اقدام اسرائیل در ترور سردار سیدرضی موسوی با هدف قرار گرفتن پایگاه کتائب حزبالله در عراق از سوی آمریکا میتواند حاکی از این واقعیت باشد که عملیاتهای روز سهشنبه اقدامی هماهنگ از سوی واشنگتن و تلآویو بود؟
احتمال این امر وجود دارد، اما این امر را نباید قطعی گرفت؛ این احتمال وجود دارد که یک هماهنگی میان آمریکاییها و اسرائیلیها وجود داشته باشد منتها دو نکته را باید در تحلیلمان در نظر بگیریم؛ نخست اختلافاتی که میان کابینه بایدن و نتانیاهو وجود دارد که نخستوزیر اسرائیل میخواست سطح جنگ را به مراتب بالاتر برده و از تسلیحات مخربتری استفاده کند یا اجازه ورود کمکهای بشردوستانه را ندهند که تحت فشار آمریکاییها مجبور شدند عقبنشینی کنند.
دوم، در خصوص حمله آمریکاییها به مواضع حشدالشعبی هم باید این را در نظر بگیریم که بالاخره آمریکاییها به حملاتی که از طرف محور مقاومت در این ۲ ماه صورت گرفته است، پاسخ دادهاند که از ۷ اکتبر بیش از ۵۰ حمله از سوی این نیروها علیه نیروها و مواضع آمریکایی صورت گرفته است و آنها، اما برای کنترل تنش پاسخهای محدودی داده بودند که به نظر میرسد قصد دارند پس از این پاسخ بیشتری به این حملات بدهند و سطح بازدارندگی خود را بالاتر ببرند. این پاسخ و حملاتی که صورت گرفته است را من در این راستا میبینم که آمریکاییها در نهایت مجبور به پاسخ دادن شدند که عدم پاسخ در حال مخابره پیام ضعف بود.
یک نکته دیگر نیز در این رابطه این است که نتانیاهو معمولاً سیاست مستقلی از ایالاتمتحده دنبال میکند و تلاش دارد تا در اقداماتش، واشنگتن را به دنبال خود بکشد و این در حالی است که دولت پیشین بنت و لاپید در سیاستهای خارجی و امنیتی از روی دست آمریکا کپی میکردند و هماهنگ بودند، اما نتانیاهو معمولاً سیاست مستقلی از کاخ سفید را دنبال میکند؛ بنابراین نمیتوانیم با اطمینان بگوییم که میان این دو هماهنگی وجود داشته است.