یکی از رویکردهایی که دولت بایدن و تیم سیاست خارجی وی در روزهای اخیر، تاکید زیادی بر آن داشتهاند، این است که هر چه سریعتر یک وقفه انساندوستانه در روند جنگ غزه ایجاد شود. این ایده با استقابل چندانی از سوی دولتهای منطقه و دیگر کنشگران بینالمللی رو به رو نشده است چرا که در پوشش ظاهر زیبا و انسانی خود، کاملا به نفع اسرائیل است.
فرارو- جنگ غزه روزهای حساس و سرنوشتسازی را سپری میکند. اغلب تحلیلگران بر این مساله تاکید دارند که سرنوشت نهایی این جنگ، بر معادلات راهبردی غرب آسیا و جایگاه رژیم اسرائیل و دولت آمریکا و همچنین محور و جریان مقاومت تاثیرگذار است.به همین دلیل جنگ غزه را باید بحران بین المللی دانست.
به گزارش فرارو، این جنگ به ظاهر میان جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) و رژیم اسرائیل است، اما در واقع، طیفی از کنشگران منطقهای و فرامنطقهای در قالب آن به کنشگری میپردازند و برای خود منفعت قائل هستند. حتی برخی از تحلیلگران، جنگ غزه را مهمتر و راهبردیتر از جنگ اوکراین ارزیابی و تحلیل میکنند. در این راستا، اخیرا نشریه اسرائیلی "کالیکالیست" اشاره کرده که برآوردهای جدید از جنگ غزه حاکی از این هستند که این جنگ میتواند تا ۱۲ ماه نیز ادامه یابد.
این معادله در صورت تحقق، بیش از ۵۰ میلیارد دلار هزینه روی دست اسرائیل میگذارد و خسارات و تبعات این جنگ برای اقتصاد اسرائیل، به مراتب بیشتر از این حرفها خواهد بود. با این همه، یکی از نکاتی که در بحبوحه جنگ غزه توجهات زیادی را به خود جلب کرده، نوعِ خاص کنشگری دولت بایدن است.
همسو با تحلیلهای مختلف که تاکید دارند جنگ غزه نقطه عطفی در معادلات راهبردی و ژئوپلیتیکی منطقه غرب آسیا است، اینطور به نظر میرسد که این جنگ به واسطه اهمیت قابل توجه خود توانسته تصاویر و جلوههای جدیدی از نوعِ کنش راهبردی آمریکا را نیز پیش چشم افکار عمومی جهان قرار دهد.
در این زمینه، میتوان به ۴ نکته عمده و محوری اشاره کرد.
تیم سیاست خارجی دولت بایدن در مدت اخیر به نوعی رفتار کرده اند که گویی قویا به دنبال متوقف ساختن جنگ غزه هستند. "آنتونی بلینکن" وزیر خارجه آمریکا در دو نوبت، به کشورهای منطقه سفر کرده تا شاید بتواند هدفِ اعلام شده را محقق سازد. با این حال، این جنس از رفتار دولت بایدن، با واکنشهای منفی از سوی ناظران مسائل منطقهای و بین المللی رو به رو شده است. آنها اشاره میکنند که رویکرد دولت بایدن در رابطه با جنگ غزه، نمودی عینی از استانداردهای دوگانه واشنگتن است.
اگر واقعا دولت بایدن به دنبال پایان بخشیدن به جنگ غزه است، بهتر است که کمکهای قابل توجه نظامی و تسلیحاتی خود به اسرائیل را که از ابتدای جنگ غزه اوج گیری قابل توجهی داشته، قطع کند. به بیان ساده تر، چطور دولت بایدن از تلاش برای پایان دادن به جنگ غزه سخن میگوید، اما تصویب لایحه اعطای کمک ۱۴ میلیارد دلاری را به اسرائیل در دستورکار دارد.
برنامه کمک ۱۰ ساله دولت آمریکا به اسرائیل که اکنون در سالِ پنجم آن هستند، سالانه کمکی بالغ بر ۳.۸ میلیارد دلار به اسرائیل را در دستورکار دارد. ناوها و ناوچههای آمریکایی نیز حضوری فعال در دریای مدیترانه و در حمایت از اسرائیل دارند و اخبار مختلفی دال بر حمایتهای اطلاعاتی و میدانی آمریکا از صهیونیستها منتشر میشود.
یکی از رویکردهایی که دولت بایدن و تیم سیاست خارجی وی در روزهای اخیر، تاکید زیادی بر آن داشتهاند، این است که هر چه سریعتر یک وقفه انساندوستانه در روند جنگ غزه ایجاد شود. این ایده با استقابل چندانی از سوی دولتهای منطقه و دیگر کنشگران بینالمللی رو به رو نشده است چرا که در پوشش ظاهر زیبا و انسانی خود، کاملا به نفع اسرائیل است.
این سوال مطرح میشود که چرا واشنگتن به جای تاکید بر "آتش بس"، مدام گزاره "وقفه انساندوستانه" را مورد اشاره قرار میدهد؟ آیا این رویکرد دولت بایدن، کاملا به نفع رژیم اسرائیل نیست که سعی دارد به هر نحو ممکن حتی با وجود فشارهای گسترده بین المللی، همچنان به جنگ غزه ادامه دهد؟ اساسا همین بی اعتنایی به پیشنهادات یک جانبه دولت آمریکا بوده که هیچکدام از ابتکارهای دولت بایدن با استقبال کشورها و دولتهای منطقه رو به رو نشده اند و اغلب به آنها به مثابه حیله و مکر غرب در راستای منافع اسرائیل نگریسته شده است.
اکنون این باور در میان دولتها و افکار عمومی جهان ایجاد شده که کنشگری آمریکا در جنگ غزه به ویژه در حوزه دیپلماتیک، کاملا به نفع اسرائیل است و واشنگتن صرفا سعی دارد تا چهره زیبای خود را در این معادله حفظ کند؛ و الا، دیپلماسی و میدانِ واشنگتن کاملا دو رویکرد متفاوت را از خود نشان میدهند.
دولت آمریکا در جریان این جنگ، به نحو آشکاری از دیگر رویدادهای بین المللی، در جبهه مقابلِ افکار عمومی جهان چه در سطح منطقه و چه ورای آن قرار گرفته است. اینطور به نظر میرسد که جنگ غزه به قدری برای واشنگتن مهم بوده که دولت بایدن با صراحت در مقابل خواست میلیونها نفر از افکار عمومی جهان قرار گرفته و از جنایات اسرائیل علیه نوار غزه حمایت میکند.
این در حالی است که الگوی کنشگری سنتی آمریکا در قالب بحرانهای بین المللی این بوده که خود را در جبهه افکار عمومی نشان دهد. این تناقض در رویکردهای دولت آمریکا در مدت اخیر به قدری جدی بوده که شهرهای مختلف آمریکا، شاهد برگزاری راهپیماییهای گستردهای در حمایت از ملت فلسطین و مخالفت با اسرائیل بوده اند.
اعتراضات علیه اسرائیل که پیشتر عمدتا به کالجها و دانشگاههای آمریکا محدود میشد، این مرتبه ماهیتی فراگیر پیدا کرده و در شهرهایی نظیر واشنگتن دی سی، شیکاگو و نیویورک، تصاویر و جلوههای قابل توجهی یافتهاند.
همچنین در انگلیس و در شهر لندن تظاهرات بی سابقه ۳۰۰ هزار نفری در حمایت از مردم فلسطین برگزار شد.
رویکردها و رویههایی که به آنها اشاره شد، از میزان واقع بینی در سیاست خارجی خاورمیانهای آمریکا تا حد زیادی سقوط کرده است. به همین دلیل برخی تحلیلگران به این نکته اشاره میکنند که اکنون متحدان سابق دولت آمریکا در منطقه غرب آسیا دیگر همچون گذشته در هماهنگی با سیاست واشنگتن نیستند و بلوکهای جدیدی از قدرت در این منطقه در حال شکل گیری است.
این در حالی است که سنت واقع گرایی در سیاست خارجی آمریکا یک سنت قدرتمند بوده و سالها سکان اصلی سیاست خارجی این کشور را در اختیار داشته است. بسیاری بر این باورند آشکار شدن جلوههای عینی این موضوع به معنای وقوع تغییرات معنادار در قالب معادلات کلان نظام بین الملل و ناشی از رویکردهای واکنشی و آشفته آمریکا به این مساله است.