احمدرضا درویش گفت: هر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل به دیگری پرداخت. این بیت حال کلی میراث فرهنگی ما است و روزی، امروز ما را در منظومه میراث فرهنگی بررسی و قضاوت خواهند شد؛ بنابراین ما هم جزیی از همین میراث هستیم.
کارگاه آموزشی «میراث، سینما: انتقال تجربه» عصر پنجشنبه با حضور احمدرضا درویش در دومین روز جشنواره ملی چندرسانهای میراث فرهنگی، در خانه خلاق و نوآوری عمارت سعدالسلطنه قزوین برگزار شد.
به گزارش ایسنا؛ در ادامه کارگاههای آموزشی دومین جشنواره ملی چندرسانهای میراث فرهنگی، کارگاه آموزشی «میراث، سینما: انتقال تجربه» برگزار شد. کارگاهی که علیرضا تابش، احمد مسجدجامعی، منوچهر شاهسواری یونس شکرخواه و بهروز شعیبی نیز از حاضران در آن بودند. سپس علی دارابی قائم مقام وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی نیز به جمع حضار اضافه شد.
در ابتدای این نشست علیرضا تابش دبیر جشنواره در خصوص درویش گفت: احمدرضا درویش خود جزیی از میراث فرهنگی زنده سینمای ایران و خالق آثار ارزشمندی است. از دوران بنیانگذاری جشنواره ملی چندرسانهای میراث فرهنگی ایشان عضو شورای سیاستگذاری هستند و حضور ایشان دلگرمی ویژهای برای ادامه این راه صعب و طولانی است. ما دو روز در تهران کارگاههایی آموزشی را در موزه ملی ایران برگزار کردیم و استادانی، چون شادمهر راستین، مجید مجیدی، شهابالدین عادل، آتوسا مومنی، علی شاهمحمدی و... در زمینه موضوعات مرتبط با میراث فرهنگی تجربیات خود را به حاضران در کارگاهها منتقل کردند. کارگاهها همچنین در ۱۰ جلسه در قزوین پیش بینی شد. بخش کارگاهی جشنواره به صورت زنده از چند پلتفرم پخش میشود.
تابش ادامه داد: آقای درویش آثار ماندگاری را خلق کرده و در چند حوزه حضور داشته است. از جمله ویژگیهای او این است که همواره دارای نگاهی ملی بوده و آثار درخشانی ساخته است. او نوشتههایی در قالب فیلم و سریال دارد که هنوز ساخته نشده است. وجه دیگر مربوط به او، فعالیتهای آموزشی، صنفی و بینارشتهای است که سبب شده همواره در کنار اهالی سینما حضور داشته باشد.
احمدرضا درویش در بخش ابتدایی صحبتهای خود در این کارگاه گفت: از برگزارکنندگان جشنواره و آقای تابش و مسئولان وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، خصوصا آقای دارابی و آقای خزائلی مدیرکل میراث فرهنگی استان قزوین تشکر میکنم و خوشحالم که مهمان شما در این مجموعه بسیار فاخر هستم. من خودم را سخنران نمیدانم و از این کار همواره پرهیز دارم. من اعتقادی ندارم که افرادی امثال من حرف بزنند. ما وظیفه داریم حرف و افکار خود را در قالب اثر سینمایی بیان کنیم. کار ما فیلمسازی است. یک نقاش و خطاط و نمایشنامه نویس، حیطه وظایف روشنی دارد. سخندانی و نقد، کار محققانی است که به کار پژوهش اشتغال دارند و ما باید حرف خود را با اثر خود منتقل کنیم. اما این جلسه و مبحث برای من استثنا است. این برنامه قرار است نوعی گفتوگوی شفاهی باشد و در آن دیالوگ و واگویه شکل بگیرد.
درویش در ادامه گفت: صحبتهای من واگویههای درونی من است و بیشتر برای ثبت در تاریخ این انگیزه را دارم که نکتههایی را بگویم.
درویش در ادامه بیتی از غزلیات سعدی را خواند و ادامه داد: هر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل به دیگری پرداخت. این بیت حال کلی میراث فرهنگی ما است و روزی، امروز ما را در منظومه میراث فرهنگی بررسی و قضاوت خواهند شد؛ بنابراین ما هم جزیی از همین میراث هستیم. در شروع بحث گفتهای را از استاد محمدعلی اسلامی ندوشن میخوانم که بسیار ماندگار و اثرگذار است. او از محققین و نویسندگان بزرگ در حوزههای حقوق و پژوهش در تاریخ معاصر هستند: «ایرانی حکم کسی را داشته که یک قدح چینی گرانبها داشته و همه سرمایهاش همین بوده. میترسیده که اگر بیفتد، این قدح شکند. به هر قیمت میخواسته این قدح را نگه دارد. با خود نگفته یا زنگی زنگی یا رومی روم. مرگ یک بار شیون یک بار. این قدح عبارت بوده از موجودیت ایرانی. برای حفظ این قدح و موجودیت، به هر آب و آتشی زده و به هر رنگی که لازم بوده در آمده و ناچار هم در راه و بی راه بوده و هم همراه و حریف بوده اینکه هم خود باشد و هم آنچه بدان واداشته شده است. فرهنگ ایران فرهنگ ناشر از دوگانگی و مقاومت است و به همین سبب بسیار نیرومند است.»
درویش پس از قرائت نوشتهای از ندوشن ادامه داد: این مطلب که آن را خواندم در واقع منشوری برای موجودیت ایرانی در اعصار گذشته است. به نظر میرسد این جمله ایشان را مسئولان میراث فرهنگی باید با آب طلا بنویسند و درباره همین پاراگراف میشود ساعتها بحث و تحلیل ارائه کرد. سوالی در ذهن من و بسیاری دیگر وجود دارد و شاید انسان معاصر و آینده نیز این سوال را داشته باشد که اصلا چرا باید بر روی مقوله میراث فرهنگی حساس بود و چرا صنعت گردشگری وجود دارد. این صنعت به میراث فرهنگی وابسته است. تلاش بشر برای فهم میراث فرهنگی در عالم چه علتی دارد؟ یک دغدغه اصلی که در درون و فطرت بشر وجود دارد و آن دستیابی به مفهوم سعادت است و از این رهگذر، یکی از مسیرهای پیدا کردن معنی سعادت توجه به تجربه دیگران و میراثی است که از گذشته به نسلهای مختلف واگذار شده است.
درویش در ادامه این کارگاه گفت: از این حیث، هر آنچه به میراث فرهنگی اطلاق میشود، خود میراث بشری است و میتواند در شکلگیری آیین بشری بسیار موثر باشد. ما به عنوان جامعه و کشوری که دارای میراث کهن فرهنگی هستیم، چه ملموس و چه ناملموس، با پدیدههای مدرن و پسامدرن جهانی رو به رو هستیم که مولفههای مختلفی در مباحث توسعهای دارند و به شدت مورد تحقیق پژوهشگران است که این مسیر به کدام سمت در حال حرکت است. در حوزه میراث فرهنگی نقش شرق و کشورهایی که به حوزههای ایرانی و فرهنگ ایرانی و حوزه تمدن مصر و شرق ختم میشود، با چالشهای عمیقی رو به رو هستند. امروز شاهدیم که مدرنیته و انفجار تکنولوژیهای جدید، وضعیتی را ترسیم کرده که بسیار موهوم و ترسناک است. از طرفی آینده وهمآلود است و از سمتی دیگر، گذشته دارای نشانههای عمیق ملموسی بوده است. میراث فرهنگی قزوین به عنوان پایتخت ایران در دورهای تاریخی، در مکتب اصفهان تاثیر آن را شاهد هستیم.
درویش افزود: در منطقه تاکستان و پیش از اسلام، بخشی از طوایف آن پیرو خضر نبی بودهاند. نشانه خضر پیامبر برگ مو است. آیینی در تاکستان وجود دارد که در برخی نواحی هنوز باقی مانده که به «آیین عذاب خضر» معروف است. نشانههای فرهنگی که در همین منطقه شاهد آن هستیم. تحت تاثیر میراث این منطقه در همین سعدالسلطنه مسجد، بازار، کلیسا و محل دیوان یا اداره امور شهر وجود دارد و همین موضوع به شکل وسیعتر در میدان نقش جهان وجود دارد. یا زندگی اللهوردیخان که در کودکی بردهای بوده و بعد به دربار راه پیدا کرده و بعد به اسلام روی آورده و مدارج ترقی را طی کرده است. خدمات او در حوزه سیاست، اقتصاد، علم و فرهنگ اثرگذار بوده است. مدرسه خان را الله وردی خان در شیراز ساخته و سپس کلید آن را به ملاصدرا داده است. در نتیجه او در فلسفه هم تاثیر زیادی داشته؛ چراکه جان فلسفه را حفظ کرده است. سی و سه پل را او ساخته و بنیانگذار مواجه با استیلای غرب در جنوب ایران بوده. استیلای پرتغالیها و اسپانیاییها در جنوب ایران که صد و بیست سال در بخش مهمی در ایران مسلط بودهاند، با مقاومت اللهوردی خان از ایران رانده شدند و او در طول تاریخ کشور تأثیر گذار بوده است.
درویش در ادامه گفت: باید دید از طریق شاخصههای جهانی و بشری به کدام سو دعوت میشویم؟ از گذشته ما، آنچه باقی مانده به نحوی با خواست اجتماعی سازگاری داشته است. سازگاری با مردم روزگار و محیط زیست در گرو ساخت سیاست است و همه همراه یکدیگرند. ما امروز شاهد اغتشاش در این سازگاریها هستیم. در عصری زندگی میکنیم که بشر امروز در مریخ به دنبال آب است و به ما وعده وجود حیات در مریخ را میدهند. در اتوپیایی که در موهومات در حال ساخت است، هتل پیش فروش میشود. در این شرایط آب به روی غزه بسته میشود و آب را بشر به روی بشر میبندد و زنها در جایی از جهان به بردگی فروخته میشوند. این جریانها از سوی سردمداران مدرنیته انجام میگیرد و تمام حقوق انسانی زیر پا گذاشته میشود.
این فیلمساز افزود: وعدههای عجیبی داده میشود که دروغهایی بزرگ هستند و افراد مختلف آن را باور میکنند و جریان اومانیسم در فلسفه غرب، جهان را به گونهای راهبری میکند که ما در حوزه اقتصادی و فرهنگ ناچار به وادادگی و تسلیم هستیم.
او در بخش دیگری از این کارگاه اظهار داشت: فرش ایرانی در زمره میراث فرهنگی وجود داشته، اما الان چه وضعیتی دارد؟ این فرش سمبلی بسیار گرانبها برای موجودیت ایران بوده است و در طول ادوار مختلف میلیونها نفر از آن درآمد داشتهاند. فرشی که نماد فرهنگ ایرانی است. اما امروز و از طریق رسانهها با چه فرشی مواجهیم هستیم؟ گرانبهاترین جهازها فرش بوده است. نزدیک به دومیلیون نفر از فرش ارتزاق میکنند. آدمهای دیگری هستند و شغلهایی را تجربه میکنند که با هنر در مواجه است. در مرز سراوان ناحیه کلپورگان وجود دارد که کار این روستا تماما سفالگری است و دارای دو هزار سال سابقه سفالگری است و فقط زنان با دست کار را انجام میدهند. امروز این سفال در کجای خانههای ما جا دارد؟ میراث به چه صورت الگوی شهرنشینی ما است؟ آنچه از طریق فضاهای موهوم تسلیم آن هستیم، باعث شده میراث غنی نه تنها تاثیر نداشته باشد بلکه نشانهای مزاحم بوده است. وقتی قزوین تبدیل به شهر شد کسی فکر نکرد که قزوین یک باغستان دو هزار ساله بوده است؛ چرا که این شهر نیاز به جاده داشته در حالی که توسعه آن با میراث فرهنگی تناسبی ندارد. امروزه مساجد در انحصار برجهای چند طبقه است در صورتی که منارههای مساجد طبق باور ما باید نگین و زینتبخش شهر باشند.
احمدرضا درویش گفت: به جای الهام از گذشته پرافتخار از وضعیت موهوم الهام گرفتهایم. خبرگان ما در حوزه معماری و مردم شناسی و مسائل اجتماعی باید پاسخ دهند که آیا بر اثر سیاستهایی که باعث انتقال مردم از روستا به شهر شد، ناچار به توسعه شهر شدیم یا ورای آن هدف دیگری در میان بود؟ کندن کوه بتن و انتقال به تهران و ساختن پل دو طبقه باعث افزایش ناموزون جمعیت و توسعه شهری است یا رفاه؟ مسئولان باید درباره موارد اینچنینی پاسخ دهند. مسبب وضعیت اقلیم در جهان همین سیاستها است. سیاستهایی که با روح و سعادت بشر در تضاد است و بشر را به سمت ناکجاآباد هدایت میکند. معماری جدید با الگوهایی ساخته میشوند که تطبیقی با کشور ما ندارند. یزد اولین شهر خشتی دنیاست و، چون یک کوه گنج است و معماری ما چنین پیشینهای دارد. در همین اواخر تعداد زیادی از کاروانسراهای ما در یونسکو ثبت جهانی شده، اما امروز ما در چه وضعیتی است. این موزهها چقدر در نقشه راه توسعه کشور تاثیر دارد؟ در دنیا موزهها مرکز علمی، فرهنگی و هنری تمام احزاب سیاسی است. اما موزههای ما چقدر تاثیر دارد؟ آیا در آموزش ملی به دانشجویان، محصلین و مخاطبین اثر دارد؟ آیا دستگاههای که با ثروت ملی اداره میشوند به این مسئله توجه دارند؟
او در خصوص کارکرد نوین موزهها گفت: محصلان و دانشجویان باید وقت اصلی خود را در موزهها بگذرانند که این نکته با اهمیتی است. جامعه ما باید به گذشته خود مفتخر باشد. به قول بزرگی اگر ما هیچ نداشته و فقط میراث فرهنگی داشتیم، برای امروز و فردای دور ما کافی بود. به شرطی که آن را درک کرده باشیم. دائما مسئولان سیاسی میگویند هر کاری میکنیم باید پیوست فرهنگی داشته باشد، اما من میگویم هر کاری که میکنیم فرهنگی است. ما مردم فرهنگی هستیم و انقلاب ما بر اساس فرهنگ و متاثر از کلمه بوده است. هدف اصلی ما فرهنگ و توسعه فرهنگ، اخلاق و معنویت، و تکیه بر آن است و پروژهها باید ذیل این مسئله باشند. پروژه فولاد در مرکز ایران تعریف میشود در حالی که به آب نیاز دارد و این متضاد با میراث فرهنگی است. سد کرخه را داریم که یکی از افتخارات بزرگ در چهار دهه بعد انقلاب است که با مجاهدت دانشمندان ایرانی ساخته شده و هفت میلیارد مترمکعب آب و شصت کیلومتر وسعت دارد. این سد بزرگ چند سال عمرش است؟ اما «جادههای سرد» به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی هزاران سال زنده است. فیلمهایی، چون «خانه دوست کجاست» نیز همین وضعیت را دارند. ما در حوزه توجه به میراث فرهنگی به مدیرانی شجاع، بلند مرتبه، دانشمند و فرهنگ شناس در حیطه بزرگ میراث فرهنگی و فرهنگ کشور نیاز داریم. خواهش من از همه دست اندرکاران در حوزه میراث این است که خود را در جایگاهی بسیار مورد توفیق الطاف الهی بدانند و برگزاری این جشنواره گام بزرگی در تثبیت این ادعا است.
در بخش پایانی این نشست درویش گفت: واژه خرده فرهنگها را چه کسانی انتخاب کردند؟ این واژه به اهل شهرستانها که فرهنگ برخاسته از آنهاست، حس تحقیر میدهد. دیگر واژه سواد رسانهای است که مسئولان آن را به کار میبرند. در حالی که مخاطب عام وقتی با آن روبهرو میشود برایش برخورنده است. ما یک جامعه اخلاقی هستیم و نباید برخی واژهها سبب توهین شود. همچنین واژههایی، چون ملموس و ناملموس کارکرد درستی ندارند. آهنگ یک واژه بسیار مهم است. هر چه که در منشور میراث و شرح وظایف و ترجمان واژگان داخلی به خارجی اتفاق افتاده، آهنگ و سیلاب آن به شکلی نازیبا است و باید جایگزین شود. باید به موزه جز عناصر لازم برای جسم و ذهن بشر نگاه شود. اگر موزه اصفهان نبود بزرگترین شخصیت رسانهای در ششصد سال اخیر را - که از نظر من کمالالدین بهزاد - است، نداشتیم و بخش مهمی از میراث ناپیدا باقی میماند.