جیرانی که یکی از معتبرترین پژوهشگران سینمای ایران بهحساب میآید، با اشاره به دوره مسئولیت علی لاریجانی در وزارت ارشاد، صراحتا دلیل بیتوجهی به فیلم «بوی پیراهن یوسف» از سوی مسولان وقت سینمایی را به این مورد خلاصه میکند: «قهرمان این فیلم زن بود!»
فرارو- برگزاری سلسله نشستهای «بر سینمای ایران چه گذشت» و طرح برخی مباحث ناگفته در آن باردیگر نشان داد جریان حضور «زن» در سینمای ایران همواره با چالشهایی مواجه بوده است.
به گزارش فرارو، هر چند این روزها صحبت از چالش حضور زن در فیلمهای سینمایی بیشتر نگاهها را معطوف به مسئله حجاب میکند و به استناد برخی موضعگیریهای اخیر مسئولان ارشاد و سازمان سینمایی، احتمالا نسخههایی هم برای مواجهه با این چالش پیچیده شود، اما بازخوانی تاریخ سینمای ایران نشان میدهد، مسئله ورود شخصیتهای زن و مهمتر از آن قرار گرفتن زن در موقعیت قهرمان یک فیلم، از همان سالهای ابتدایی سینمای بعد از انقلاب یک چالش جدی در سینمای ایران بوده است.
«بر سینمای ایران چه گذشت» عنوان سلسله نشستهایی است که به همت سازمان سینمایی سوره از زیرمجموعههای حوزه هنری، در ماههای اخیر به بستری برای طرح ناگفتههایی درباره تاریخ تحولات سینمای ایران، بهویژه در دهه ۶۰ تبدیل شد.
دور دوم این سلسله نشستها، شب گذشته در سینما آزادی تهران، به پایان رسید و چهرههای مختلفی از میان مدیران و سینماگران فعال در دهههای ۶۰ و ۷۰ در این نشستها فرصت پیدا کردند تا تجربههای زیسته خود در فضای سینمای ایران را در قالب تاریخ شفاهی به ثبت برسانند.
یکی از نکات کلیدی که به تواتر در این سلسله نشستها درباره سینمای ایران به آن اشاره شد، چالش مهم و همیشگی بر سر چگونگی حضور زنان در فیلمهای سینمایی بوده است.
آنچه در این گزارش کوتاه مرور کردهایم، بازخوانی سه روایت از تاریخ سینمای ایران در سالهای پس از انقلاب درباره مواجهه سه فیلمساز با چالش «زن در سینما» است.
روایت اول؛ نسخهای که مخملباف پیچید!
اساسا نمیتوان تحولات تاریخ سینمای ایران، بهویژه در سالهای پس از انقلاب را مرور کرد و سهمی را برای افراط و یا تفریط محسن مخملباف در نظر نگرفت. کارگردانی مستعد و توانمند در تسلط بر ابزار سینما که با همان سرعتی که در عرصه فیملسازی اوج گرفت، خود را به زانو درآورد!
یکی از نکات پربازتاب در سلسله نشستهای «بر سینمای ایران چه گذشت» هم روایتهای مکرر سینماگران از تندرویهای محسن مخملباف در سالهای ابتدایی بعد از انقلاب بود؛ آن هم در راستای آنچه خود تحقق «سینمای اسلامی» میدانست!
براساس آنچه در بخشی از مجموعه مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» به کارگردانی شهرام میرآب اقدم، روایت شده است مخملباف در همان سالها، علاوهبر تندرویهای عملی، در مقطعی دست به قلم هم میشود و جزوهای را با عنوان «یادداشتهایی درباره قصهنویسی و نمایشنامهنویسی» درباره حضور زن در سینما و تئاتر منتشر میکند که فرازهایی بهشدت عجیب دارد!
«قرار دادن زنان در صحنههایی که نامحرم قرار دارد، تا حجابشان منطقی باشد»، «قرار دادن زنان در محیط اجتماعی»، «استفاده کمتر از زن» و «طرح زن در مسائل غیرخانوادگی و در صحنههایی غیر از خانه و اتاق شخصی» چهار راهکاری است که مخملباف به صراحت در کتاب خود فهرست کرده است تا به زعم خود خطر حضور زنان در فیلمهای سینمایی را به حداقل برساند.
طبیعی است که مخملباف امروز، خودش هم به این دیدگاهها میخندد، اما بنابر آنچه در مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» روایت میشود، او که زمانی قدرت نفوذ بالایی در سینمای ایران داشت، صراحتا در بخشی از این جزوه پیشنهاد کرده بود: «بهتر این است زنان در نمایش و سینما بازی نکنند تا هم عوامل و هم بینندگان در ورطه گناه نیفتند چرا که بیشتر تماشاچیان مردان نامحرم هستند.»
روایت دوم؛ تابوهایی که «عروس» شکست!
یکی از فیلمهای شاخص در زمینه تغییر استانداردهای حضور کاراکتر زن در یک فیلم سینمایی، قطعا «عروس» به کارگردانی بهروز افخمی بوده است. فیلمی که نیکی کریمی را در کمتر از ۲۰ سالگی تبدیل به یک ستاره در سینمای ایران کرد و مهمترین ویژگیاش این بود که برای اولینبار بهواسطه این فیلم، نمای کلوزآب از صورت یک بازیگر زن، بر پرده سینماها نقش بست.
سید ضیا هاشمی تهیهکننده این فیلم سینمایی شب گذشته یکی از حاضران در سلسله نشستهای «بر سینمای ایران چه گذشت» بود که در بخشهایی از بازخوانی تحولات سینمای ایران در آستانه دهه ۷۰ به چالشهای ساخت این فیلم اشاره کرد.
او ضمن تأیید وجود حساسیتها در زمینه نمایش تصویر درشت یا کلوزآپ از بازیگر زن در این فیلم، به جلسات متعددی اشاره کرد که با مسولان وقت سینمایی داشتهاند و در قالب آنها جزئیترین موارد مانند لحظات کوتاهی که امکان تماس زن و مرد در فیلم وجود داشته، مورد بررسی فرار گرفته است.
این تهیهکننده سینما صراحتا گفت که به پشتوانه مذاکرات، لابیها و فشارها توانستهاند این فیلم را با این سروشکل به سرانجام برسانند و اینگونه مسیر فیلمسازان دیگر برای نمایش قهرمانان زن در روایتهای سینمایی خود را هموار کردند.
نیکی کریمی که حضورش در این فیلم با چالشها و حاشیههایی همراه شد، سالها بعد گویی همکاریاش با ابراهیم حاتمیکیا هم چندان بیحاشیه نبوده است!
روایت سوم؛ حتی حاتمیکیا هم مصون نماند!
ماجرای چالشهای تصویر زن در سینما، آنجایی پیچیدهتر میشود که بدانیم حتی فیلمسازان مطرح و معتمدی، چون ابراهیم حاتمیکیا هم از این حواشی مصون نبودهاند. کارگردانی که حتی در فیلمهای مردانه و ماندگاری، چون «آژانس شیشه ای» و «از کرخه تا راین» در کارنامهاش، شخصیتهای زن حضوری تأثیرگذار داشتهاند.
این کارگردان زمانی که در سریال «خاک سرخ» در سکانسی از یک عروسی، نمایی کلوزآپ از صورت آرایش کرده یک زن را به تصویر درآورده بود، در نشست خبری مربوط به همین سریال، با انتقاداتی تند نسبت به این تصاویر مواجه شد و در پاسخ صراحتا اعلام کرد که ترجیح میدهد آنچه به تصویر درمیآورد مطابق واقعیت و برای مخاطب باورپذیر باشد.
اما آنچه به تازگی درباره چالش تصویر زن در سینمای حاتمیکیا مطرح شده است، مربوط به دو فیلم شاخص کارنامهاش در دهه ۷۰ میشود. فریدون جیرانی در نشست «بر سینمای ایران چه گذشت» گزاره تازهای را درباره کارنامه این فیلمساز مطرح کرد و گفت: «دو فیلم «بوی پیراهن یوسف» و «برج مینو» در کارنامه ابراهیم حاتمیکیا مورد بیمهری قرار گرفتند، چرا که در هر دو فیلم شخصیت اصلی زن بوده و نیکی کریمی هم این نقش اصلی را ایفا کرده است!»
جیرانی که یکی از معتبرترین پژوهشگران سینمای ایران بهحساب میآید، با اشاره به دوره مسئولیت علی لاریجانی در وزارت ارشاد، صراحتا دلیل بیتوجهی به فیلم «بوی پیراهن یوسف» از سوی مسولان وقت سینمایی را به این مورد خلاصه میکند: «قهرمان این فیلم زن بود!»