بهطور مرسوم، موفقیت که با معیارهای کمّی، مانند تعداد کارمندان یا سهم بازار اندازه گیری میشود، اغلب به عنوان یک نقطه پایانی انعطافناپذیر دیده میشود که هنگامی که به دست میآید، عدد دیگری به عنوان هدف جدید جایگزین آن میشود. اگرچه این معیارها برای پیگیری و دستیابی بسیار مهم هستند، ولی به عنوان تنها شاخصهای شایستگی به شمار نمیروند.
در هر شرکت، ده ها، صدها و گاهی هزاران نفر میتوانند در حالی که در همزیستی کامل برای دستیابی به یک هدف مشترک یعنی موفقیت کار میکنند، نقشهای فردی خود را نیز ایفا کنند. هنگامی که به موفقیت در دنیای کسب و کار میاندیشیم، اغلب پیروزیهای ملموس، چون جوش دادن یک معامله یا رسیدن به نقطه عطف در درآمدی بزرگ را تصور میکنیم.
اگرچه باید قدر این دستاوردها را دانست، ولی تمرکز بر آنها میتواند به رویکرد کوته بینانهای در کسب و کار بینجامد که توان تابآوری در بازار را نداشته باشد. بر اساس دادههای اداره آمار کار آمریکا، ۱۸.۴درصد از مشاغل بخش خصوصی در این کشور در اولین سال خود با شکست مواجه میشوند؛ و بعد از ۱۰ سال ۶۵.۵درصد شکست خورده اند. شکسته شدن زنجیره تامین و شرایط جغرافیای سیاسی غیرقابل پیشبینی، تنها برخی از چالشهایی است که میتواند هر شرکتی را از بین ببرد. با این حال، انتخابی کوچک، یعنی تعالی در موفقیت از قدرتی برخوردار است که به سازمانها برای مقاومت در برابر فشارهای بازارهای به شدت در حال تغییر کمک کند.
بهطور مرسوم، موفقیت که با معیارهای کمّی، مانند تعداد کارمندان یا سهم بازار اندازه گیری میشود، اغلب به عنوان یک نقطه پایانی انعطافناپذیر دیده میشود که هنگامی که به دست میآید، عدد دیگری به عنوان هدف جدید جایگزین آن میشود. اگرچه این معیارها برای پیگیری و دستیابی بسیار مهم هستند، ولی به عنوان تنها شاخصهای شایستگی به شمار نمیروند.
تعالی قابل اجراتر است و امکان دستیابی همزمان به چند هدف را میسر میکندو تعهدی به توسعه مداوم کسب و کار، نوآوری و کیفیت است. سازمانهایی که به تعالی اولویت میدهند، بر چیزی بیش از فقط یک فروش یا استخدام دیگر متمرکزند. آنها پیوسته در تلاشند تا ارزش بیشتری ارائه دهند و تجربه بهتری برای همه از مشتری گرفته تا کارکنانی که مستقیم با مشتری درارتباطند، ایجاد کنند.
تمرکز صرف بر موفقیت، بیشتر کارکنان را در بهره گیری از استعداد کامل خود محدود میکند. اگر رعایت چند شاخص کلیدی عملکرد، تنها کاری باشد که برای درخشش در سازمان باید انجام شود، کارکنان احساس میکنند که به غیر از آن مجبور نیستند تلاش زیادی به خرج دهند و این نگرش میتواند به سرعت در سراسر شرکت گسترش یابد و بر همه چیز، از هویت برند و مشتریانی که جذب میشوند، تا کیفیت خدمات و تجربه کارکنان تاثیر بگذارد. در عوض، الهام بخشی به تیم به منظور تلاش برای تعالی به مشتریان بالقوه و استعدادهای برتر نشان میدهد که شرکت تعهدی تزلزل ناپذیر به کیفیت دارد. فراتر از آن، فلسفه تعالی میتواند به روشهای زیر شرکت را از رقبا متمایز کند:
۱- شفاف سازی اصالت و ارزشهای شرکت: اگرچه بسیاری از استراتژیهای ایجاد برند کارفرمایی، به عنوان پیشرو، نوآورانه یا متنوع ستایش شده اند، ولی پس از استخدام، کارجویان اغلب متوجه میشوند که این ویژگیها در عمل وجود ندارند. اولویت دهی به تعالی، به ایجاد اطمینان در مورد سازگاری درک شرکت با واقعیت مورد انتظار کارکنان و مشتریان کمک میکند.
۲- بهبود استراتژی جذب و نگهداشت کارکنان: یکی از مهمترین دلایل شکستی که بنیانگذاران استارتآپهای ناموفق درباره آن گفته اند، نداشتن تیم مناسب بوده است. جذب و نگهداشت استعدادهای برتر مستلزم مآل اندیشی بیش از یافتن متقاضیانی است که تنها روی کاغذ سرآمد باشند. بهترین متقاضیان همکاری، نهتنها ارزشهایی همسو با فلسفههای شرکت دارند، بلکه چشم اندازی منحصربه فرد برای بهبود توانایی سازمان در جهت عبور از چالشهای پیچیده به ارمغان میآورند. تیم متنوع، همه حوزههای کسب و کار را بهینه میکند و به حفظ رشد بلندمدت کمک میکند؛ رشدی که کارجویان به آن توجه خواهند کرد.
۳-راهنمایی در یک بازار ناپایدار: موفقیت اغلب غیرقابل پیشبینی و اندازه گیری آن دشوار است. اگر مشتری به دلیل وضعیت نامناسب مالی خود معامله نمیکند، چرا کارمندی را که همه چیز را به درستی انجام داده مسوول ضرر بدانیم؟ پایه گذاری عملکرد بر مبنای تعالی، ضمن آنکه معیارهای ملموسی را برای سنجش فراهم میسازد که میتواند سبب پیشرفت تیم شود و چابکی آن را حتی در یک بازار بی ثبات بهبود بخشد، سبب پویایی بیشتری نیز میشود.
اگر برای تغییر آمادهاید و میخواهید تعالی را در سازمان ترویج کنید، چند اقدام ساده و در عین حال اساسی معرفی شده که از همین امروز قابل اجراست.
۱- با فرهنگ شروع کنید: مانند همه بهترین شیوههایی که در کسب و کار مورد استفاده قرار میگیرد، تمرکز بر تعالی نیز از راس سازمان آغاز میشود. رهبری سازمان باید همیشه به نهادینه کردن اخلاق کسب و کار متعهد باشد. این کار را با ایجاد مجموعهای از ارزشهای اصلی شرکت شروع کنید و خود را در اجرای این ارزشها در هر تعاملی مسوول بدانید. هنگامی که کارکنان ببینند رهبران سازمانی به شیوهای مشتاقانه و پرشور رفتار میکنند، آنها نیز مشتاق میشوند.
۲- از اعضای تیم قدردانی کنید: با قدرت کردارتان به گفتارتان اهمیت بدهید. ثابت کنید که شرکت واقعا برای ویژگیهایی مانند توجه به جزئیات، تدبیر و ثبات ارزش قائل است. به عبارت دیگر، به اعضای تیم اهمیت بدهید. تشخیص سختکوشی تیم میتواند به آسانی ایجاد یک کانال ارتباطی داخلی برای کارکنان باشد تا پیروزیهای تیم را فریاد بزنند.
۳- مهارتها را توسعه دهید: اگر میخواهید بگویید یکی از بهترین و پویاترین تیمهای موجود را دارید، باید از دیگران بهتر باشید. توسعه کسبوکار و توسعه حرفهای پیوسته میتواند به تیمها کمک کند تا با روندهای جدید سازگار شوند و روحیه کارآفرینی را تقویت کنند تا شرکت بتواند برتری خود را حفظ کند. برای این منظور در پی سمینارهای صنعتی برای حضور تیم هایتان باشید یا بهطور مستقیم با رهبران بخش خود کار کنید تا فرصتهای آموزشی درونسازمانی را شناسایی کنید.
اتفاقی نیست که بسیاری از اصول اصلی ارزشمند در دنیای ورزش در کسب و کار نیز کاربرد دارد. همکاری، ارتباط، انعطاف پذیری: ویژگیهای یک تیم ورزشی قوی مانند هر یک از بخشهای سازمان است؛ و اگرچه همگی در تلاشیم تا تیمهای خود را کارآمدتر کنیم، مسیر موفقیت هر شرکت متفاوت از دیگری به نظر میرسد. هر سازمان بر اساس فرهنگ، چشم انداز و ماموریت خود رویکرد خاص خود را خواهد داشت (و باید داشته باشد). صرف نظر از نوع هر سازمان، موفقیت برای همه سازمانها بسیار مهم است، ولی تنها راه کسب دستاوردها نیست. پذیرش فلسفه تعالی راهی عملی برای سازمانهاست تا به آسانی به موفقیت پایدار دست یابند و به تیمها کمک میکند که چیزی بزرگتر از یک پیروزی استاندارد را تضمین کنند.
منبع: Forbes
ترجمه: دنیای اقتصاد