اگر حمله زمینی در غزه آغاز شود، مردم از بین خواهند رفت، ولی حماس نابود نمیشود. بنابراین، اسرائیلیها و آمریکاییها میدانند که هر چه خشونت بیشتر شود، احتمال افزایش خشونت متقابل، بیشتر میشود. حماس یک دولت نیست که برداشته شود و به جای آن یک دولت جدید سر کار بیاید. حماس یک جریان چریکی است که اتفاقا در راستای مبارزه با خشونتهای اسرائیل شکل گرفته، پس هر اندازه اسرائیل خشنتر رفتار کند، تعداد افرادی که آواره و خشمگین میشوند، بیشتر میشود و احتمال پیوستنشان به حماس افزایش پیدا میکند.
فرارو- جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، روز چهارشنبه ۲۶ مهرماه، در سفرهایی به اسرائیل و اردن با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، و رهبران اردن و مصر دیدار میکند.
به گزارش فرارو، سفر بایدن به منطقه پس از آن انجام میشود که آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا نیز طی هفته اخیر، سفرهایی به کشورهای مذکور داشت. کاخ سفید با انتشار دو بیانیه جداگانه، از تماس تلفنی رئیسجمهور آمریکا با همتای مصری خود و برنامه سفر چهارشنبه او به اسرائیل و اردن با موضوع غزه خبر داد.
این سفرها در شرایطی انجام میشود که حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران نیز به فاصلهای کوتاه از بلینکن، به کشورهای منطقه سفر کرده و با سران این کشورها در خصوص تحولات غزه دیدار و رایزنی کرده است. امیرعبداللهیان در جریان یک گفتوگوی تلویزیونی تاکید کرد: «جمهوری اسلامی ایران هیچگاه از جنگ استقبال نکرده است. تلاش ما متمرکز بر احقاق حقوق فلسطینیها و عدم گسترش جنگ است.» وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا احتمال ورود ایران به درگیریهای اخیر در منطقه وجود دارد، و اینکه دامنه این جنگ گسترش پیدا میکند، گفت: «هر احتمالی متصور است، من مایل هستم که بار دیگر تاکید کنم که هیچ طرفی نمیتواند نسبت به تداوم این جنایتها بیتفاوت باشد.»
با توجه به شرایط منطقه و تشدید احتمال ورود زمینی نیروهای نظامی اسرائیل به خاک غزه، پرسشهایی مطرح است، از جمله این که: پشت پرده سفر بایدن به خاورمیانه چیست و رایزنیهای دیپلماتیک تا چه حد در کنترل شرایط و تنش زدایی موثر خواهد بود؟ قاسم محبعلی، دیپلمات پیشین ایران در یونان و مالزی و تحلیلگر سیاسی در گفتگو با فرارو به این پرسشها پاسخ داده است:
قاسم محبعلی به فرارو گفت: «سیاست سلسله مراتب دارد. از دیپلمات تا سفیر و وزیر امورخارجه، هر یک بر اساس ارزش و حساسیت موضوعات، برای گفتگو وارد عمل میشوند. مسئله فلسطین، مسئله بسیار مهم و بزرگی است؛ بنابراین مدیریت این موضوع در سطوح پایین امکان پذیر نیست و نیاز به جراحیهای بزرگ دارد. در نتیجه سران کشورها باید مسئولیت حل این مسئله را بپذیرند. سیاستمداران، از سیاستهای اعلامی و اعلانی استفاده میکنند و بسیاری از سیاستمداران در سراسر جهان تا حدودی پوپولیست هستند. در نتیجه به دنبال جذب افکار عمومی به سمت خود هستند و بازی را به گونهای پیش میبرند که مقبول مردم عادی باشد. البته فراموش نکنیم که همه کشورها به دنبال احقاق منافع خود هستند، اما در ظاهر، ارزشهای مشترک را دنبال میکنند. به طور کلی موضوعات خاورمیانه به حدی پیچیده است که تصمیم گیری درباره مسائل این مطنقه به حجم زیادی از تلاشهای دیپلماتیک نیاز دارد.»
وی افزود: «نمی توان با اطمینان گفت که حضور بایدن در منطقه اقدامی نمادین است. ممکن است تصمیماتی جدیتر در راه باشد. حتی تصمیم گیری درباره خاتمه جنگ، تصمیم سادهای نیست. اگر اکنون جنگ تمام بشود و خواستههای دو طرف محقق نشود، دستاورد خاصی کسب نشده است. جنگ دو طرف دارد؛ بنابراین مسئله، اکنون، فقط توقف جنگ نیست، بلکه باید خواستههای طرفین برآورده شود. برای پیشگیری از وقوع مجدد درگیری و تنش منطقهای نیز، باید به ریشههای جنگ پرداخت. ریشهها به شنبه گذشته و آغاز جنگ مرتبط نیست بلکه قدمت حداقل یکصد ساله دارد. همه کشورهای منطقه در این موضوع دخیل هستند و مسئله فقط فلسطینی و اسرائیلی نیست.»
سفیر پیشین ایران در مالزی و یونان گفت: «در حال حاضر دو جبهه جهانی داریم، جبههای که طرفدار اسرائیل هستند و جبههای که از فلسطین حمایت میکند؛ بنابراین سطوح تنش و پیچیدگی متنوع است. آمریکاییها سیاست اعمالی مشخصی دارند و هدفشان این است که اسرائیل از این چالش با موفقیت خارج شود، اما در عین حال نمیخواهند که اعتبار و مناسباتشان در منطقه و روابط دیپلماتیکشان دچار تشنج شده یا از هم بپاشد. افزون بر اینها، مایل نیستند که چه در سطح نظامی و چه در سطح اجتماعی با مشکلات امنیتی مواجه شوند.»
وی افزود: «چند مسئله به هم آمیخته شده است. از یک سو با مسئله اسرای حماس رو به رو هستیم که بین آنها اتباع کشورهای مختلف از جمله آمریکا حضور دارند. از سوی دیگر، موضوع کمک رسانی است. بالاخره نمیتوانند چشم خود را روی کشته شدن مردم ببندند یا این را متوجه نباشند که بیش از ۲ میلیون نفر، آب، غذا و دارو نداشته باشند و صحنههایی وحشتناک خلق شود. از طرف دیگر هیچ کشوری آمادگی پذیرش آوارگان فلسطینی را ندارد. حتی اگر آوارگان به صحرای سینا منتقل شوند، بحران به مصر میرسد. این خود یک فاجعه جدید خواهد بود.»
مدیرکل اسبق خاورمیانه و شمال آفریقا در وزارت امور خارجه کشور، گفت: «اگر حمله زمینی در غزه آغاز شود، مردم از بین خواهند رفت، ولی حماس نابود نمیشود. بنابراین، اسرائیلیها و آمریکاییها میدانند که هر چه خشونت بیشتر شود، احتمال افزایش خشونت متقابل، بیشتر میشود. حماس یک دولت نیست که برداشته شود و به جای آن یک دولت جدید سر کار بیاید. حماس یک جریان چریکی است که اتفاقا در راستای مبارزه با خشونتهای اسرائیل شکل گرفته، پس هر اندازه اسرائیل خشنتر رفتار کند، تعداد افرادی که آواره و خشمگین میشوند، بیشتر میشود و احتمال پیوستنشان به حماس افزایش پیدا میکند. در چنین شرایطی، حماس نه تنها در غزه، بلکه در سراسر جهان سرباز گیری خواهد کرد. وقتی خشونت اسرائیلیها افزایش پیدا کند طبیعتا خشونت طرف مقابل هم افزایش پیدا میکند.»
وی افزود: «طبیعیست که ابراز آمادگی اوید آستین، وزیردفاع آمریکا برای حضور در منطقه یا واکنشهای دیگر مقامات ایالات متحده، با ۳ هدف مشخص انجام میشود. نخستین هدف، هشدار به طرفین دیگر است که وارد جنگ نشوند. آمریکا مایل است جنگ را به اسرائیل و غزه محدود کند. مورد دوم این که اگر جنگ گسترش پیدا کند و در صورتی که نیاز باشد، آمریکا با توان بالا وارد جنگ شده و غافلگیر نشود و نکته سوم این که آمریکا به دنبال آزادسازی گروگانها است و یکی از بهانههای حضور آمریکا در منطقه، تلاش برای همین موضوع است.»
محبعلی در ادامه گفت: «آن چه که نهادهای حقوقی بین المللی مشخص کرده اند، این است که دولت خودگردان و ساف را به عنوان نماینده کشور فلسطینی که البته عضو کامل سازمان ملل نیست شناخته است. فلسطین به عنوان عضو ناظر به نمایندگی محمود عباس به رسمیت شناخته میشود. اما طبیعیست که محمود عباس نیز در این شرایط به دنبال منافع خود است. او ترجیح میدهد، دولت خود را ارتقا دهد. حتی از نظر حقوقی نیز میتواند امتیازات بهتری را نسبت به حماس از آن خود کند. در نهایت حدس زده میشود برای خوب تمام کردن ظاهر قضیه، در اذهان بین المللی، به فلسطینیان امتیازاتی داده شود؛ بنابراین محمود عباس سعی دارد از پیش خود را به عنوان مهرهای مهمتر از حماس معرفی کند و امتیازات را به خود اختصاص دهد. در این شرایط، پرسش این است که دستاورد ایران از این ماجرا چیست؟ پاسخ این پرسش در هالهای از ابهام است چرا که این شرایط میتواند همانقدر که فرصت است، تهدید باشد.»
وی افزود: «در حال حاضر اظهار نظرهای برخی مقامات کشورها را بیشتر اعلانی میبینم تا اعلامی، چون آن چه که قرار است به معنای واقعی رخ دهد، اعلام نمیشود بلکه پشت درهای بسته و در میز مذاکره مطرح میشود. درباره رویکرد ایران نیز ما نمیدانیم در مذاکرات منطقهای و بین المللی و دیدارهایی که انجام میشود، ایران برای حفظ حقوق فلسطینیها چه نکاتی را مطرح میکند یا به دنبال چه دستاوردهایی است تا اجازه ندهد بازیگران بزرگ دیگر از حمله روسیه، چین، آمریکا و حتی ترکیه و کشورهای عرب منطقه، از بازیهای موجود به نفع خود نهایت استفاده را ببرند. ایران باید در جریان رایزنیهای منطقه ای، پروژهای روی میز داشته باشد. اگر پروژهای داشته باشد، میتوان انتظار تاثیرگذاری را هم داشت. مشخص است که آمریکاییها نیز در کنار حمایت از اسرائیل به گونهای رفتار میکنند که روابطشان با اعراب حفظ شود؛ بنابراین وقتی میگویند کنار اسرائیل ایستاده اند به معنای فدا کردن همه چیز نیست، بلکه منافع خود را در نظر دارند.»