جریان سیاسی و رسانهای اصلاحطلبان اراده کرده که این موضعگیری درخصوص اینکه «ایران «برای حزباللهیهاست» دیده شود و اصلاحطلبان در فضاسازی رسانهای و عملیات روانی آن قدر مهارت دارند که وقتی اراده میکنند یک موضوع دیده شود، محکوم شود، گوینده تخریب شود و کل موضوع، تبدیل به موضوع اول کشور شود، میشود.
جوان نوشت: حالا همه ماجرای این را که ایران «برای حزباللهیهاست»، میدانند. همه میدانند که فلان فعال سیاسی در شبکه قرآن سیما چنین حرفی زده و به حضور اصلاحطلبان در صداوسیما اعتراض کرده است. همه نه فقط میدانند که موضعگیری هم کردهاند و گفتهاند که حرف نادرستی بیان شده است.
چرا برای دو دقیقه صحبت یک فرد در شبکه قرآن چنین جنجالی راه میافتد؟ آیا همه دغدغه تبیین اشتباه بودن یک موضع از فردی نه چندان مطرح و بدون جایگاه مدیریتی در اداره کشور را دارند؟
برای پاسخ به این سؤال، باید فضای رسانهای و مجازی ساخته شده حول این موضوع را با دقت بیشتری و البته با لحاظ وزن سیاسی گوینده کلام بررسی کرد.
اگر فردی در جایگاه مقامات عالی کشور یا وزیر و وکیل باشد، طبعاً هر موضع او مورد رصد دقیق و احتمالاً نقد و تأیید کارشناسان و اهل فن و رسانهها قرار میگیرد. اما یک فعال سیاسی نه چندان شناخته شده، نه چندان کار تشکیلاتی کرده، و بدون مقام و منصب تصمیمساز و تصمیمگیر چرا یک موضعگیریاش در یک برنامه نه چندان پر بیننده، تا این حد مورد توجه قرار میگیرد؟ چرا این موضعگیری مهم میشود؟
این موضعگیری مهم میشود، چون جریان سیاسی و رسانهای اصلاحطلبان اراده کرده که این موضعگیری دیده شود و اصلاحطلبان در فضاسازی رسانهای و عملیات روانی آن قدر مهارت دارند که وقتی اراده میکنند یک موضوع دیده شود، محکوم شود، گوینده تخریب شود و کل موضوع، تبدیل به موضوع اول کشور شود، میشود.
اصلاحطلبان از آن «همه»ای که در ابتدای یادداشت آمد، خیلی فراتر بودند و فقط به محکومیت موضع جنجالی و غیرقابل دفاع آن فرد اکتفا نکردهاند. آنها این روزها خیلی پر کار بودهاند و مثل اغلب شرایط مشابه، پاس گل دریافتی از جبهه رقیب را به خوبی دریافت و مدیریت کرده و با آن، نه یک گل، که چندین گل زدهاند؛ یک تیر و چند هدف!
آنها ابتدا وظیفه توزیع شدید (وایرال) این ویدئوی یکی دو دقیقهای را به خوبی انجام دادند. بعید است کانال و صفحهای مجازی از اصلاحطلبان باقی مانده باشد که به این خبر نپرداخته باشد، حال چه خبر خام، چه همراه تحلیل. حتی آن فرد گوینده عکس یک و تیتر اصلی روزنامههایشان شد.
فعال سیاسی و رسانه و مقامات سابق و فعال مجازی و همه و همه به میدان آمدند تا بگویند آن حرف نادرست بوده است. حرفی که همه هم میدانستند نادرست است. اما اصلاحطلبان در پس این هیاهو، هم جناح رقیب را زدند، هم شعار سیاسی قبلی خود را زنده کردند، هم حزباللهیها را وادار به واکنش کردند، هم جریان حزباللهی و محجبه را زدند و هم هزار و یک کار دیگر که در تحلیلهایشان نمود داشت.
اما اگر چنین اشتباه و خطایی از جناح خودشان بود، چه میکردند؟ همین طور بر تیتر رسانههایشان آن را علم میکردند؟ یا در سکوت از آن میگذشتند؟ چقدر از تندروی خشونتبار حزباللهیها به دروغ نوشتند و با همین فضاسازیها آن را در باورها جا انداختند، آیا سال گذشته هم نوشتند که محسن رهامی، روحانی اصلاحطلب مجوز شرعی قتل و ضرب و جرح در تظاهرات را صادر کرد؟ چرا محسن رهامی و حرف نادرست و سطحیاش که تئوریزه کردن رسمی خشونت در کف خیابان بود، موضوع اول کشور نشد؟ چون او یک اصلاحطلب بود و اصلاحطلبان ارادهای بر دیده شدن خطای فاحش او نداشتند، اصولگرا و انقلابی و حزباللهی هم که چندان کار رسانهای و فضاسازی و عملیات روانی بلد نیست.
اما نابلدی حزباللهیها فقط در همین موضوع نیست. آنها در محکوم کردن اشتباه افراد منسوب به خودشان هم مسیر اشتباه میروند و تکهای از پازل اصلاحطلبان میشوند. فکر میکنند اگر موضعگیری علنی نکنند، با آن اشتباه و آن فرد حاشیهساز یکی میشوند. یعنی دیدهاند که اصلاحطلبان یک کاسهشان کردهاند، حالا فقط دنبال این هستند که متهم نشوند. تبیین نادرستی یک موضع همیشه نیاز به موضعگیری علنی ندارد. فقط پازل دشمن نیست که نباید در آن افتاد، مراقب پازل رقیب هم باید بود.
منتقدان و مخالفان جریان اصلاحطلب، اگر رسانه انقلاب را در اختیار اصلاحطلبان قرار دهند، آنها را به تریبون زنده دعوت کنند و افق فلسطین را از دریچه اصلاحطلبان ببینند، تیتر و عکس یک هیچ رسانه اصلاحطلبی نمیشوند و اصلاحطلبان به دنبال این نمیروند که به همه بگویند این حزباللهیها ما را به برنامهشان دعوت کردند، اما کمترین خطایی که منسوبان به جریان حزباللهی بکنند، پیراهن عثمان میشود. تازه اگر پس از این جنجال، سایر حزباللهیها فرد خطاکار را محکوم کنند، باز هم اصلاحطلبان زبان به رضایت و تحسین نمیگشایند و حتماً با موضعی منفی واکنش نشان میدهند؛ موضعی همچون دوقطبیسازی و تفرقهافکنی بین حزباللهیها یا طعنه به اینکه از حرف قبلی خود برگشتهاید یا مصادره به مطلوب که دیدید حرف ما درست بود؟ یعنی در نهایت هم از شمای حزباللهی حتی وقتی موضعتان شبیه آنها هم باشد، راضی نخواهند شد و حتی نخواهند گفت فلان حرف حزباللهیها درست است!
اصلاحطلبان همین هستند؛ افراد را وادار میکنند در موضوعی که آنها میخواهند، موضعی را که آنها میخواهند، بگیرند و بعد باز هم همان افراد و جریانها را به خاطر همان موضعگیری تخریب میکنند. چرا؟ چون شما اصلاحطلب نیستید و فقط زمانی از حملات تخریبی مصون خواهید ماند و مشمول حمایت حداکثری آنان خواهید شد و چشم به همه اشتباهاتتان میبندند که یک اصلاحطلب کامل بشوید.
با این حساب، آیا نباید اصلاحطلبان را بابت مدیریت ماهرانه صحنه سیاسی- رسانهای کشور در روزهای اخیر تحسین کرد؟ من که آمدهام به آنها بگویم آفرین، سوءاستفاده از رسانه را خوب بلدید!