زن جوان پس از جدایی تصمیم میگیرد تنها زندگی کند، اما همین موضوع باعث میشود او به دست داییاش کشته شود. دایی یگانه پس از به قتل رساندن او خود را به پلیس معرفی میکند و میگوید؛ قاتل یگانه، منم!
اعتماد نوشت: طبق اخبار منتشرشده؛ از ابتدای مهرماه تاکنون دستکم هشت زن با انگیزههای مختلف در شهرهای مشهد، سردشت، خوی، اهواز، شیراز و محلات به قتل رسیدهاند.
این آمار در عرض دو هفته رقم کمی نیست و نشان میدهد بهطور میانگین یک روز در میان، یک زن و دختر به قتل رسیدهاند. بررسیهای مقالات دانشگاهی و پایان نامهها خبر از آن میدهد؛ «سالانه بین ۳۷۵ تا ۴۵۰ مورد» قتلهایی با انگیزههای ناموسی یا اختلافات خانوادگی در ایران رخ میدهد. این نوع قتلها در استانهایی با بافت سنتی آمار بالاتری دارد….
عصر روز یازدهم مهرماه جاری، «یگانه. ر» زنی ۲۵ساله اهل باقرآباد شهرستان محلات واقع در استان مرکزی به دست دایی خود با «اسلحه دولول» (شکاری) با شلیک پنج، شش گلوله به قتل میرسد. این زن جوان در ۱۲ سالگی به اجبار خانواده با مردی از آشنایان مادر ناتنی خود نامزد میکند. چهار سال بعد وقتی یگانه متوجه ارتباط مادر ناتنی خود و نامزدش میشود با مدارکی که از ارتباط آنها به دست آورده بود از نامزدش جدا میشود.
این زن چند ماه بعد با «مهدی» مردی که سیزده، چهارده سال از او بزرگتر بود، ازدواج میکند. این ازدواج هم به دلیل مشکلاتی که بین آنها بوده دوام نمیآورد و این دو از هم جدا میشوند. این زن جوان پس از جدایی تصمیم میگیرد تنها زندگی کند، اما همین موضوع باعث میشود او به دست داییاش کشته شود. دایی یگانه پس از به قتل رساندن او خود را به پلیس معرفی میکند و میگوید؛ قاتل یگانه، منم!
طی یکسال اخیر یگانه دومین زنی است که در این شهرستان قربانی قتلهایی با انگیزه ناموسی یا خانوادگی میشود. سال گذشته نیز یک زن جوان با انگیزه ناموسی توسط همسرش با سلاح گرم کشته شد….
یک منبع آگاه که نمیخواهد نامش در این گزارش قید شود میگوید؛ یگانه به دو علت قربانی شد. علت اول مربوط به جدایی پدر و مادرش میشود. علت دوم هم به ازدواج این زن جوان در سنین کودکی برمیگردد.
او در ادامه در مورد روز حادثه توضیح میدهد: «روز یازدهم مهر ماه، دایی یگانه او را به بهانه بردن به بهزیستی از خانه خارج میکند. یگانه هم قبول میکند و لباسهایش را برمیدارد تا همراه دایی خود به بهزیستی برود. یگانه به دلیل مشکلاتی که با همسر سابقش پیدا کرده از سوی پدر و مادر خود که هرکدام ازدواج کرده بودند و زندگی جداگانهای داشتند، طرد شده بود. یگانه به اجبار داییاش این یک هفته آخر را در خانه مادربزرگش زندگی میکرد.
در این مدت هم بهشدت تحت آزار و اذیت از سوی آنها بود. تا اینکه دایی یگانه روز حادثه حدود ساعت ۵ عصر او را به بهانه بردن به بهزیستی از خانه خارج و به سمت بیابانهای اطراف باقرآباد میبرد و با اسلحه دولول به سر یگانه شلیک میکند. او در اعترافاتش عنوان کرده؛ وقتی تیر اول را شلیک میکند و مطمئن میشود یگانه کشته شده، همان جا مینشیند و سیگار میکشد. دوباره یک تیر دیگر به سمت سر یگانه شلیک میکند و سیگار میکشد.
این روند را تکرار میکند تا تعداد تیرهایی که شلیک کرده به پنج الی شش میرسد. حوالی غروب هم خود را به پلیس معرفی میکند و میگوید؛ به خاطر یکسری مسائل خواهرزادهام را کشتهام. اینکه عنوان شده یگانه برای کاریابی به سمت قم در حال حرکت بوده و داییاش او را از اتوبوس پیاده کرده و به روستایی برده، واقعیت ندارد.»
این منبع مطلع توضیح میدهد که یگانه در ۱۲سالگی به اجبار مادر ناتنیاش با فردی از آشنایان آنها نامزد میکند، اما پس از چهار سال از نامزدش جدا میشود. چون با استناد به مدارکی که به دست یگانه میرسد؛ نامزدش با نامادریاش در ارتباط بوده است. چند وقت بعد از این ماجراها یگانه با مهدی ازدواج میکند، اما آنها یک ماه پیش از هم جدا میشوند و یگانه مدتی را به خانه یکی از دوستانش در دلیجان پناه میبرد، ولی دایی یگانه او را پیدا میکند و این اتفاق میافتد.
او درباره زندگی این دختر جوان میگوید: «یگانه چند ماه بعد از جدایی از همسر اولش در سال ۹۴ با مهدی ازدواج میکند. این فرد سیزده، چهارده سال از یگانه بزرگتر بود و ادعا میکرد عاشق یگانه است. او به خاطر شغلش اکثر اوقات خانه نبود و بعد از یکی، دو هفته که کارش تمام میشد به خانه برمیگشت. مهدی راننده تریلی برونشهری (مسافتهای طولانی) بود. او بهشدت رفیقباز بود و برخی شبها که به خانه برمیگشت به جای اینکه کنار یگانه باشد با دوستانش قرار میگذاشت و مشروبات الکلی مصرف میکرد. این مسائل باعث شد یگانه تصمیم اشتباه بگیرد و وارد ارتباط با مردی دیگر شود.
مهدی این موضوع را متوجه میشود و به یگانه ثابت میکند که همهچیز را میداند. برای همین به دروغ به یگانه میگوید؛ سفری برایش پیش آمده و کار دارد. یگانه مثل همیشه فکر میکرد مهدی تا چند روز به خانه برنمیگردد. بنابراین آن مرد را که تازه با او آشنا شده بود به خانه دعوت میکند.
حین ورود آن مرد، مهدی به پلیس اطلاع میدهد و با ماموران وارد خانه میشود. یگانه و آن مرد دستگیر و به بازداشتگاه منتقل میشوند. یک روز بعد هر دوی آنها با قید وثیقه آزاد میشوند. وثیقه از سوی همان مردی گذاشته شد که با یگانه در ارتباط بود. بعد از این ماجرا مهدی به یگانه میگوید؛ ما دیگر نمیتوانیم باهم زندگی کنیم و باید جدا شویم. یگانه هم قبول میکند.»
این منبع آگاه میگوید: «مسالهای که وجود دارد این است که مهدی هم با زن دیگری در ارتباط بود. یگانه هم این موضوع را میدانست، اما به او چیزی نگفته بود تا زمانی که تصمیم به جدایی گرفتند. یگانه با اسکرینشاتهایی (تصاویری که توسط گوشی از اطلاعات داخل آن ثبت میشود) که یک نفر برایش فرستاده بود توانست ثابت کند مهدی با زنی دیگر در ارتباط بوده. مهدی برای اینکه مشکلی در طلاقشان پیش نیاید به یگانه میگوید؛ مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان به او میدهد. پس از جدایی مهدی به حرف خود عمل و این پول را به یگانه پرداخت میکند.
مادر ناتنی یگانه تا متوجه میشود او ۲۰۰ میلیون تومان از مهدی گرفته به یگانه میگوید؛ باید ۵۰ میلیون تومان از این پول را به من بدهی! یگانه که نگران از دست دادن پولهایش بوده تصمیم میگیرد مدتی را به خانه یکی از دوستانش برود تا سر فرصت برای خود خانهای اجاره و تنها زندگی کند. موضوع تنها زندگی کردن یگانه به گوش دایی او میرسد. دایی یگانه او را پیدا میکند و به اجبار به خانه مادرش میبرد و یک هفته این زن جوان را مورد آزار و اذیت قرار میدهد. حتی به زور به او قرصهای مختلف میخوراند تا بتواند بعدا مدعی شود یگانه خودکشی کرده است. دایی او در اعترافات خود عنوان کرده که هر چقدر به یگانه قرص میخورانده، تاثیری نداشته است.
در آن چند روزی که یگانه مورد آزار و اذیت داییاش قرار داشته، یکی از اقوام یگانه موضوع آزار و اذیت او را به مرکز بهزیستی اطلاع میدهد. با شنیدن این موضوع چند نفر از بهزیستی به خانه مادربزرگ یگانه مراجعه میکنند، اما دایی او وانمود میکند که مورد خاصی نیست و فقط نگران حال یگانه است. آنها هم قبول میکنند و دیگر وضعیت یگانه را پیگیری نمیکنند. بعد از این اتفاق و مراجعه بهزیستی، دایی این زن جوان با مجوز پدر او و دو برادر دیگر خودش یگانه را سوار ماشین و به بیابانهای اطراف باقرآباد میبرد و او را به قتل میرساند. یگانه در حالی به پزشکی قانونی اراک منتقل میشود که سر و صورتش از شدت تیرهایی که به او برخورد کرده، منهدم شده بود.»
در میان این هشت زن و دختر؛ سه قربانی از شهرستان سردشت واقع در آذربایجان غربی بودهاند.
۱ مهر ماه دختری ۱۶ساله اهل شهرستان ربط در سردشت توسط پدرش بهطور فجیعی به قتل میرسد. جسد این دختر نوجوان در حالی در سد سردشت کشف میشود که چشمها و دهانش چسب زده شده و به پاهایش بلوک سیمانی بسته شده بود. شهروندان حین خالی کردن آب سد با جسد این دختر نوجوان مواجه میشوند و به پلیس خبر میدهند. پدر او در مورد انگیزه قتل دخترش اعتراف کرده که به خاطر دیر آمدن به خانه او را کشته است.
اوایل مهر ماه در شیراز یک پسر جوان، دختری را که گمان میکرد نامزدش است بهطور اشتباهی در خیابان با ضربات چاقو به قتل میرساند.
۶ مهر ماه یک مرد ساکن مشهد زن خود را خفه میکند. او پس از به قتل رساندن همسرش جسد او را مثله و داخل چمدان میگذارد و چمدان را با خود به تهران میآورد. این مرد در تهران خود را به پلیس معرفی و در مورد انگیزهاش از قتل اعتراف میکند؛ همسرش با مردی دیگر در ارتباط بوده است.
۷ مهر ماه دختری ۱۷ساله در روستای مارغان شهرستان سردشت، توسط همسر و دو برادر ناتنیاش با اسلحه به قتل میرسد. این دختر نوجوان در سن ۱۲ سالگی به خواست خانواده با پسرعمویش ازدواج میکند، اما به خاطر مشکلات خانوادگی مجبور میشود به خانه پدری برگردد. در نهایت هم توسط همسر و دو برادر ناتنی خود کشته میشود.
۸ مهرماه در یکی از روستاهای شهرستان خوی مردی با سلاح گرم؛ همسر، دختر و خواهر زن خود را به قتل میرساند و فرار میکند، اما چند روز بعد توسط پلیس بازداشت میشود. او انگیزهاش را از قتل مسائل ناموسی عنوان کرده است.
۹ مهر ماه دو مرد در اهواز زنی از بستگانشان را به خاطر اختلافات خانوادگی به قتل میرسانند.
۱۱ مهر ماه زنی ۲۵ساله در باقرآباد از توابع استان مرکزی توسط دایی خود با اسلحه شکاری به قتل میرسد.
۱۳ مهرماه زنی ۲۱ساله اهل روستای گولان سردشت که از همسر خود جدا و به خانه پدری برگشته بود به خاطر ظن پدر بابت ارتباط با خواستگارش توسط عمو و پدرش به قتل میرسد.