bato-adv

تاریخ آموزگار زندگی است

تاریخ آموزگار زندگی است
گذشته در زمان حال، با میانجی کنش انسان زنده، امکان‌های ورود به آینده را شکل می‌دهد. با این تلقی، " اکنون "همیشه پویاست و تاریخ معاصر همواره گویای کل تاریخ است لذا به نظر می‌رسد که زمان حال به علت اینکه" تجلی فرآیند‌های در جریان" است اساس فهم انسان از تاریخ را شکل می‌دهد.
تاریخ انتشار: ۱۷:۵۲ - ۱۰ دی ۱۴۰۲

تاریخ آموزگار زندگی استعیسی عبدی*،  تاریخ آموزگار زندگی است " برگرفته از De Oratore سیسرون  روزگاری یکی از شالوده‌های تاریخ نگاری قرون وسطی و عصر رنسانس بود و بر این نکته دلالت می‌کرد که گذشته، به آیندگان بینش و عبرت می‌بخشد.

در واقع، پل زدن به " آینده" در گزاره  معروف" گذشته چراغ راه آینده است" که کمابیش  عبارت سیسرون را تداعی می‌کند  در گذشته غالبا به معنای تکرار در تاریخ بود. اما امروز در پرتو نگرش‌های  مدرن از تاریخ، دلالت‌های چندگانه‌ای به خود گرفته و در حالت کلی هم دارای ایهام است. از دریچه معرفتی امروز،   خوانش متفاوتی از آن، شکل گرفته است. در واقع، در معنای نوین، تاریخ دیگر، با وجود آموزندگی و عبرت آمیزی، تکرار پذیر نیست بلکه فهم پی در پی فرآیند‌ها و  دگرگونی هاست.

واقعه‌ای که در زمان خاصی روی داده هرگز در زمان‌های بعدی با همان ماهیت و موقعیت روی نمی‌دهد و تکرار نخواهد شد. کشمکشی که میان دو امپراتور در یک دوره تاریخی روی داده با همان کیفیت و ماهیت تکرار نخواهد شد.. زیرا مفهوم امپراتور و امپراتوری به دولت ملت‌ها تحول یافته است. همین طور، با جهانی شدن، دولت ملت‌ها وارد تحولات نوظهور دیگری خواهند شد.

دیرزمانی در سده‌های دور و شاید هم اکنون کمابیش، تاریخ  همان گذشته تلقی می‌شده یا می‌شود، اما این تصور در نفس خود ضد تاریخی است. به دلیل آنکه گذشته و تاریخ یکی نیستند و " گذشته"، گذشته‌ای نیست که الگویی برای تکرار در آینده باشد بلکه اکنونیتی مستمر و پویاست که در پی گذشته‌ای پیش از خود به زمان کنونی  راه یافته باشد تا  بستر رویش امکان‌های دیگری در آینده باشد.

با همین بینش نوین  و دگرگونی زایا در معرفت و شیوه نگاه به جهان، معرفت تاریخی  از قید انحصاری گذشته درآمد و به تدریج  به قلمرو  زمان حال نزدیک و راهگشای فهم آینده شد.

در تداوم  آن،  معرفت تاریخی کماکان و با گذشت زمان توسعه یافت. " گذشته، اکنون و آینده " در افقی وسیع‌تر  با هم در تعامل قرار گرفتند و شالوده‌های نوین " تاریخ"  را شکل دادند. در این افق، گویی، تاریخ در " اکنون" تجلی پیدا می‌کند. اکنون عرصه کنش انسان و جامعه معاصر است.؛ لذا رویکرد اکنونی به تاریخ، زمینه را برای شکل دادن به "تاریخ مسئله آمیز " یا به تعبیر مارک بلوخ histoire-,problème هموار کرد. یعنی در زمان حال، تاریخ مسئله مند می‌شود، زیرا انسان زنده در افق تاریخ معاصر و جهان معاصر  از خود و هستی اش پرسش می‌کند.

این برداشت نوین دلالتگر آن بود که  زمان‌های گذشته  و"  آینده‌های گذشته" در زمان حال به هم می‌پیوندند و با هم در  گفتگو و کشمکش قرار دارند. زیرا در این برداشت، تاریخ دیگر، گذشته نیست بلکه تعامل  میان زمان‌ها در اکنون ماست.

گذشته در زمان حال، با میانجی کنش انسان زنده، امکان‌های ورود به آینده را شکل می‌دهد. با این تلقی، " اکنون "همیشه پویاست و تاریخ معاصر همواره گویای کل تاریخ است لذا به نظر می‌رسد که زمان حال  به علت اینکه" تجلی فرآیند‌های  در جریان" است اساس فهم انسان از تاریخ را شکل می‌دهد.

به عبارت بهتر، همه تاریخ  به تعبیر بندیتو کروچه، تاریخ معاصر است، اما این تاریخ، وجود مستقلی به لحاظ زمانی ندارد بلکه  روندی است که در آن گذشته و حال به جریان افتاده و بالقوه رو به سوی آینده‌های ممکن دارند.

*تاریخ پژوه

bato-adv
مجله خواندنی ها