این فیلم هیولایی با نقدهای عالی و گیشه فوقالعاده که بر اساس گزارشها تنها ۱۵ میلیون دلار صرف ساختن آن شده، در آمریکا توفانی به راه انداخته است. آیا این میتواند نشان دهد سینمای هالیوود کجای راه را اشتباه رفته است؟
گودزیلا، مارمولک غولپیکری که با گامهای آهسته شهرهای جهان را زیرپا خرد و در اسپینآفهای متعدد با هیولاهای دیگر دست و پنجه نرم میکند، به نوعی پیشکسوت فیلمهای اکشن آینده محسوب میشود که در ۷۰ سال اخیر همواره یکی از قطبهای اصلی سینما بوده است.
به گزارش بی بی سی، این فیلم جدید محصول ٰژاپن با عنوان «گودزیلا منهای یک»، یکی از تحسینشدهترین گودزیلاهای تاریخ سینما، از آن اتفاقهای نادری است که هم در گیشه موفق بوده و هم توانسته نظر منتقدان را به خود جلب کند.
این میتواند برای سینمای هالیوود هم آموزنده باشد. بر اساس گزارشها هزینه تولید این فیلم تنها ۱۵ میلیون دلار بوده، و با داستانی ساده و قهرمانی که به طرز شگفتانگیزی پیچیده و انسانی است، موفق شده در شرایطی که فرنچایزهای ابرقهرمان هالیوود در حال درجا زدن هستند، با بازگشت به اصول اولیه سینما خود را به عنوان یکی از موفقیتهای این روزها معرفی کند.
تاکاشی یامازاکی، کارگردان کهنهکار ژاپنی مسئولیت نویسندگی، کارگردانی و جلوههای ویژه فیلم را برعهده داشته است. گودزیلا که از روز اول دسامبر به شکل گسترده در سراسر آمریکا به اکران درآمده، موفق شد با فروش ۱۱ میلیون دلاری در نخستین اکران آخر هفته، پس از «رنسانس: فیلمی از بیانسه» و تازهترین قسمت «بازیهای گرسنگی» در رتبه سوم جدول پرفروشها قرار بگیرد. ممکن است این رقم برای یک فیلم بلاکباستر چندان زیاد به نظر نرسد، اما برای فیلمهای خارجی با زیرنویس، قطعا یک موفقیت محسوب میشود.
شرکت اگزیبیتر ریلیشنز که میزان فروش گیشه فیلمها را پیگیری میکند، در شبکه اجتماعی اکس (توییتر سابق) نوشت: «گودزیلا منهای یک در گیشه بسیار خوش درخشید». این فیلم در همین چند روز موفق شد در اکران جهانی بیش از دو برابر بودجه تولید خود درآمد کسب کند، و تنها در ژاپن ۲۳ میلیون دلار فروش داشته باشد.
در فیلم «گودزیلا منهای یک» این مارمولک غولآسا یک بار دیگر در دوران پس از جنگ جهانی دوم به ژاپن حمله میکند
تا آنجا که میتوان از فیلمهای گودزیلا توقع داشت، این فیلم جدید تلفیق فوقالعادهای از شخصیتپردازی و اکشن را کنار هم قرار داده است. کمتر فیلم ژانر هیولایی، یا به شکل کلیتر، ژانر اکشن را سراغ داریم که تا این حد تحسین برانگیز بوده باشد. این فیلم امتیاز ۹۶ درصدی منتقدان و ۹۸ درصدی مخاطبان را در سایت راتن تومیتوز بدست آورده است.
سایت دیلی بیست در یادداشتی تحسینآمیز از این فیلم که بازتابدهنده نظر عمومی منتقدان است، ضمن تمجید از تعادلی که سازندگان فیلم بین جنبههای انسانی و هیولایی آن ایجاد کردهاند، آن را فیلمی دانسته که «تقریبا همه آنچه طرفداران میخواهند را به آنها عرضه کرده است».
داستان فیلم در پایان جنگ جهانی دوم از آنجا شروع میشود که خلبان یک هواپیمای انتحاری کامیکازه به نام کویچی شیکیشیما (با بازی ریونوسوکه کامیکی) متوجه میشود که ژاپن در آستانه شکست است و تصمیم میگیرد به جای خودکشی، در جزیرهای که در آن هواپیماها را تعمیر میکنند فرود بیایید. این یکی از زیرکانهترین انتخابهای یامازاکی است: تصمیم کویچی برای زنده ماندن، اگرچه از نظر خودش بزدلانه است، اما برای او همدردی مخاطب امروزی را به همراه دارد.
وقتی گودزیلا به این جزیره حمله میکند، کویچی به جای شلیک موشک به سوی او، در جا خشکش میزند. تقریبا همه سکنه جزیره کشته میشوند، و در نتیجه او در چند سال آینده بار مضاعف عذاب وجدان را بر دوش میکشد تا آنکه گودزیلا دوباره ظاهر شده و این بار به قلمرو اصلی ژاپن حمله میکند.
موفقیت «گودزیلا منهای یک» به آن معناست که بینندگان فیلمهای اکشن سرگرمی میخواهند، و نه تکلیف.
شخصیتپردازی هوشمندانه یامازاکی به خوبی با بخشهای اکشن فیلم جفت و جور میشود. گودزیلا در طی فیلم اغلب به سوی دوربین میآید و با آروارههای گشاد و چشمان زرد شیطانی به ما خیره میشود. او که آلوده به مواد رادیواکتیو است، اشعههای سرد آبیرنگی را از برجستگیهای پشت کمرش به سوی جمعیت وحشتزده در خیابانهای توکیو شلیک میکند. به غیر از این و چند انفجار، جلوههای ویژه فیلم چندان جلوتر از این نمیرود. تصویرسازیهای یامازاکی قادر نیست با فیلمهای پربودجه هالیوودی رقابت کند، و او خودش هم چنین قصدی ندارد.
اما چرا باید از او چنین توقعی داشت، وقتی حتی بودجههای کلان موفقیت فیلمها را در گیشه تضمین نمیکنند. فروش گیشه نوامبر فیلم ابرقهرمانی «مارولها» که تازهترین فیلم از مجموعه دنیای سینمایی مارول محسوب میشود، در پایینترین رتبه تاریخ فروش این فرنچایز قرار دارد. در ماه اوت امسال سوسک آبی (بلو بیتل)، تازهترین فیلم فرنچایز دنیای دیسی که شامل فیلمهای سوپرمن، آکوامن و پادشاهی گمشده است، هم کم درآمدترین شروع گیشه را تجربه کرد.
به گزارش سایت هالیوود ریپورتر در حال حاضر کمپانی مارول با دقت آینده خود را زیر نظر دارد. دنیای دیسی قصد دارد فرنچایز خود را با جیمز گان، کارگردان فیلم نگهبانان کهکشان به عنوان یکی از سران هیات مدیره این فرنچایز دوباره راهاندازی کند.
حتی با درنظر گرفتن راهاندازیهای مجدد این فرنچایزها، معلوم نیست تهیهکنندگان هالیوود به درستی بدانند که تشخیص چه چیزی برای منتقدان و مخاطبان آسان است. با گسترده شدن فرنچایزها، بخش اکشن فیلمها به شدت شخصیتهای کارتونی فیلم را در خود غوطهور کرده، و داستان فیلمها در حدی درهم پیچیده شده که برای یادآوری و درک آنها باید به ویکیپدیا رجوع کنید.
حالا مشکل بسیار فراتر از چیزی است که غالبا آن را خستگی ابرقهرمان مینامیم. داستان فیلم «ثور» اکنون در کدام خط زمانی طی میشود؟ قبل یا پس از اسنپ؟ چنانکه اوون گلیبرمن در مرور خود بر فیلم «مارول ها» نوشته، حالا تماشای اسپینآف فیلمها و سریالها تا حدی به یک مصیبت تبدیل شده است، زیرا همراه خود بار و بندیل دنیای سینمایی مارول را به دوش میکشند. موفقیت گودزیلا منهای یک به ما یادآوری میکند که مخاطبان به سرگرمی نیاز دارند نه تکلیف.
کویچی شیکیشیما، قهرمان فیلم گودزیلا منهای یک (با بازی ریونوسوکه کامیکی) به طرز جالبی یک قهرمان زجرکشیده است.
رابطه هالیوود با گودزیلا غالبا رابطه پرچالشی بوده است. گودزیلای سال ۱۹۹۸ با بازی متیو برودریک با چنان نقدهای تمسخرآمیزی روبرو شد که امتیاز آن در راتن تومیتوز تنها ۲۰ درصد است. فرنچایز اخیر دنیای سینمایی هیولاها که گودزیلا و کینگ کونگ را در کنار هم قرار داده با استقبال بهتری از سوی منتقدان و مخاطبان مواجهه شده است.
چهارمین قسمت، «گودزیلا در برابر کونگ» (۲۰۲۱) بهترین بخش این فرنچایز محسوب میشود که با درنظر گرفتن محدودیتهایی که همهگیری کرونا برای گیشه ایجاد کرد، یک موفقیت تجاری به حساب میآید. اما این فرنچایز هم دارد به رویکرد درهم پیچیده «هر چه بیشتر بهتر» مارول دچار میشود.
در سریال تلویزیونی جدید این فرنچایز روی پلتفرم اپل تیوی+ جان گودمن نقش همان شخصیتی را بازی میکند که در «کونگ: جزیره جمجمه» در سال ۲۰۱۷ آن را بازی کرده بود، و آیا واقعا کسی این موضوع را به یاد دارد؟
در «گودزیلا منهای یک» حتی شاهد اکشن بیوقفه نیستیم. البته بخشهای اکشن فیلم برجسته و در حد مناسبی هیولاگونه است: گودزیلا قطارها و اتومبیلها را به دهان میگیرد و در هوا میچرخاند که به نوعی ادای احترام به نسخه اصلی گودزیلا در سال ۱۹۵۴ است. اما نیرو محرکه اصلی این فیلم بار احساس گناهی است که کویچی، قهرمان داستان بر دوش میکشد. او یک زن جوان و دخترک یتیمی را که نجات داده، به خرابههای محلهاش در توکیو راه میدهد، اما هرگز عشق خود به این خانواده موقت را اعتراف نمیکند.
با وجود جنبه ملودرام، در زیر داستان رگههایی از واقعیت هم جریان دارد. یامازاکی به تازگی به سایت والچر گفت که تعمدا داستان را ساده نگه داشته، و از وارد کردن جنگ هیولا با هیولا، نظیر «گودزیلا در برابر کونگ» خودداری کرده است. او میگوید: «کایجو (هیولاها) میتوانند به نبرد هم بروند، اما داستان انسانی باید آنجا حضور داشته باشد».
هالیوود را لزوما با عواطف انسانی نمیشناسیم، اما (منظور توهین به لوکی، ثور و دوستان نیست) احتمالا استودیوهای فیلمسازی باید به این گودزیلای جانگرفته با دقت بیشتری نگاه کنند.