سیدجمال ساداتیان گفت: در ایران تمام منبع درآمد یک فیلم، فروش آن در سینماست، اگر فیلم قاچاق شود، تهیهکننده و مالک اثر بسیار متضرر شده و به خاک سیاه مینشینند. متاسفانه این بلا سر خود من هم آمده که تجربه بسیار تلخ و آزاردهندهای است. این موقعیت را در فیلم «متری شیش و نیم» تجربه کرده بودم و با ابعاد ویرانگر آن آشنا هستم.
این پارادوکس غمانگیزی است که هم سالنهای سینمای ما خالی از مخاطب باشد، هم فیلمهای سینمایی ما سر از قاچاق دربیاورد. این دوگانگی یکجا به هم وصل میشود و آن ریزش مخاطب در سینما، لطمه به گیشه و اقتصاد آن و درنهایت گسترش فضای ناامن برای تولید فیلم است. سینمای ایران ازیکسو با خطر توقیف فیلم و ازسویدیگر با قاچاق فیلم در محاصره بحرانها قرار گرفته و با انسدادی که پیشآمده با این تهدید مواجه است که رو به نابودی و ورشکستگی کامل برود.
به گزارش هم میهن، در نشستی با حضور دو تهیهکننده سینما؛ سیدجمال ساداتیان که نسخه قاچاق فیلم «متری شیشونیم» او در سال ۹۷ بیرون آمد و سعید خانی، تهیهکننده فیلم «ارادتمندم نازنین بهاره و تینا» که اخیراً وارد بازار قاچاق شده، درباره این معضل حرف زدند و مسائل مرتبط با این پدیده را مورد تحلیل قرار دادند.
واقعیت این است که معضل قاچاق محصولات فرهنگی و هنری ازجمله قاچاق فیلم، امر جدیدی نیست و در گذشته هم بارها شاهد این پدیده شوم بودهایم اما در یکسال گذشته بهویژه یکماه گذشته این اتفاق به قدری شدت یافته که برخی از آن بهعنوان قاچاق زنجیرهای فیلمها نام میبرند. شما بهعنوان تهیهکننده، بیشترین ارتباط صنفی و فردی را با این مقوله دارید. فکر میکنید تشدید قاچاق فیلم در جامعه امروز، به چه دلایلی ربط پیدا میکند؟
سیدجمال ساداتیان: همانطوری که گفتید معضل قاچاق فیلم، نه پدیده جدیدی است، نه منحصر به ایران. حتی در صنعت سینمای آمریکا هم شاهد بودهایم فیلمی که خیلی سروصدا کرده و با فروش عجیب و غریبی در سینماها مواجه بوده، ناگهان نسخه قاچاقاش، همزمان با اکران آن بیرون آمده است. ابتدا کپیپردهای آن بیرون آمده و بعد از مدتی هم نسخه اصلی فیلم، قاچاق شده است.
به همین دلیل زمانی این تئوری مطرح بوده که آن دسته از فیلمهایی که با استقبال بالای مخاطب همراه بوده، بیشتر در کانون توجه قرار گرفته و در معرض قاچاق قرار میگیرند. بهویژه گسترش اینترنت و شبکههای اجتماعی، امکان دسترسی یا توزیع آنها را تسریع کرده و در گسترش پدیده قاچاق تاثیر گذاشته است. یکزمانی چینیها استاد این کارها بودند و درآمد اقتصادی بالایی هم از این کار داشتند. یا مثلاً کشور روسیه بهدلیل تحریمی که از بلوک غرب شده بودند، خیلی از فیلمها را بدون حق کپیرایت، در سینماهای کشورش اکران میکند.
البته کپیرایت و مسائل آن موضوع مستقلی است که باید در جای خودش به آن پرداخت، گرچه بیارتباط با این موضوع نیست. اگر برگردیم به سینمای خودمان، خب یکزمانی فیلم را از روی پرده سینما کپی و پخش میکردند که حتی امکان پرداخت هزینه احتمالی آن از سوی برخی مردم که معتقد به رعایت حق کپیرایت هم بودند، نمیشد. این فیلمها در قالب سیدی و دیویدی توزیع میشد و هیچ راهی هم نداشت که کسی بخواهد هزینه آن را از طریقی به حساب تهیهکننده برگرداند.
ضمن اینکه در ایران تمام منبع درآمد یک فیلم، فروش آن در سینماست، اگر فیلم قاچاق شود، تهیهکننده و مالک اثر بسیار متضرر شده و به خاک سیاه مینشینند. متاسفانه این بلا سر خود من هم آمده که تجربه بسیار تلخ و آزاردهندهای است. این موقعیت را در فیلم «متری شیش و نیم» تجربه کرده بودم و با ابعاد ویرانگر آن آشنا هستم. در اواخر اکران این فیلم بود که کپی نسخهای که برای بازبینی به ارشاد داده بودیم، سر از بازار قاچاق درآورد و خیلی به ما صدمه زد؛ حتی واتر مارک هم روی این نسخه موجود بود.
این نشان میدهد برخی قاچاقها از مجاری نهادهای رسمی مثل خود وزارت ارشاد رخ داده است.
سیدجمال ساداتیان: همینطور است. ما اوایل عید که فیلم «متری شیش و نیم» اکران شد، در اوایل اردیبهشتماه روزنامه همشهری یک جلسه نقد و بررسی برای فیلم گذاشت که من، آقای امیر پوریا منتقد سینما، خانمی از سازمان بهزیستی و جامعهشناسی بهاسم مصطفی اقلیما در آنجا حضور داشتیم. قبل از اینکه مباحثه شروع شود، من از روی کنجکاوی پرسیدم افراد فیلم را کجا دیدند که در این میان این آقای جامعهشناس گفته بود، من فیلم را در سینما ندیدم.
یکی از دانشجویان این فیلم را به من داد و در منزل آن را دیدم. درحالیکه فیلم هنوز در حال اکران بود. من همانجا فهمیدم که فیلم لو رفته است. بعد که نسخه قاچاق را دیدم، متوجه شدم وزارت ارشاد یک لاگ و سوراخی داشته که فیلم از آنجا به بیرون درز کرده است. همان موقع در یک برنامه رادیویی به عملکرد وزارت ارشاد انتقادات تندی کردم. معاونت سینمایی که مصاحبه را شنیده بود، وکیل وزارت ارشاد را مامور پیگیری کرد و ایشان هم علیه من به دادگاه فرهنگ و رسانه شکایت کرد و ما هم متقابلاً از وزارت ارشاد شکایت کردیم.
پرونده ما تجمیع شد و به شعبهای رفت که من استناد کردم به آن افرادی که در آن جلسه نقد فیلم بودند که میتوانید آنها را بهعنوان شاهد بیاورید و بپرسید چطور خود من در آن جلسه متوجه شدم فیلم قاچاق شده است. جالب این بود که وکیل وزارت ارشاد شکایتی تنظیم کرده بود که تهیهکننده تعمداً فیلم را بیرون داده تا به اعتبار وزارت ارشاد خدشه وارد کند.
قاضی از من پرسید چرا این کار را کردید که من گفتم احتمالاً باید اختلال و مشکل روحی داشته باشم که فیلم خودم را که در حال فروش خوبی هم در اکران عمومی است، به بازار آزاد بدهم و به خودم ضربه اقتصادی بزنم که چهچیزی را ثابت کنم؟! خلاصه درنهایت با ریشسفیدی و اینکه هر دوطرف دعوا از صنف هنری هستیم، با هم کنار بیاییم و پی زندگیمان برویم؛ درواقع هیچ اتفاقی نیفتاد. میخواهم بگویم مکانیسم حقوقی ما هم در صیانت از آثار هنری، سازوکار درستی ندارد.
بااینحال همین اتفاقات موجب شد که این بحث در وزارت ارشاد مطرح شود که تهیهکنندهها فایلهای باز به ارشاد ندهند، همان فایلهای کدشده که به سینماها برای نمایش داده میشود به وزارت ارشاد جهت بازبینی داده شود تا قابل دسترسی و کپیشدن نباشد.
بههرحال هر اثر سینماییای که مورد توجه و اقبال قرار میگیرد مثل یک میوه ممنوعه میماند و یک عده را وسوسه میکند که به آن دسترسی پیدا کنند. یا من شنیدم در یک دورهای، یکی از فیلمها اینطوری لو رفت که وزیر ارشاد آن را به منزل برده بود تا با خانواده تماشا کند که پسرش آن را به یکی از دوستانش داد، آنهم به دوست دیگری داد و بهاینشکل فیلم درنهایت سر از انگلیس درآورده بود و یکسری هم آنجا فیلم را دیدند.
درنهایت میخواهم بگویم که این پدیده قاچاق فیلم در همه جهان وجود دارد اما متاسفانه در ایران، سازوکارها و قوانینی وجود ندارد که در صورت قاچاق فیلم، جبران خسارت برای صاحبان اثر اتفاق بیفتد. بههمیندلیل هر تهیهکنندهای ممکن است یکبار این اتفاق را تجربه کند تا به خاک سیاه بنشیند.
آن نسخه لورفته فیلم «متری شیش و نیم»، همان نسخه کاملتر فیلم بود که سکانسهای سانسورشده نسخه اکران را هم داشت. بههمیندلیل میتوان گفت یکی از دلایل قاچاقشدن برخی از فیلمها بهدلیل ممیزیهای سختگیرانه است که از سوی واحد نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد صورت میگیرد. بهعبارتدیگر یکی از پیامدهای سانسور فیلمها میتواند قاچاق نسخههای اصلی آنها باشد و برای آن زمینهسازی میکند.
سعید خانی: بهنظر من چند روش برای پدیده قاچاق فیلمها میتوان برشمرد. مثلاً وقتی فیلم «قهرمان» را پخش کردیم، آقای فرهادی به من گفت این فیلم سهماه دیگر در فرانسه اکران آنلاین میشود. برای همین ما قرارداد ویاودی را همزمان با فرانسه بستیم. یا ما میدانستیم فیلم «برادران لیلا» یا فیلم «تفریق» و «بیرویا» نسخه قاچاقش بیرون نیامده بلکه همزمان با اکران خارجی در ایران بهشکل غیرقانونی بیرون آمده است.
الان اکران آنلاین فیلم «تفریق» را هم گذاشتند اما توجیه اقتصادی ندارد چون فیلم که به بازار قاچاق وارد میشود، مخاطب آن را دیده است و کمتر پیش میآید مردم برای تماشای آنلاین آن هزینه کنند. بله یکی از دلایل قاچاق فیلمها را میتوان نتیجه سانسور و ممیزیهای سختگیرانه دانست.
جالب است درباره فیلم «ارادتمندم…» قبل از این نسخه قاچاقی که بیرون آمده، نسخه دیویدی آن یک جاهایی میچرخید و برخی آن را دیدهاند. من بهطور اتفاقی متوجه شدم خانمی استوری گذاشته که من این فیلم را دیدهام. من کنجکاو شدم و از این خانم پرسیدم، این فیلم را کجا دیدند که گفت، یکی از آشنایانشان کارمند وزارت ارشاد بوده و فیلم را به آنها داده است. کار به شکایت رسید و آن خانم در دادگاه منکر تماشای فیلم شد.
من برای اثبات مدعای آن خانم، از استوری ایشان که اسکرینشات گرفته بودم در دادگاه رسانه رونمایی کردم، منتها قاضی گفته بود که نمیتوان به اسکرینشات استناد کرد و درنهایت پرونده مختومه شد. تاخیر در اکران فیلم یا تعلیق طولانی فیلمی برای اینکه تکلیف مجوزش روشن شود، ازجمله دلایل دیگری است که زمینه قاچاق فیلم را فراهم میکند. برای همین ما در اتحادیه تهیهکنندگان تصمیم گرفتیم دیسیپی فیلمها را برای بازبینی به وزارت ارشاد بدهیم تا فیلمها از مصونیت و امنیت بیشتری برخوردار باشند.
برخی فیلمها هستند که بهنظر میرسد هیچوقت امکان اکران آنها وجود ندارد مثلاً بهدلیل حضور یک بازیگر ممنوعازتصویر یا ممنوعازکار. بههمیندلیل فیلم احتمالاً با آگاهی و تمهید خود سازندگان وارد بازار آزاد شده یا نسخه قاچاق آن دستبهدست میشود. مثل فیلم «ارادتمندم…» که بهدلیل حضور مهناز افشار دیگر امکان نمایش عمومی نداشت و بهنظر میرسد چارهای جز نمایش نسخه قاچاق آن وجود نداشت. بهعنوان تهیهکننده این فیلم چقدر با این تحلیل موافقید؟
سعید خانی: شاید برخی تهیهکنندگان که فیلمشان با چنین موانعی همراه است، دست به این کار بزنند که واقعاً من خبر ندارم اما من درباره فیلم خودم میتوانم بهصراحت بگویم که اینطور نبوده است. برای تهیهکننده هیچ عایدهای ندارد که بخواهد عمداً فیلمش را به شکل قاچاق به نمایش بگذارد. درآمد یک فیلم با توجه به ساختار سینمایی ایران یکی اکران عمومی و گیشههاست و دیگری اکران آنلاین یا نمایش در پلتفرمها. هیچ راهکار یا امکان دیگری برای درآمدزایی وجود ندارد که تهیهکنندهای بخواهد دست به این کار بزند.
ضمن اینکه این فیلم یکبار در دولت قبلی، نسخه قاچاقش بیرون آمده بود و ما حدس میزدیم که این فیلم بار دیگر هم به بازار قاچاق وارد شود. من فکر میکنم بهواسطه موجی که در ارتباط با قاچاق فیلمها در این مدت اتفاق افتاد، این فیلم هم بار دیگر در چرخه اکران قاچاق قرار گرفت. قطعاً در پس نسخههای قاچاق فیلمها، مافیای بزرگی وجود دارد که درآمدهای کلانی دارند اما در این بین اتفاقاً این تهیهکننده است که به خاکسیاه کشیده شده و متضرر میشود. این مافیای قاچاق فیلم و شبکههای ماهوارهای هستند که در این مسئله ذینفعاند، نه تهیهکنندگان.
بهجز مسئله رمزدارکردن و کدگذاری فیلمها که در ارتباط با نسخههای بازبینی وزارت ارشاد انجام میشود، چه راهکارهای دیگری میتوان برای جلوگیری از قاچاق فیلمها ارائه داد؟ چون همه آنها از مجراهای سازمانی و رسمی وارد بازار قاچاق نمیشوند.
سیدجمال ساداتیان: بهنظرم این مسئله یک سویه اقتصادی دارد و یک سویه اخلاقی و حقوقی که هرکدامشان نیازمند تمهیدات خاص خود است. اما آنچه بهنظرم مسئله بنیادیتری است و بسیاری از معضلات سینما برآمده از این علت است، مداخله زیادی عوامل بیرونی در حوزه فرهنگ و هنر است که استقلال این حوزه را تهدید میکند. از پارسال تا حالا که مسائل امنیتی در کشور پررنگتر شده، سیطره امنیتی در حوزه فرهنگ و هنر هم افزایش یافته است.
نظارتها و کنترلها بیشتر شده و نمیدانیم که این وضعیت قرمز تا کی میخواهد ادامه پیدا کند و کجا قرار است شل شود. ما اشکالمان در ایران این است که همه ارگانها و نهادها، در حوزه فرهنگ اظهارنظر یا مداخله میکنند و چون نفوذهای اجتماعی، سیاسی یا سازمانی دارند، مداخلاتشان میتواند در روند طبیعی فرآیند فرهنگ و هنر اختلال ایجاد کند. بههمیندلیل سینمای ما دچار تنشهای زیادی است.
وزیر خارجه دوماه پیش جلسهای گذاشته و گفته بود، ما در کنار دیپلماسی سیاسی اگر دیپلماسی فرهنگی هم داشته باشیم، بهتر میتوانیم در عرصههای بینالمللی حضور تاثیرگذار داشته باشیم. برای من این حرف خیلی زیبا و مهم بود و پیش خودم فکر کردم شاید گشایشهایی در حوزه فرهنگ اتفاق بیفتد.
واقعیت این است که شخصیتهای فرهنگی و هنری ما در سطح جهانی فقط مشهور نیستند بلکه محبوب هم هستند و این یک سرمایه ارزشمند برای کشور ماست تا از این ظرفیت فرهنگی در سطح بینالمللی جهت منافع ملی بهره ببریم. ضمن اینکه آنها میتوانند بر سبک زندگی مردم هم تاثیرگذار باشند و این هم خود یک ظرفیت ارزشمند است. خب ازاینسو وزیر خارجه بر ظرفیت فرهنگ و دیپلماسی فرهنگی در سطح جهانی حرف میزند اما همانها که قرار است نماینده دیپلماسی فرهنگی باشند الان یا ممنوعازخروج هستند یا ممنوعازکار.
اینطور که نمیشود دیپلماسی فرهنگی داشت. یا فیلمهایی که در جشنوارههای جهانی افتخار و اعتبار برای سینمای ایران کسب میکنند، در ایران اکران نمیشوند یا توقیف میشوند. معلوم است که در چنین شرایطی زمینه و انگیزه برای قاچاق فیلمها یا هر نوع سوءاستفاده و ناهنجاری دیگری در داخل فراهم میشود. اگر بشود این یکبام و چندهوا را حل کرد، میتوان امیدوار بود که آسیبپذیری سینمای ما کاهش پیدا کند. امروز سینما یک صنعت استراتژیک در جهان است که میتواند بر اعتبار بینالمللی کشورها بیفزاید یا زمینه سرمایهگذاری و رونق اقتصادی را فراهم کند.
درحالحاضر با اینکه عربستان فاقد سینمای ملی است اما به صنعت سینما، سالنسازی و تجهیز امکانات سینمایی بهشدت توجه کرده و حتی دارد صنعت فیلمسازیاش را هم تقویت میکند. همانطوری که برای توسعه فوتبال از ستارههای جهانی در تیمهایش استفاده میکند و دراینزمینه سرمایهگذاری زیادی کرده است که از قِبَل آن بهرههای فراورزشی هم میبرد. اکنون بهواسطه حضور رونالدو در تیم النصر عربستان، توجه خیلیها در جهان به این کشور جلب شده و جایگاه جهانی خود را ارتقاء داده است. یا حضور رونالدو به رشد صنعت گردشگری در این کشور کمک کرده است.
درحالیکه ما در ایران به سرمایههای ملی خود هم بیمهری میکنیم و از ظرفیت انسانی آنها برای رشد و توسعه کشور بهره نمیبریم بهطوریکه حالا شاهد موج مهاجرت بسیاری از نخبگان هستیم. گرچه موضوع بحث ما، قاچاق فیلم و نمایش خارج از اکران قانونی است، اما بیشازآن با خروج سینماگران از سینما یا مهاجرت سینماگران یا خانهنشینی و فیلمنساختن مواجه هستیم که پیامدهای آن خیلی بیشتر از مسئله قاچاق است. این درحالیاست که مردم حتی در شرایط بحرانی معیشتی هم حاضرند برای تماشای فیلم خوب هزینه کنند و به سینما بروند.
فیلم «متری شیش و نیم»، فیلم اجتماعی تلخی است که در همان عیدی اکران شد که چند استان کشور درگیر بحران سیل بودند اما مردم استقبال خوبی از آن کردند و آنجایی ضربه خوردیم که نسخه قاچاقاش بیرون آمد. درنهایت میخواهم بگویم اگر بگذاریم سینما مسیر طبیعی خودش را طی کند، بهطوریکه هر ایرانی حتی سالی یکبار به سینما برود، با این جمعیت ۸۰میلیونی دیگر سینما نیاز به حمایت دولت هم نخواهد داشت و روی پای خودش میایستد. کنار این گردش مالی ما میتوانیم با پولی که به جیب سینما میرود، فیلمهای باکیفیت و عالی بسازیم تا اهدافی که حاکمیت دارد -برای اینکه در حوزه هنر و ازطریق دیپلماسی فرهنگی در عرصه سیاسی اثرگذار باشد- هم محقق شود.
الان اوضاع طوری شده که بهجز شکاف مخاطب و سینما شاهد شکاف بین سینماگران و سیاستگذاران سینمایی هم هستیم. همین الان فیلمهایی روی دست سینمای ایران مانده و اکران نشده که بازیگرانش ممنوعازتصویر هستند و معلوم نیست که اکران شوند.
سیدجمال ساداتیان: بهنظرم مسئولان و سیاستگذاران سینمایی باید در شرایط کنونی از صحهصدر بیشتری برخوردار باشند و باید آستانه تحمل و مدارای خود را بالا ببرند برای اینکه سینما را از این بحران عبور دهند. مشروعیت هنرمندان از مردم میآید و نباید رابطه مردم، هنرمندان و سلبریتیها گسسته شود. الان بهشکل فزایندهای عرصه بر هنرمندان تنگ شده و شکاف بین آنها و مردم افزایش یافته است. قاچاق فیلمها هم میتواند یکی از دلایل این شکاف و بیاعتمادی باشد. همه اینها درواقع بهشکل پازل در کنار هم قرار گرفته و سینمای ما را تهدید میکند.
یک روایت و خوانشی هم وجود دارد مبنی بر اینکه برخی فیلمسازان یا تهیهکنندگان بهگونهای فیلم میسازند که پیشاپیش توقیفشدن آن معلوم است تا به میانجی توقیف هم شهرت و اعتباری بیابند و فیلمشان در کانون توجه قرار بگیرد، هم از منافع مالی احتمالی خارج از ساختار اکران رسمی بهرهمند شوند. براساس این دیدگاه، نسخه قاچاق فیلمها را تعمداً به بیرون میدهند تا از منافع جانبی آن استفاده کنند. چقدر با تحلیلهایی ازایندست موافقید؟
سعید خانی: ببینید تهیهکننده جدا از اینکه یک شخصیت حقیقی است، شخصیت حقوقی هم دارد. جواز و دفترپخش دارد و در چارچوب قوانین کشور، فیلم میسازد و جز ازطریق همین سازوکار نمیتواند به سود برسد؛ خیلی غیرمنطقی است که چنین کاری بکند. شاید یکسری فیلمساز تجربی داشته باشیم که توقیف فیلم را دلیلی برای دیدهشدن بیشتر میدانند و ممکن است با این تمهید بخواهند نامی بهدست آورند تا بعداً به نانی برسند، اما این بیشتر یک استثناست که بهگمانم خیلی کم اتفاق میافتد و برخی از این تحلیلها هم بیشازاینکه واجد پشتوانه منطقی باشد، نوعی نیتخوانی است.
بهنظرم تندروهای داخلی که اهل گفتوگو با سینماگران نیستند و با ادبیات تند با آنها صحبت میکنند یا برخی فیلمسازانی که آنطرف در جشنوارهها حضور مییابند و اتفاقاً فیلمهای ضعیفی میسازند، فضایی ایجاد کردند که هر فیلمی اگر از داخل ایران به جشنوارهها میآید، حتماً فیلم سفارشی و دولتی است.
فکر میکنند چون برای ساخت فیلم در داخل باید پروانه ساخت گرفت، پس هر فیلمی که در ایران ساخته میشود، فیلم مستقلی نیست. آنهایی که نمیخواهند به این قواعد تن دهند و مثلاً بدون پروانه ساخت، فیلم میسازند، ممکن است فیلمی بسازند که توقیف شود تا برای آن اعتباری بخرند و جعل کنند تا بیرون از ایران از این اعتبار بهرهمند شوند.
ساداتیان: باتوجه به شرایط بحرانیای که سینمای ما دارد هر چیزی متصور است و من منکر این نیستم که ممکن است برخی با غوغاسالاری و جنجالهای کاذب، بخواهند فیلم خود را در معرض توقیف قرار دهند تا اعتباری کسب کنند. اما هیچ فیلمسازی در شرایط طبیعی و عقلانی دست به چنین کاری نمیزند چون میداند اعتبار فیلمش به ارزشهای هنری و تکنیکی خود فیلم بستگی دارد. ازآن طرف با فیلمهای زیادی مواجه هستیم که زمانی توقیف بودند اما وقتی اکران میشوند، میبینیم اصلاً مسئله خاصی نداشتهاند.
همین مسئله هم موجبشده برخی گمان کنند توقیف برخی فیلمها، خودش یک تمهید برای اعتباربخشی به آن است. واقعیت این است که بسیاری از حواشیها، کاذب است و حاصل وضعیت آشفته در سینمای ماست و من معتقدم، اگر با همین دستفرمان جلو برویم چیزی از سینمای ایران باقی نماند.
الان در شرایطی قرار داریم که فیلمهایی که حاکمیت دوست دارد را مردم دوست ندارند و فیلمهایی که مردم دوست دارند، مورد پسند حاکمیت نیست. طی این سالها بسیاری از ارگانها با هزینههای بالا فیلم ساختند که جز تعداد قلیلی، همه آنها با شکست مواجه شدند و این نشان میدهد، از دل نهادهای دولتی نمیتوان به سینمای مطلوب رسید. اگر سینمای ما تا حالا هم روی پای خود ایستاده و در جهان اعتباری دارد، دستاورد بخش خصوصی ماست که هم پول داشته، هم ایده و اندیشه.
سعید خانی: جالب اینکه در شرایط کنونیمان فیلمهایی که مثلاً یکی، دودهه پیش ساخته میشدند و هیچ مشکلی نداشتند، دیگر نمیتوانند ساخته شوند؛ این یک عقبگرد در حوزه فرهنگ است. ما شاهد ساخت فیلمهایی بودیم که حتی از تلویزیون هم پخش شدند اما الان فیلمی با همان موضوع و فضا ممکن است مجوز ساخت نگیرد یا با موانع زیادی مواجه شود.
ازسویدیگر بهدلیل بحرانهای اقتصادی و گرانیها، شرایط تولید فیلمها هم سختتر شده. الان هزینه کف یکفیلم ۲۰میلیارد است. فیلم باید ۴۰ یا ۶۰میلیارد بفروشد تا بتواند سودآور باشد. در همین شرایط هم بسیاری از تهیهکنندگان حاضرند فیلم بسازند اما متاسفانه همدلی و همراهی لازم وجود ندارد. خب در چنین شرایطی پدیدههای شومی هم مثل قاچاق محصولات سینمایی امکان ظهور پیدا میکنند.
ضمن اینکه هیچ تهیهکننده و فیلمسازی نیست که دوست نداشته باشد فیلمش روی پرده سینما بهنمایش درآید؛ قاچاق فیلم، این امکان را از مخاطب میگیرد که او فیلم را روی پرده ببیند.
سعید خانی: دقیقاً. تهیهکنندهای که فیلمش قاچاق میشود مثل راننده کامیونی است که در راه چپ میکند و مردم بهجای اینکه به او کمک کنند، میآیند بارهای ریختهشده او را هم میبرند. اساساً فیلم برای نمایش روی پرده ساخته میشود و خیلی تفاوت دارد اینکه شما فیلم را روی پرده ببینید یا مانیتور خانگی. برای همین خیلی از آنهایی که حتی امیدی به اکران فیلم توقیفشده خود ندارند، فیلم را بیرون نمیدهند؛ به امید اینکه روزی این فیلم رنگ پرده را ببیند.
سیدجمال ساداتیان: اصلاً ذات و جوهره فیلم این است که روی پرده به نمایش دربیاید. ما قبل از اینکه فیلم را روی پرده ببینیم، روی میز تدوین میبینیم اما وقتی همان را روی پرده میبینیم، تازه به برخی از ویژگیها و ارزشهای آن پی میبریم؛ چون فیلم روی پرده است که ارزشهای خود را عیان میکند. ازاینرو قاچاق فیلم، لذت فیلمدیدن در سینما را از بین میبرد.
فکر میکنید چقدر مسئله پروانه ساخت و قواعد آن میتواند به توقیف فیلمها و درنهایت قاچاقشان دامن بزند. آیا بخشی از دلایل قاچاق را میتوان در قوانین سینمایی موجود جست؟
سیدجمال ساداتیان: ببینید سعید روستایی برای ساخت فیلم «برادران لیلا»، پروانه ساخت گرفته است. بعد میگویند این فیلم، اقدام علیه امنیت کشور است. من میگویم درست است که این فیلم پروانهنمایش ندارد، اما پروانهساخت که گرفته است. این یعنی فیلمنامهاش خوانده شده و قصهاش در تعارض با منافعملی کشور تشخیص داده نشده که به آن پروانهساخت دادید، بعد حالا میگویند این فیلم مصداق اقدام علیه امنیت کشور بوده است. این یعنی این فیلم میخواسته کودتا یا جاسوسی کند. این اتهام خیلی بزرگ است و به فضاسازی علیه فیلمی که مجوز ساخت وزارت ارشاد دارد، منجر شده است.
در این شرایط نهفقط مسئله توقیف یا قاچاق فیلم که اساساً امنیت حرفهای برای ساخت فیلم در کشور از بین میرود و فیلمساز را از صرافت ساخت فیلم میاندازد. وقتی با فیلمسازی که مجوز ساخت دارد بهعنوان مجرم برخورد میکنیم، انگیزهای برای او نمیماند که بخواهد فیلم بسازد. حالا طوری شده که فیلمسازی که فیلماش با اشکال یا توقیف مواجه میشود، بهجایاینکه به دادگاه رسانه برود، باید به دادگاه امنیتی برود. در فضای امنیتی نهفقط سینما که اساساً هنر دچار ناامنی میشود و در چنین فضایی امکان آفرینشگری از هنرمندان گرفته میشود. تا زمانی که این سایه پررنگ امنیتی بر سر هنرمندان است، نمیتوان از چیزی بهعنوان هنر حرف زد.
اگر بخواهیم از منظر اقتصادی به این مسئله نگاه کنیم آیا فشارهای اقتصادی و مشکلات معیشتی، زمینه را برای قاچاق فیلمها مساعدتر نمیکند. بهاینمعنا که وقتی مردم بودجه کافی برای هزینههای فرهنگی خود نداشته باشند، محصولات فرهنگی و هنری را از سبد خانوار حذف میکنند و مثلاً به سینما نمیروند و این زمینه را برای سوداگران قاچاق فیلم فراهم میکند تا از این فرصت بهنفع خود استفاده کنند.
سعید خانی: ببینید مخاطبان اصلی سینما از طبقه متوسط هستند. بعد از بحران کرونا و افزایش مشکلات اقتصادی، طبقه متوسط دچار ریزش شد و بهسمت طبقه ضعیفترشدن و لاغرترشدن رفت؛ طبیعی است که این مسئله میتواند در کاهش مخاطبان سینما تاثیر زیادی بگذارد. بااینحال اگر بتوان خوراک خوبی به مخاطب داد، آثاری تولید کرد که درد و رنجهای آنها را روایت میکند و دچار سانسور و ممیزی نمیشود، باز هم مخاطب به سینما میآید و فیلم را میبیند. میخواهم بگویم آنچه در هر شرایطی میتواند مخاطب را با سینما همراه کند، ساختن فیلم خوب است و اگر شرایط ساخت فیلم خوب فراهم شود، میتوان تاثیر بحرانهای اقتصادی را بر سینما کاهش داد.
سیدجمال ساداتیان: تجربه نشانداده که فیلم خوب یا فیلمی که مردم آن را دوست داشتند در هر شرایطی -حتی در بحرانهای اجتماعی و اقتصادی هم- مورد اقبال مخاطب قرار گرفته است. بنابراین کیفیت فیلم، شرط بسیار مهمی در جذب مخاطب در هر شرایطی است. سینما بهنظرم مرکز گردشگری است و مردم آپارتماننشین جامعه امروز نیاز دارند که این فضا را تجربه کنند و برای آن هزینه میکنند؛ بهشرطیکه محصول باکیفیت به آنها عرضه شود.