ریچاردسون درباره آیندهای هشدار میدهد که در آن رباتها به صورت روزمره و عادی برای مقاصد جنسی به کار میروند. او «کارزار علیه رباتهای پورن» را با هدف جلب توجه به آسیبهای اخلاقی عادیسازی چنین استفادههایی از فناوری راهاندازی کرده است.
تصور عمومی بر این است که غول هوش مصنوعی (AI) از چراغ جادو بیرون آمده و وقت روبرو شدن با آن فرا رسیده است.
به گزارش بی بی سی، این مسئله تا حدی به یک موضوع عمومی در جهان تبدیل شده که سازمان ملل متحد اخیرا کنفرانسی با عنوان «هوش مصنوعی برای همیشه» در ژنو برگزار کرد.
این کنفرانس در ماه ژوئیه با هدف تبلیغ بهکارگیری هوش مصنوعی و کمک گرفتن از آن برای حل مشکلات جهانی برگزار شد و از آن به عنوان بزرگترین گردهمآیی روباتهای انساننما یاد شد.
(رباتهای ای-دا )Ai-Da، اولین ربات هنرمند به شدت واقعگرایانه انساننما)، گرِیس (اولین ربات دستیار پرستاری در جهان)، و همین طور سوفیا و نادین و میکا در این کنفرانس حضور داشتند. حتی دزدمونا، ستاره راک رباتهای انساننما هم حاضر بود.
همه این رباتها یک ویژگی مشترک داشتند؛ همگی به شکل و شمایل مونث طراحی شده بودند. چرا طراحان و سازندگان رباتهای انساننما معمولا آنها را با ویژگیهای زنانه طراحی میکنند؟
یکی از دلایلی که برای انتخاب سیستم صوتی زنانه برای رباتها مطرح شده، جهتگیریهای خاص جنسیتی است. اما ممکن است توضیح سادهتری هم برای این تصمیم سازندگان وجود داشته باشد، مثلا این که آنها رباتها را از روی خودشان ساختهاند.
درباره ربات نادین ماجرا از همین قرار است. نادیا ماگننات تالمن، سازنده این ربات، آن را یک «ربات سلفی» توصیف میکند. در حالی که «جمینوید»، تنها ربات کاملا مردانه کنفرانس، کپی برابر اصل هیروشی ایشیگورو سازنده ژاپنیاش است.
یکی از سخنرانهای اصلی این کنفرانس ای-دا بود؛ یک ماشین هوش مصنوعی که میتواند طراحی، نقاشی و مجسمهسازی کند و همزمان دستی هم در هنرهای نمایشی دارد.
لیزا زِوی، مسئول پروژه ساخت ای-دا گفت که در این مورد به خصوص دلیل موجهی برای طراحی زنانه ای-دا وجود داشته است. «صدای زنانه، هم در عرصه هنر و هم در فضای فناوری کمتر شنیده میشود. قصد ما این بود که صدایی رسا در اختیار گروههایی قرار دهیم که که فضای محدودتری برای عرضه و نشان دادن خود دارند.»
شخصیت و ظاهر ای-دا به طور خاص با الهام از ایدا لاولِیس، ریاضیدان بریتانیایی قرن نوزدهم طراحی شده که به باور بسیاری اولین برنامهنویس کامپیوتری بوده است.
علاوه بر طراحی و ساخت رباتها بر اساس افراد واقعی، یکی از دلایلی که غالبا برای انتخاب جنسیت مونث برای رباتها مطرح میشود این است که ما به صورت غریزی صدای زنانه را ترجیح میدهیم.
کارل مکدورمن، کارشناس رباتیک و تعامل انسان-کامپیوتر از دانشگاه ایندیانا در آمریکا معتقد است که این استدلال میتواند پایه و اساسی واقعی داشته باشد. او در تحقیقاتی که انجام داده دریافته است که زنان صدای زنانه را ترجیح میدهند و مردها عموما ترجیح خیلی خاصی ندارند.
این تحقیق که با آزمایش واکنشها به صداهای مختلف انجام شده، نشان داده که ترجیح واقعی افراد با آنچه که در فرمهای سوال و جواب پر میکنند، همخوانی ندارد. زنان خیلی بیشتر از آنکه اذعان میکنند، صدای زنانه را دوست دارند و مردان که در فرمها میگویند صدای زنانه را خیلی بیشتر ترجیح میدهند، در واقع این موضوع چندان برایشان اهمیتی ندارد.
به گفته مکدورمن «یک صدای زنانه احتمالا برای هر دو گروه بهتر کار میکند. زنها به طور متوسط خوشحالترند که با یک صدای زنانه تعامل داشته باشند، و مردها هم فکر میکنند که این طور خوشحالترند، هر چند که ممکن است در واقع برایشان چندان تفاوتی هم نداشته باشد.»
اولین نمونههای هوش مصنوعی مانند سیری و الکسا صدای زنانه داشتند و تحقیقات مکدورمن به عنوان دلیلی برای این انتخابها عنوان شد. با وجود این او باور دارد که در مواردی تصمیمهای مهم شرکتها به دلایل کاملا متفاوتی گرفته شده و یافتههای او تنها با این تصمیمها سازگار بوده است.
«من گمان میکنم آنها پیش از آن که نتایج تحقیقات من منتشر شود، درباره این موضوع تصمیم گرفته بودند. احتمالا این تصمیم را بر اساس دلایلی گرفتهاند که بخشی از آن ناخودآگاه است، یا دلایل دیگری که علاقه ندارند به آن اذعان کنند تا بعد که درباره این دلایل از آنها سوال شد، مجبور شوند آن را به نوعی توجیه کنند.»
مکدورمن میگوید انتظارات ما به عنوان مصرفکننده، احتمالا از آنچه طراحان و سازندگان به آن اقرار کنند، نقش پررنگتری در تصمیمگیری آنها دارد.
«من فکر میکنم عواملی مانند کیفیت خدمات یا رضایت مشتری، با زنان بیش از مردان به ذهن تداعی میشود. بعد هم این کلیشه ابتدایی با این واقعیت که گذاشتن صدای زنانه روی هوش مصنوعی به یک گزینه محبوب تبدیل شده، تقویت میشود.»
مکدورمن میگوید این نگاه را میتوان جنسیتزده دانست چون نقشهایی که به صورت معمول برای هوش مصنوعی در نظر گرفته میشود -مانند دادن اطلاعات یا خدمات به مشتری- به نوعی «شغل پست» به حساب میآید. او به این موضوع اشاره میکند که این انتخاب ممکن است به فانتزیهای مردانه هم مربوط باشد.
کاتلین ریچاردسون، استاد کردارشناسی و فرهنگ رباتها و هوش مصنوعی در دانشگاه دومونتفورت بریتانیا زمانی را به یاد میآورد که رباتهای انساننما عموما فرم زنانه نداشتند.
او گفت «آزمایشگاهی که ۱۵ سال پیش در آن کار میکردم، رباتها را به شکل کودک میساختند. ایده آنها این بود که اگر شکل بچهها باشند، آدمها احساس خطر و تهدید نمیکنند و با بودن آنها در خانه احساس راحتتری دارند.»
به گفته ریچاردسون همین ایده که رباتها تهدید کمتری به چشم بیایند، الان به فرم زنانهای تبدیل شده که امروز شاهدش هستیم، و این مسئله به نوعی با دغدغه ما درباره نقش رو به افزایش تکنولوژی تشدید میشود.
این استاد دانشگاه میگوید: «آدمها مجبورند با این ترس بسیار عمیق از شخصیتزدایی و فقدان ویژگیهای انسانی، که همراه با پیشرفت فناوری در زندگی ما به وجود میآید کنار بیایید، به ویژه در حوزههای فردی و شخصی.»
«آدمها مدام درباره ترسناک بودن این پدیده حرف میزنند و این که ترمیناتورها وارد زندگی ما میشوند. این باعث میشود که از راه دادن رباتها به خانههایمان وحشت داشته باشیم.»
مکدورمن -که او هم دهههاست در زمینه رباتها کار کرده- تایید میکند که این گونه ترسها در طراحی رباتها، به خصوص در سالهای ابتدایی نقش داشته است. او میگوید: «پذیرفتن یک ربات مونث برای عموم بیشتر راحتتر است، مخصوصا برای بچهها. به همین دلیل برای آزمایشهای تعامل میان انسان و ربات گزینه بهتری به حساب میآمد.»
تجربه مکدورمن در کار کردن با رباتها در ژاپن بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ هم این مسئله را تایید میکند. بسیاری از آزمایشها روی کودکان انجام میشد و تیم سازنده معتقد بود که ربات مونث احساس خطر و تهدید کمتری ایجاد میکند.
اما ریچاردسون میگوید که ممکن است در نهایت انگیزه سادهتری در طراحی مدرن رباتهای انساننما وجود داشته باشد.
او رباتها را به اثر هنری تشبیه میکند که آنچه میبینیم تصویری از سطح بیرونی آنها است و معتقد است که که طراحی ربات هم دچار همان مشکلاتی است که باعث میشود منتقدان هنر مدرن هنگام مقایسه آن با نقاشیها و آثار تاریخی اظهار تاسف و دریغ کنند.
«نظریهپرداز مشهوری به نام لورا مالوی درباره نگاه مردانه در هنر صحبت کرده و این که چگونه هنرمندان مرد، شمایل زنانه را نمایش میدهند. آنها معمولا زنان را مطیع، برهنه و به عنوان سوژهای برای هوسهای مردانه ترسیم میکنند. و من فکر میکنم به نوعی همین نگاه مردانه در طراحی رباتها هم دیده میشود چون این تنها تصویر بیرونی آنهاست و در واقع چیزی پشت این تصویر ننشسته است. هیچ موجود آگاهی وجود ندارد. زندگی در آن جریان ندارد. ما نمیتوانیم آنچه را که درون انسانها و درون روابط انسانی میگذرد، به این ساختههای جدید منتقل کنیم.»
ریچاردسون میگوید وقتی به پیکرهای زن بزرگسالی که در کنفرانس ژنو به نمایش درآمدند نگاه میکند، تنها «تعدادی عروسک خیمهشب بازی میبیند».
مکدورمن هم موافق است که طراحان مرد دگرجنسگرا به دلیل علاقه به جنس مخالف انتخاب میکنند که مخلوقشان را با شکل و ویژگیهای زنانه بسازند. این واقعیت را هم باید در نظر گرفت که فناوری رباتیک یک صنعت به شدت مردمحور است.
او میگوید: «مطمئنا جنسیتگرایی در اینجا نقش مهمی دارد. هر چه رباتها و صدای آنها واقعیتر به نظر بیاید، تمایل به جنسی کردن آنها هم بیشتر میشود. اگر رباتها به شکلی کاملا واقعی ساخته شوند، این تمایل هم به وجود میآید که آنها را به شکلی ببینند و با آنها به گونهای رفتار کنند که گویی با انسان واقعی طرف هستند.»
ریچاردسون درباره آیندهای هشدار میدهد که در آن رباتها به صورت روزمره و عادی برای مقاصد جنسی به کار میروند. او «کارزار علیه رباتهای پورن» را با هدف جلب توجه به آسیبهای اخلاقی عادیسازی چنین استفادههایی از فناوری راهاندازی کرده است.
ایده سکس با رباتهای انساننما دهههاست که در صنعت سرگرمی وجود داشته است و در فیلمهای علمی تخیلی مانند بلید رانر، هوش مصنوعی، او و اکس ماکینا دیده میشود.
ریچاردسون در کتابش، «زن مردساخته»، درباره جریان رو به رشدی هشدار میدهد که از داستانهای علمی تخیلی به برنامههای تلویزیونی صبحگاهی و نماهنگها راه پیدا کرده است. روسپیخانههایی که عروسکهای جنسی عرضه میکنند در شهرهای بزرگی مانند بارسلونا، برلین و مسکو در حال باز شدن هستند.
ریچاردسون در کتابش نوشته «حتی برای کسانی که میخواهند در رویدادهای مربوط به این موضوع شرکت کنند، کنفرانس بینالمللی سالانهای درباره عشق و سکس با رباتها برگزار میشود.»
او هشدار میدهد که عادیسازی چنین مسائلی هزینه بسیار سنگینی خواهد داشت. «آنچه که ما برای جامعه تجویز میکنیم این ایده به شدت خودمحورانه است که هر آنچه که یک فرد حس میکند، به آن فکر میکند یا تجربه میکند، در واقع «یک نوع رابطه» با خود است. با این ایده آنها میتوانند همه این احساسات را به یک محصول هوش مصنوعی تزریق کنند. »
«اما آدمها به صورت طبیعی میدانند که رابطه یک مفهوم دو طرفه است. رابطه برای یک نفر معنا و مفهومی ندارد، بلکه چیزی است که بین شما و یک فرد دیگر رخ میدهد. و رابطه در میان شما دو نفر قرار میگیرد. این طور نیست که تنها در یکی از دو طرف باشد.»
مکدورمن امکان آن را میبیند که این صنعت رو به رشد، حول و حوش چنین کارکردی رشد کند و پیش برود. «یک نگرانی عمومی درباره هوش مصنوعی وجود دارد، به ویژه وقتی به سکس مربوط میشود؛ این که روابط انسانی بسیار پیچیده است. هر گونه صمیمیتی با نوعی ریسک همراه است و هوش مصنوعی مطیعتر از انسان است.»
او میگوید بعضی آدمها با پورنوگرافی راحتتر از قرار گذاشتن و ارتباط گرفتن با یک آدم دیگر کنار میآیند، و هوش مصنوعی میتواند راهی برای اجتناب از دردسرهای سر و کله زدن با یک آدم دیگر و ترس از پذیرفته نشدن پیش پای آنها بگذارد.
به گفته مکدورمن یک خطر مشخص این است که ماهیت خدمتگذار و فرمانبردارهوش مصنوعی میتواند به خودشیفتگی آدمها دامن بزند.
اما از سویی قیمت بالای چنین رباتهایی ممکن است باعث محدود شدن استفاده از آنها شود. او میگوید: «هزینه ساخت یک ربات انساننما به مراتب بیشتر از رباتهای دیگر است. واقعی جلوه دادن آنها گران تمام میشود.»
او آینده را بیشتر در شخصیتهای انیمیشنیای میبیند که قابلیت ارتباط برقرار کردن دارند، تا رباتهای سهبعدی انساننما که برای مصاحبت و رفاقت با انسان ساخته میشوند.
«تقریبا هر محصولی با اجزای متحرک میتواند مشکلساز باشد. به این فکر کنید که یک خودرو در مقایسه با کامپیوتری که با آن کار میکنید، چقدر به رسیدگی و توجه بیشتری نیاز دارد…. احتمالا در طول روز از کامپیوترتان خیلی بیشتر استفاده میکنید اما به نسبت خودرو، به رسیدگی بسیار کمتری نیاز دارد.»
به باور او با وجود تمایلات اروتیک و جنسی ما، بیشتر مصرفکنندگان قدرت خرید رباتهای انساننما را ندارند.
البته بیشتر آنها، نه همه آنها. او میگوید: «همان طور که الان هم بعضی پول خرید خودروهای سوپر اسپورت را دارند، عدهای هم پول خرید رباتهای انساننما را خواهند داشت.»