عدهای پذیرش فرهنگ سلبریتیسم و مدیریت سلبریتیها را بهعنوان راهی میانه پیشنهاد میدهد که قابلبحث و نقد است؛ اما احتمالا درباره اینکه در مواجهه با سلبریتیها یا طالبان شهرت چه کارهایی نباید کرد اجماع بیشتری وجود دارد و از آوازخوانی به نام صادق بوقی، چریک درست کردیم.
بعد از ماجرای صادق بوقی ویدئوهایی در حمایت از او در بوشهر و ساری ساخته شد، این یعنی کاری کردهایم که رقص و آواز خواندن ماهیفروشان هم یک کنش مقاومتی به حساب بیایید؛ انصافا هنر این است که ما داریم.
به گزارش فرهیختگان، اما سوال جدیتر این است که صادق بوقی در چه بستری ساخته میشود؟ و راه مواجهه با آن چیست؟ آیا صادق بوقی کار بدی کرده است؟ او چه میخواهد؟
از پشتصحنه خبری نداریم، اما آنچه از صفحه اینستاگرامش دیدهایم چند ویدئو پر کرده که نشاندهنده شاد بودن او و اطرافیانش است. از مخاطب بازخوردهایی گرفته و صفحهاش پربازدید شده.
افرادی که پیج صادق بوقی را بستهاند مکانیسم را نمیشناسند، آنها احتمالا خوشحالند که به تکلیف خود عمل کردهاند، چون نماینده امپریالیسم جهانی در بازار رشت را به زانو درآوردهاند. مسرورند، چون معتقدند حالا که هنجارها در بخشی از جامعه کار نمیکند، حداقل نمایش کارکردن نهاد را برپا کنیم و بگوییم کت تن ماست، اما واقعیت آن است که فقط مشکلی به مشکلات اضافه کردهاند.
همزمان با ماجرای صادق بوقی مهمترین مدیر رسانهای کشور، یعنی رئیس صداوسیما میهمان مهمترین دانشگاه کشور، یعنی دانشگاه تهران بود و در مهمترین روز دانشگاه، یعنی ۱۶ آذر سخنرانی داشت. جناب رئیس در این جلسه دو گزاره درباره سلبریتی مطرح میکند؛ اول میگوید اگر میخواهیم از مشکل سلبریتیسیم راحت شویم باید هزینه بدهیم، کمی جلوتر حرف را عوض میکند و میگوید میخواهیم سلبریتی سالم تولید کنیم. به ماجرای صادق بوقی برگردیم، تکلیف او با سلبریتی مشخص است؛ او میخواهد مشهور شود. تکلیف آنها که پیج جناب بوقی را بستهاند هم با سلبریتی روشن است؛ آنها میخواهند سلبریتی وجود خارجی نداشته باشد. اما تکلیف رئیس صداوسیما مشخص نیست.
گزاره سلبریتیسم بد است، اما سلبریتی خوب میسازیم، آغاز فرآیند تولید چریک از مجریها و آوازخوانها و فوتبالیستها و... است. همه اینها که امروز بهزعم روسا سلبریتی ناسالم هستند، روزی که شروع کردند در صحت و سلامت و کاملا در مدار بودند.
این تناقض نظری البته در عمل هم لطیفه بامزهای میسازد. در همین چند ماه اخیر که جناب جبلی کموبیش از سلبریتیسم گفته است یکبار با توپوتشر یک نئوسلبریتی که احتمالا سالم بوده و در دوران جدید ساخته شده جلوی ورود یک سلبریتی دیگر را گرفته و حالا بعد از مدتی و در مواجهه با مساله مخاطب در حال بازگرداندن همان سلبریتی است.
در ماجرای رفتار متناقض با فرهنگ شهرت جناب جبلی و سیستم فرهنگی ما، نخستین تولیدکننده تناقض نیست. عدهای در نقد منتقدان شهرت میگویند خود این شأن نقادی برای رسیدن به شهرت است یا اساس ایده نقد شهرت و تقسیم فرهنگ به والا و توده یا فرهنگ کالایی و غیرکالایی یا هنر بورژوازی و غیربورژوازی توسط چپهایی باب شده است که خود تبدیل به سلبریتی حوزه اندیشه شدهاند. ذات این رفتوبرگشت کمی متناقض است و نمیتوان خیلی نتیجه دقیقی گرفت. موضوع واقعا پیچیده است؛ از یکطرف سرمایهداری بلایی بر سر فرهنگ آورده است که سلبریتیسم جزء اقتضائات آن است و از سوی دیگر عوارض سلبریتیزدگی بیشمار است.
جمع بین این دو ساده نیست. عدهای پذیرش فرهنگ سلبریتیسم و مدیریت سلبریتیها را بهعنوان راهی میانه پیشنهاد میدهد که قابلبحث و نقد است. اما احتمالا درباره اینکه در مواجهه با سلبریتیها یا طالبان شهرت چه کارهایی نباید کرد اجماع بیشتری وجود دارد. اینکه قبض و بستن موجب بسط و نشر شهرت میشود خیلی پیچیدگی ندارد. اگر اینها را بدانیم از آوازخوانها و مردم معمولی چریک درست نمیکنیم یا اگر تکلیفمان با سلبریتی روشن نیست و با چند موضعگیری تغییر میکند در جلوت نطق انقلابی نمیکنیم و در خلوت آن کار دیگر.