کینهها ارزش نگهداشتن ندارند، اما گفتن این موضوع از انجام دادن آن راحتتر است. افرادی که واقعا با خودشان در صلح هستند انتقام جوییها و کینههای سوزان گذشته را کنار گذاشته اند. آنان هم چنین از افرادی که قلدرمآب و از افراد سمی دوری میکنند. باید به این موضوع توجه داشته باشید که شما با انواع افراد وموقعیتهایی روبرو میشوید که سعی میکنند آرامش تان را برهم بزنند تا حد امکان باید از این قبیل افراد دوری کنید.
فرارو- همه ما با افرادی مواجه شده ایم که به نظر میرسد آرامش درونی و رضایت دارند. در افسانهها و مذاهب سنتی این افراد خردمند و دوست داشتنی اغلب حکیمان مسن بوده اند. با این وجود، در حقیقت این افراد کامل و سرشار از عشق از هر طبقهای و در تمام اعصار وجود داشته اند. راز آرامش درونی آنان چیست؟
به گزارش فرارو به نقل از هک اسپریت، شاید بتوان پاسخ داد که موضوع چندان پیچیده نیست و صرفا مستلزم رعایت نظم، انضباط، شناخت و پذیرش خود در سطحی عمیق و اساسی است.
پذیرش کلمهای است که ما زیاد به شنیدن آن عادت کرده ایم، اما اغلب با شنیدن آن دچار سوء تفاهم میشویم. افرادی که به آرامش درونی دست یافته اند خود را به طور کامل میپذیرند و آن چه را که پذیرش رادیکال نامیده میشود تمرین میکنند. این بدان معنا نیست که آنان برای بهبود یا تغییر تلاش نمیکنند. هم چنین، این بدان معنا نیست که آنان به درد و رنج خود یا آن چه از سر میگذرانند اهمیت نمیدهند.
این صرفا بدان معناست که آنان میپذیرند وضعیت فعلی همان است که هست و آنان نیز همان هستند که هستند. این پذیرش واقعی، کامل و بدون قید و شرط منبع قدرت عظیمی برای تحول و رشد فرد است. کلید بهزیستی ما این است که خود را همان طور که هستیم بپذیریم. این بدان معناست که فضایی را برای تجربه انسانی مان درست کنیم بدون آن که خود را قضاوت کنیم.
افرادی که آرامش درونی پیدا کرده اند بر روی سرزنش تمرکز نمیکنند. آنان از تلاش برای کشف این که دقیقا چه کسی مقصر همه مشکلات جهان است دست برداشته اند. آنان زمانی که صبح از خواب بیدار میشوند روی کاری که قرار است انجام دهند تمرکز میکنند.
وفادار ماندن به ارزشهای خود همیشه آسان نیست، اما کسانی که آرامش درونی پیدا کرده اند این کار را انجام میدهد. هیچ کس نمیتواند آنان را بِخَرد و مهم نیست که چه قیمتی را پیشنهادی میکنند. آنان به سطحی از اطمینان در مورد آن چه بدان اعتقاد دارند و به آن اهمیت میدهند رسیده اند که در نتیجه آن به خطر نخواهند افتاد.
آنان براساس آن چه بدان باور دارند و برایش ارزش قائل هستند عمل میکنند. این امر باعث میشود که افراد دارای آرامش درونی بسیار کاریزماتیک باشند، زیرا کسانی که دارای ماموریت و توانایی قوی برای عمل هستند دیگران را به سمت خود میکشانند. آرامش درونی ناشی از شناخت باورهای خود و داشتن تمایل به عمل بر اساس آن باورهاست. برای انجام این کار اصطلاحا به ماهیچههای ذهنی نیاز دارید.
زیست شناسی و تکامل ما باعث میشود از تایید لذت ببریم. دانستن این که ما کار خوبی انجام میدهیم منجر به ترشح دوپامین و انواع احساسات خوشایند میشود. با این وجود، آنانی که آرامش درونی پایدار را یافته اند دیگر مشتاق دریافت آن تایید از سوی دیگران نیستند. آنان واقعا این واقعیت را پذیرفته اند (و حتی دوست دارند) که فراتر از نیاز به احساس درک یا تایید دیگران به زندگی ادامه دهند. مطمئنا آنان بازخورد و انتقاد را در نظر خواهند گرفت، اما این حرف آخر در مورد کارهایی که انجام میدهند یا انجام نمیدهند نخواهد بود. طبیعی است که بخواهیم دیگران آن را دوست داشته باشند و خوب است که بپذیریم این اتفاق همیشه رخ نخواهد داد.
وابستگی به یکدیگر یک موقعیت ناگوار است که در بسیاری از روابط ظاهر میشود و اغلب به یک "نجات دهنده" و "قربانی" تبدیل میشود. افرادی که آرامش درونی را یافته اند کار درونی عمیقی انجام دادهاند تا به اندازه کافی احساس خوبی داشته باشند بدون این که نیازی به شخص، مکان، ایدئولوژی یا موقعیت بیرونی برای تایید آن داشته باشند.
افرادی که آرامش درونی واقعی را یافته اند واقعا پذیرفته اند که زندگی صرفا تجربیات و احساسات خوشایند نیست. اتفاقات بسیار زیادی برای ما رخ میدهند از جمله ناامیدی به دنبال از دست دادن شغل و یا جدایی از فرد مورد علاقه که کاملا تحت کنترل ما نیستند. این مسائل باعث ایجاد درد و اندوه میشوند که لزوما چیز بدی نیست بلکه صرفا بخشی از زندگی است. کسانی که آرامش درونی پیدا کرده اند پذیرفته اند که زندگی به مثابه یک پکیج است که در آن همه چیز وجود دارد و سعی نمیکنند از طریق رفتارهای اعتیادآور یا انکار از درد فرار کنند. آنان با درد مواجه میشوند و اذعان میکنند که احساسات دشوار به اندازه احساسات خوشایند معتبر و واقعی هستند. زندگی با چسبیدن به لذت و دوری از درد فرمولی برای شادی و رفاه نیست. مسیر بیداری شامل شناخت و استقبال از طیف کاملی از احساسات انسانی ما است.
بخشهایی از زندگی که خارج از کنترل ما میباشند رخدادها و شرایطی هستند که گاهی اوقات نمیتوان برای آنها آماده شد، اما کسانی که آرامش درونی پیدا کرده اند راهی در اعماق درون خود پیدا میکنند تا حتی زمانی که اوضاع آشفته یا دیوانه کننده است آرامش شان را حفظ کنند. انتظارات آنان واقع بینانه است و انتظار امنیت یا آرامش کامل را ندارند. آنان میدانند که واقعیتها میتوانند به سرعت از کنترل خارج شوند و خود را برای این موضوع آماده کرده ان. آنان آماده و مایل هستند تا با طوفانهای از پیش اعلام نشده زندگی سازگار شوند از جمله با بخشی که پیشتر در مورد پذیرش احساسات دشوار که اغلب با حوادث ناگوار زندگی همراه است ذکر شد.
آنان جستجوی روح و درون نگری را انجام داده اند تا دریابند میخواهند زندگی خود را به چه چیزی متعهد کنند. این وضعیت به آنان یک لنگرگاه درونی بخشیده که بسیاری از اطرافیان شان فاقد آن هستند. در برهههای زمانی سخت و گیج کننده آنان مانند یک طناب نجات به ماموریت شان میچسبند و هدف خود را در زندگی شخصی و حرفهای شان دنبال میکنند.
کینهها ارزش نگهداشتن ندارند، اما گفتن این موضوع از انجام دادن آن راحتتر است. افرادی که واقعا با خودشان در صلح هستند انتقام جوییها و کینههای سوزان گذشته را کنار گذاشته اند. آنان هم چنین از افرادی که قلدرمآبی میکنند و از افراد سمی دوری میکنند. باید به این موضوع توجه داشته باشید که شما با انواع افراد وموقعیتهایی روبرو میشوید که سعی میکنند آرامش تان را برهم بزنند. در نتیجه، تا حد امکان باید از این قبیل افراد دوری کنید.
صلح با خودتان به این معنی نیست که دچار بحران یا مشکل نیستید بلکه صرفا بدان معناست که حتی در شرایط سختی که میگذرد خودتان را دوست دارید و به آن اهمیت میدهید و آماده هستید که زندگی را به بهترین شکل ممکن ادامه دهید.