کشتیهای نظامی میتوانند در هر شکل و اندازهای باشند. اگر چه کشورهای مختلف ممکن است نامهای متفاوتی برای آنها داشته باشند، اما تمام کشتیهای نظامی مدرن معمولاَ در هفت دسته قرار میگیرند.
جنگ دریایی میتواند موضوع جذابی باشد، جنگی که تصاویری از کشتیهای قدرتمند در حال حرکت در اقیانوسهای وسیع، سرگرم نبردهای استراتژیک، و دفاع از منافع ملتها را به ذهن متبادر میکند. از کشتیهای افسانهای گذشته گرفته تا کشتیهای جنگی پرزرق و برق امروزی، تکامل نبرد دریایی گواهی بر تلاش انسان برای اکتشاف و برتری دریایی است. نیروهای دریایی مدرن دارای کشتیهای متنوعی برای ایفای نقشهای مختلف در چشم انداز نظامی همیشه در حال تغییر امروزی هستند.
به گزارش روزیاتو، کشتیهای نظامی میتوانند در هر شکل و اندازهای باشند. اگر چه کشورهای مختلف ممکن است نامهای متفاوتی برای آنها داشته باشند، اما تمام کشتیهای نظامی مدرن معمولاَ در هفت دسته قرار میگیرند. این کشتیها شامل کشتیهای جنگی یا ناوچه ها، رزمناوها، ناوشکن ها، ناوها، زیردریایی ها، کشتیهای جنگی آبی خاکی و ناوهای هواپیمابر هستند.
هر نوع کشتی جنگی نقش مهمی در عملیاتهای دریایی کلی ایفا میکند که امکان تطبیق پذیری و ماموریتهای موثر را فراهم میسازد. برخی ممکن است هرگز اسکلههای خانگی خود را ترک نکنند و زمان خود را صرف گشت زنی در سواحل نزدیک به خاک سرزمینی کشور متبوع کنند، برخی امدادرسانی فوری بشردوستانه ارائه میدهند، در حالی که برخی دیگر قدرت آتش کافی برای ویران کردن کامل یک شهر را دارند. در ادامه به بررسی انواع مختلف کشتیهای جنگی مدرن میپردازیم و به اهمیت تاریخی هر کدام، پیشرفتهای تکنولوژیکی که هر کدام در طول سالها تجربه کرده اند و هدفی که در ناوگان دریایی دنبال میکنند، میپردازیم.
این کشتیهای جنگی بینشهای ارزشمندی در مورد نقش محوری این کشتیها در شکل گیری توازن قدرت در صحنه جهانی به ما میدهند. در اینجا به عمق جنگ دریایی میپردازیم و داستانهای هفت نوع کشتی جنگی مدرن، نقش آنها و تاثیر ماندگار آنها بر قدرت دریایی را بازگو میکنیم.
در طول تاریخ نیروی دریایی، اصطلاح “ناوچه” (Frigate) برای انواع مختلفی از کشتیها به کار رفته است که طیف وسیعی از طبقه بندیها را در بر میگیرد. از کشتیهای بادبانی سنتی با دکلها گرفته تا کشتیهای اسکورت با قابلیت حمل موشکهای هدایت شونده مدرن، مفهوم ناوچه به طور قابل توجهی در طول زمان تکامل یافته است. در عصر حاضر، ناوچهها بزرگتر از رزمناوها یا قایقهای گشت ساحلی هستند، اما تسلیحات کمتری در مقایسه با ناوشکنها یا ناوها دارند.
در طول جنگ جهانی دوم، ناوچهها نقش مهمی به عنوان واسطه بین رزمناوها و ناوشکنها / ناوها ایفا میکردند. رزمناوها فاقد منابع لازم برای فعالیت موثر در ماموریتهای آبهای آزاد وسیع بودند. ناوچهها طوری طراحی شده بودند که سریعتر از رزمناوها باشند در حالی که تسلیحات کافی برای عملیات ضد زیردریایی را نیز در اختیار داشتند. اگر چه آنها قدرت آتش یکسانی با ناوشکنها یا ناوها نداشتند، اما هدف اصلی آنها اسکورت و درگیر شدن با زیردریاییهای آسیب پذیری بود که مجبور به آمدن به سطح میشدند.
کشتی جنگی کلاس الیور هازارد پری (Oliver Hazard Perry) به عنوان آخرین ناوچه فعال در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا (USN) خدمت کرد. با این حال، تمام کشتیهای فعال این کلاس در سال ۲۰۱۵ از خدمت مرخص شدند. این تصمیم با ظهور یک کلاس کشتی جدید به نام کشتی جنگی لیتورال (Littoral Combat Ship (LCS)) که نقشهای قبلی ناوچهها را بر عهده داشت، شکل گرفت. در حال حاضر، نیروی دریایی ایالات متحده در حال بررسی بازگشت به طراحی ناوچه از طریق یک قرارداد طراحی جدید با کمپانی Fincantieri است. این کلاس از ناوچهها در حال حاضر به عنوان ناوچه کلاس Constellation شناخته میشود و انتظار میرود در سالهای آینده وارد تولید انبوه و سرویس شود.
رزمناوها (Corvette) کشتیهای چابک و پرسرعتی هستند که اغلب به عنوان قایقهای گشت ساحلی به کار گرفته میشوند. در حالی که طراحی رزمناوها ممکن است در کشورهای مختلف متفاوت باشد، این کشتیها معمولاً محدود به فعالیت در نزدیکی پایگاههای دریایی هستند و به ندرت به طور مستقل در آبهای آزاد مستقر میشوند.
این کشتیها به خاطر توانایی شان در پاسخ سریع به تهدیدات در طول خطوط ساحلی یک کشور مشهور هستند که آنها را به داراییهای ارزشمندی برای ماموریتهای تهاجمی و واکنش سریع تبدیل میکنند. مزیت مهم کشتیهای کلاس رزمناو در اندازه جمع و جور و سرعت استثنایی آنها است. به دلیل ابعاد کوچک تر، آنها مانند ناوها یا ناوشکنها نیازی به اسکلههای تخصصی مهندسی دریایی ندارند. در عوض، میتوان از خلیجهای مهندسی کوچکتر استفاده کرد که تولید انبوه آسانتر آنها را تسهیل میکند.
اگرچه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا در حال حاضر هیچ کشتیای را به طور خاص به عنوان رزمناو در اختیار ندارد، چندین کلاس کشتی کوچکتر وجود دارد که در یک دسته مشابه قرار میگیرند. به طور ویژه باید به قایقهای گشتی بزرگتر اشاره کرد که توسط گارد ساحلی ایالات متحده اداره میشوند و ویژگیها و قابلیتهایی شبیه به رزمناوها از خود نشان میدهند، اگر چه فاقد طراحی خاص رزمناوها هستند. علاوه بر این، کشتیهای کلاس کشتی تهاجمی لیتورال به عنوان جایگزینی موقت برای ناوچهها و رزمناوها عمل میکنند.
کشتیهای لیتورال را میتوان به عنوان کشتیهای جنگی سبک رزمناو نیز طبقه بندی کرد. مدلهای جدیدتری از این کشتیها در ابتدا قرار بود جانشین ناوچهها شوند، اما پس از آزمایش میدانی، مسائلی از جمله فراتر رفتن از محدودیتهای بودجهای و عدم ارائه قابلیتهای وعده داده شده ظهور کرد. در نتیجه، اکثر کشتیهای لیتورال از خدمت خارج شدند و تمام تولید آینده این کلاس متوقف گردید.
ناوشکنها (Destroyer) نقش مهمی به عنوان کشتیهای حمله سریع در طول جنگ جهانی دوم ایفا کردند، در درجه اول به عنوان کشتیهای اسکورت متصل به گروههای نبرد خدمت میکردند. آنها با توانایی حمل اژدر و شکار موثر زیردریایی ها، داراییهای ضروری برای همه نیروها در نبردهای دریایی بودند. با این حال، چشم انداز تاکتیکها و دکترینهای دریایی با استفاده گسترده از موشکهای هدایت شونده مدرن دست خوش تحول اساسی شد.
در دوران بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم، ناوشکنها سرعت بیشتری نسبت به ناوها داشتند، اگر چه سیستمهای تسلیحاتی نسبتاً کمتری داشته و به فناوری پیشرفتهتر کمتری مجهز بودند. آنها برای لجستیک پیشرفته و قابلیتهای ردیابی به کشتیهای اسکورت متکی بودند، اما این ضعف با افزایش قدرت آتش، اژدر و مینهای ضد زیردریایی جبران میشد. ماموریتهای خاص آنها در طول جنگ جهانی دوم نیازمند طراحی و عملکرد تخصصی بود. ناوشکنها باید برای نزدیک شدن به کشتیهای دشمن و انجام حملات غافلگیر کننده، سریع عمل میکردند که منجر به لایههای زره نازکتر و تمرکز بر تسلیحات ضدکشتی مانند اژدرها میشد.
ظهور موشکهای هدایت شونده تا حد زیادی زره را منسوخ کرده است، در شرایطی که موشکهای مدرن توانایی نفوذ به اکثر لایههای زره معمولی را دارند. در نتیجه، نیاز به کشتیهای جنگی به شدت زره پوش کاهش یافته است. این تغییر باعث شده است که هم ناوشکنها و هم ناوها به تجهیزات و زرههای قابل مقایسهای مجهز شوند و در نتیجه ظرفیتهای عملیاتی آنها هم تراز شود. ناوشکنهای مدرن همچنان طیف وسیعی از وظایف را به عنوان اسکورت انجام میدهند. با این حال، بسیاری از آنها به سکوهای موشکی متحرک، مجهز به سکوی پرتاب موشک هدایت شونده تبدیل شده اند. این تحول به آنها اجازه میدهد تا هم نقش تهاجمی و هم دفاعی داشته باشند که قابلیتهای آنها در جنگهای دریایی مدرن را به طور قابل توجهی افزایش میدهد.
ناوها یا کروزرها (Cruiser) به عنوان برخی از بزرگترین و سنگینترین کشتیهای تهاجمی سطحی در نیروهای دریایی مدرن شناخته میشوند. قدرت و تسلیحات آنها از ناوهای هواپیمابر که عمدتاً برای تسلیحات خود به هواپیما متکی هستند، پیشی میگیرد. پس از جنگ جهانی دوم، خط بین ناوشکنها و ناوها به طور قابل توجهی محو شده است. به طور سنتی، کروزرها با زره قدرتمند و قابلیتهای تهاجمی خود شناخته میشدند. با این حال، با ظهور موشکهای هدایت شونده در جنگ، کشتیهای سنگین زرهی دیگر اهمیت سابق را نداشتند. در نتیجه، ناوها تمرکز خود را از زره به سکوهای موشکی و پرتابگرهای اژدری تغییر دادند. اگر چه ناوشکنهای مدرن امروزی دارای زرههای کاهش یافته هستند، اما به شدت ویرانگر و قدرتمند باقی مانده اند. بسیاری از این ناوها به سیستمهای موشکی پرتاب عمودی، یک توپ اصلی و چندین جایگاه توپ کوچکتر مجهز هستند.
ناوهای جنگی امروزی نقشهای حیاتی تهاجمی را در میدان نبرد ایفا میکنند. علاوه بر قابلیتهای تهاجمی قوی، بسیاری از کروزرهای مدرن دارای قابلیتهای جنگ الکترونیکی پیشرفته و سیستمهای دفاعی هستند و اغلب به عنوان سکوهای دفاع موشکی بالستیک عمل میکنند. با وجود تکامل در طول زمان، ناوها اهمیت خود را در ناوگان دریایی حفظ کرده اند. آنها همچنان برای اثربخشی رزمی و عملیاتهای چندمنظوره بهینه سازی میشوند و به عنوان ستون فقرات نیروهای دریایی متعددی در سراسر جهان خدمت میکنند.
زیردریاییها از زمان جنگ جهانی دوم، به ویژه با ادغام رآکتورهای هسته ای، پیشرفتهای قابل توجهی داشته اند. این افزونه انقلابی یکی از اشکالات اصلی زیردریاییها را برطرف کرده است. پیش از این، زیردریاییهای دیزلی باید به صورت دورهای به روی آب میآمدند که آنها را در برابر حملات دشمن آسیب پذیر میکرد. در مقابل، زیردریاییهای هستهای مدرن توانایی تولید آب و اکسیژن خود را دارند که آنها را قادر میسازد برای مدت طولانی زیر آب بمانند و به طور مستقل عمل کنند.
علاوه بر این، افزایش تولید نیرو توسط رآکتورهای هسته ای، ساخت زیردریاییهای بزرگتر مجهز به راکتورهای متعدد را تسهیل کرده است. تلاشهای پیشگام این عرصه، دریاسالار هیمن جورج ریکور، ناظر توسعه اولین زیردریاییهای هستهای جهان، عنوان “پدر نیروی دریایی هسته ای” را برای او به ارمغان آورد. ریکور با شناخت پتانسیل جنگی آن ها، پیش بینی کرد که زیردریاییها در نهایت میتوانند انواع دیگر کشتیهای جنگی را بلااستفاده کنند و آیندهای را پیش بینی کرد که در آن تمام ماموریتهای دریایی میتواند به طور موثر توسط این کشتیهای زیر آبی انجام شود.
زیردریاییهای مدرن طیف متنوعی از نقش ها، از جمله ضد شناسایی، عملیات راداری، وظایف اسکورت، تزریق نیرو و تجهیزات به میدان نبرد، و عملکرد به عنوان سکوهای موشکی متحرک را انجام میدهند. آنها با توانایی غوطه ور شدن در زیر آب و شناسایی نشدن برای مدت زمان طولانی، امروزه به یکی از کشندهترین و کارآمدترین کشتیهای جنگی در دریاها تبدیل شده اند که از نظر قدرت و تاثیرگذاری تنها پس از ناوهای هواپیمابر قرار میگیرند. تطبیق پذیری و مزایای استراتژیک آن ها، زیردریاییها را به داراییهای ضروری در هر ناوگان دریایی تبدیل میکند.
برخلاف نامشان، کشتیهای جنگی آبی خاکی برای عملیاتهای روی خشکی طراحی و ساخته نشده اند. هدف اصلی آنها انتقال سریع مقادیر زیادی از تجهیزات زمینی مانند کامیون ها، تانک ها، نیروها از کشتیها به سواحل است. کشتیهای آبی خاکی در سایزها و طرحهای بسیاری تولید میشوند، به ویژه کشتیهای کلاس وسپ (Wasp). اگر چه این کشتیها به خاطر سایز بزرگشان شبیه ناوه هستند، اما کوچکتر از آنها بوده و نقشهای عملیاتی متفاوتی دارند. کشتی آبی خاکی USS Makin Island و کشتیهای جنگی آبی خاکی مشابه به عنوان کشتیهای حمل و نقل و فرماندهی عمل میکنند.
آنها در طول عملیات ها، ظرفیت رساندن حدود ۱،۸۰۰ نیروی زمینی کاملاَ مجهز را به همراه وسایل نقلیه و هر آذوقه مورد نیاز دیگری که برای ایجاد پایگاهی عملیات در هر نقطه از جهان مورد نیاز است، دارند. ناوگان آبی خاکی نیروی دریایی آمریکا ارتباط نزدیکی با تفنگداران دریایی دارد و هدف اصلی آنها اعزام سریع تفنگداران دریایی در هر مرحله از عملیات به میدان نبرد است. به لطف حضور پایگاه هایشان در سراسر جهان و پشتیبانی از کشتیهای جنگی آبی خاکی، تفنگداران دریایی میتوانند در هر ساحلی، در عرض چند روز، یک پایگاه ساحلی ایجاد کنند.
علاوه بر قایقهای بزرگتر آبی خاکی مانند کشتیهای کلاس وسپ، چندین قایق فرود کوچکتر نیز وجود دارند که در طبقه بندی آبی خاکی قرار میگیرند. این کشتیها میتوانند برای تخلیه تجهیزات و نیروهای نظامی به سمت ساحل برده شوند. نمونههایی از این کشتی ها، کشتی تهاجمی آبی خاکی (Amphibious Assault Vehicle (AAV)) است که شبیه به یک تانک است و میتواند هم در خشکی و هم در آب کار کند و دیگری نیز خودروی کمکی زمینی (Land Craft Utility vehicle (LCU)) است که میتواند برای پیاده سازی سریع وسایل نقلیه کوچک و نیروهای نظامی، به ساحل رفته و رمپهایی برای تخلیه برپا کند.
استفاده گسترده از ناوهای هواپیمابر از زمان جنگ جهانی دوم تحول قابل توجهی در جنگهای دریایی ایجاد کرده است. در کنار معرفی موشکهای هدایت شونده، این کشتیهای غول پیکر، ناوهای جنگی را کاملاً منسوخ کرده اند و از آن زمان تاکنون بر نیروی دریایی مدرن تسلط کامل دارند. ناوهای هواپیمابر مدرن کشتیهای غول پیکری هستند که به فناوری پیشرفته مجهز شده و شبیه به شهرهای شناور کوچکی با ظرفیت خدمه حدود ۵،۰۰۰ نفر هستند. در حال حاضر، بزرگترین ناو هواپیمابر جهان، ناو آمریکایی کلاس جرالد آر. فورد (Gerald R. Ford) است که جایگزین کلاس قدیمی نیمیتز (Nimitz) شد.
ناو هواپیمابر کلاس جرالد آر. فورد نشان دهنده اوج مهندسی ناوهای هواپیمابر است که در ساخت آن از الکترونیک پیشرفته و فناوری مدرن استفاده شده است. این کلاس برخلاف نسل قبلی خود یعنی نیمیتز، به سیستمهای داخلی منسوخی مانند خطوط بخار متکی نیست. با استفاده از این پیشرفت ها، این ناوها میتوانند با تقریباً ۵۰۰ خدمه کمتر، به قابلیتهای عملیاتی مشابهی دست یابند.
ناوهای هواپیمابر امروزه طیف متنوعی از ماموریتها مانند عملیاتهای تهاجمی متحرک و سکوهای دفاعی را انجام میدهند و ناوگروههای مختلف را در خدمت و کنترل خود دارند. همچنین تحرک آن ها، ناوهای هواپیمابر را در شرایط نیروهای واکنش سریع قرار میدهد که قادر به اعزام و استقرار سریع در محلهای مورد نیاز در میدان نبرد هستند. علاوه بر این، ناوها اغلب برای پشتیبانی تلاشهای دیپلماتیک و تاثیرگذاری در این عرصه فراخوانده میشوند، زیرا تعداد کمی از داراییهایی نظامی، قدرت دیپلماسی را برجستهتر از یک سکوی شناور چند میلیارد دلاری پرتاب سلاح که در ساحل یک کشور خارجی لنگر انداخته است، نشان میدهند. همچنین ناوهای هواپیمابر نقشی حیاتی در امدادرسانی در بلایا و ماموریتهای بشردوستانه ایفا میکنند. قابلیتهای مدرن آن ها، ناوهای هواپیمابر را قادر به تامین برق مناطق آسیب دیده، تامین غذا برای هزاران نفر و تولید روزانه حدود ۲۰۰ هزار گالن آب آشامیدنی میکند. این قابلیتها ناوهای هواپیمابر را به داراییهای ارزشمندی در پاسخگویی به بحرانها و رساندن کمک در مقیاس جهانی تبدیل میکند.