درودیان، نوشت: بنبست جنگ فرسایشی، به دلیل ناتوانی نظامی، از طریق راهحل سیاسی، با تعدیل در اهداف و با تقسیم پیروزی و شکست میان طرفین گشوده خواهد شد.
محمد درودیان در اعتماد نوشت: پایان جنگ ایران و عراق از طریق پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و ابهام درباره نحوه خاتمه جنگ فرسایشی اوکراین و جنگ غزه، موجب طرح این پرسش شده است که: سرنوشت جنگ، با جنگ تعیین میشود یا با سیاست؟
پرسش از نسبت جنگ با سیاست، یک پرسش کلاسیک و پایدار است که بر مبنای نظریه کلاوزویتس شکل گرفت است. به این معنا که سیاست، جنگِ بدون خونریزی است و جنگ، سیاستِ توأم با خونریزی است. در هسته مرکزی نظریه کلاوزویتس این مفهوم قرار دارد که جنگ، بماهو جنگ معنا ندارد. جنگ به عنوان ابزار قدرت، با هدف کشتار و تخریب، برای تامین اهداف سیاسی، از طریق پیروزی نظامی صورت میگیرد. نادیده گرفتن پیوستگی جنگ با سیاست، موجب از دست دادن کنترل «زمان»، مدیریت «هزینه» و «دامنه» جنگ خواهد شد.
جنگ فرسایشی به این دلیل شکل میگیرد که طرفینِ درگیر در جنگ از توانمندی نظامی برای تغییر در موازنه نظامی و کسب پیروزی قاطع و سرنوشتساز، با هدف تسلیم طرف مقابل برخوردار نیستند. بنبست جنگ فرسایشی، به دلیل ناتوانی نظامی، از طریق راهحل سیاسی، با تعدیل در اهداف و با تقسیم پیروزی و شکست میان طرفین گشوده خواهد شد. بر اساس مفهوم پیوستگی جنگ با سیاست میتوان به تجربه جنگ ایران و عراق، جنگ اوکراین و جنگ غزه اشاره کرد.
۱- جنگ طولانی در خاک عراق پس از فتح خرمشهر به مدت شش سال، به معنای شکلگیری جنگ فرسایشی بود زیرا قدرت نظامی ایران و عراق از مشخصههای لازم برای پیروزی نظامی و پایان دادن به جنگ برخوردار نبود. برای برونرفت از این وضعیت، دو راهحل برای ایران وجود داشت؛ نخست افزایش توان نظامی که به دلیل تحریم ایران و حمایت از عراق، قابل تحقق نبود و به این اعتبار زمان به سود عراق بود. راهحل دوم، تعدیل اهداف در جنگ و استفاده از روش سیاسی برای پایان دادن به جنگ بود که به دلیل تفسیر ماهیت جنگ و ذهنیت موجود، انتخاب این گزینه بسیار دشوار بود.
چنانکه از مذاکرات سیاسی موسوم به ماجرای مک فارلین، همچنین پذیرش قطعنامه ۵۹۸، انتقاد شده و همچنان میشود.
۲- روسیه و اوکراین هماکنون گرفتار جنگ فرسایشی و گسترش دامنه جنگ به سایر حوزهها شدهاند. به این معنا که ناتوانی اوکراین در بازپسگیری مناطقی که از دست داده، موجب ادامه جنگ و گسترش آن به سایر مناطق و در عین حال خودداری از خاتمه دادن به جنگ، با برخورداری از حمایت غرب در برابر روسیه شده است. متقابلا روسیه متکی بر مناطقی که تصرف کرده، به دلیل حمایت امریکا و اروپا از ادامه جنگ اوکراین، قادر به تحمیل اراده خود بر اوکراین، برای پایان دادن به جنگ نیست. در عین حال هزینهها و دستاوردهای تصرف برخی مناطق، موجب انگیزه روسیه برای ادامه جنگ تا دستیابی به پیروزی قطعی شده است. برونرفت از وضعیت کنونی، یا با تغییر در موازنه نظامی قابل دستیابی است که در این زمینه نشانه برجستهای قابل مشاهده نیست، یا باید طرفین جنگ، با تعدیل در اهداف و تقسیم شکست و پیروزی، امکان خاتمه دادن به جنگ را فراهم کنند. در این صورت وقوع جنگ و ادامه آن قابل توجیه نخواهد بود.
۳- در جنگ غزه با وجود انتشار اطلاعات مدیریتشده از پیشرفت نظامی اسراییل در رسانهها، همچنین دشواریهای جنگ برای حماس و مردم غزه، به نظر میرسد به دلیل دشواری پیروزی نظامی اسراییل بر حماس، همراه با کشتار گسترده و آوارگی مردم غزه، چشمانداز جنگ فرسایشی در حال شکلگیری است. اسراییل به دنبال پیروزی نظامی و ترور رهبران حماس است تا از این طریق، پیروزی تاکتیکی را به پیروزی استراتژیک تفسیر کرده و اقتدار اطلاعاتی- نظامی آسیبدیده در ۷ اکتبر و تهدیدات موجودیتی خود را برطرف و اسرا را آزاد کند. تحقق این هدف، به دلیل پایگاه مردمی حماس و حضور در میان مردم، هزینههای پیروزی را برای اسراییل در نزد افکار عمومی جامعه بینالمللی افزایش داده و با طولانی شدن زمان، پیامدهای روحی ـ امنیتی و اجتماعی این جنگ، مانع از ادامه آن خواهد شد.
پیشبینی این وضعیت از سوی وزیر دفاع امریکا به عنوان اشتباه استراتژیک از سوی اسراییل ارزیابی شد. با این وضعیت، حماس با وجود آسیب ساختاری ـ نظامی، میتواند شکست اقتدار نظامی اسراییل و رفتار انتقامی علیه مردم غزه، مهمتر از آن، تبدیل مساله فلسطین به مساله جهانی را به مثابه نشانههای پیروزی، برای ادامه مقاومت در جنگ و بازسازی سازمانی پس از جنگ، مورد استفاده قرار دهد. با این توضیح، ناتوانی اسراییل در تعیین سرنوشت جنگ بر پایه قدرت نظامی و با طولانی شدن زمان جنگ بر اثر مقاومت حماس، موجب انتخاب راهحل سیاسی خواهد شد که نتیجه آن پیروزی حماس خواهد بود، زیرا اسراییل برای تبادل اسرا با زندانیان، سرانجام باید با حماس مذاکره کند.
در غیر این صورت با ادامه جنگ فرسایشی، پیامدهای دشوار آن برای اسراییل و منطقه، با احتمال گسترش جنگ همراه است و موجب تخلیه ظرفیتهای استراتژیک اسراییل و از دست دادن قدرت بازدارندگی خواهد شد. اگر این برداشت به معنای ناتوانی اسراییل در پیروزی نظامی بر حماس، صحیح باشد، نتیجه جنگ غزه را باید در «توافق صلحی» که پس از جنگ فرسایشی برقرار میشود و پیامدهای سیاسی آن، با تحولات سیاسی- اجتماعی در داخل سرزمینهای اشغالی و چگونگی شکلگیری معادلات جدید منطقهای برای تامین بازدارندگی جستوجو کرد.